Fa En جمعه 25 آبان 1403 ساعت 8 و 53 دقیقه

ماجرای رفاقت مهدی خالدی و علی زاهدی و سر کار گذاشتن بدیع‌زاده در قطار

ماجرای رفاقت مهدی خالدی و علی زاهدی و سر کار گذاشتن بدیع‌زاده در قطار

آنچه مهدی خالدی (نوازنده صاحب سبک ویولن) را از دیگر هم‌نسلانش متمایز کرده، شیوه نوازندگی اوست. می‌توان گفت مهدی خالدی پس از حسین یاحقی و ابوالحسن صبا، سومین سبک شاخص ویولن نوازی ایرانی را پدید آورده است.

جمعه 27 اردیبهشت 1398 ساعت 19:20

به گزارش ایلنا، ساز ویولن که قدمت و پیشینه آن به قرن نهم میلادی بازمی‌گردد و برخی آن را تکمیل شده ساز رباب می‌دانند، مانند دیگر سازهای غربی پس از ورود به ایران مسیر پر پیچ و خمی را پیموده تا در نهایت به موسیقی و ارکسترهای ایرانی راه یابد. در این میان نوازندگان و موسیقی‌دانان بسیاری برای ارتقای سطح کیفی نوازندگی و استفاده از ساز ویولن در موسیقی ایرانی تلاش کرده‌اند و به این وسیله نام خود را در لیست ماندگاران موسیقی ایرانی به ثبت رسانده‌اند؛ از سیاوش‌خان و تقی دانشور و حسام‌السلطنه گرفته تا پرویز یاحقی و همایون خرم و اسدالله ملک و مجتبی میرزاده.

روح‌الله خالقی در کتاب «سرگذشت موسیقی ایران» درباره ورود ساز ویولون به ایران می‌گوید: «در شعبه دارالفنون فقط سازهای بادی موزیک تدریس می‌شد و سازهای زهی هنوز به ایران نیامده بود، چنانکه ناصرالدین شاه در سفرنامه‌های خود نام ویولون را کمانچه فرنگی گذارده است، از جمله می‌نویسد در میان سازهای تماشاخانه یک کمانچه بسیار بزرگ است، یک کمانچه قدری از آن کوچکتر، یک چنگ که هارپ می‌گویند، چند شیپور موزیکال، یک طبل، یک سنج باقی همه کمانچه‌ کوچک است، اما کمانچه‌ها شبیه به تار ایران است، قدری پهن‌تر که با تیر کمانچه‌کش می‌زنند.»

به این ترتیب می‌توان گفت ویولون در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه به ایران آمده است. خالقی در ادامه همان مطلب نوشته است: «گذشته از کسانی که کم و بیش در شعبه موزیک دارلفنون به وسیله معلم اروپایی با این ساز آشنا شدند مانند تقی دانشور و حسین هنگ‌آفرین و ابراهیم آژنگ، دیگران به واسطه شباهت این ساز به کمانچه نزد کمانچه‌کش‌ها مشغول نواختن آن گردیدند.»

طبق آنچه در اسناد و منابع مکتوب گذشته آمده، و بر اساس آثار ضبط شده بجامانده، مهدی خالدی یکی از تاثیرگذاران موسیقی ما است. او توانسته با خلاقیت و نوآوری‌های خود شیوه و سبک و سیاق نوازندگی ویولون را تغییر دهد و با توجه به این موضوع شاید اغراق نباشد اگر بگوییم آنطور که باید از سوی موسیقی‌دوستان، موسیقی‌دانان و پژوهشگران مورد توجه قرار نگرفته است.

مهدی خالدی و شاگردی ابولحسن صبا

همانطور که گفته شد در میان نوازندگان ویولن، مهدی خالدی توانسته با خلاقیت و نوآوری‌های خود شیوه و سبک و سیاق نوازندگی ویولون را تغییر دهد. مهدی خالدی موسیقی‌دان، آهنگساز و نوازنده ایرانی متولد سال ۱۲۹۸ است و در آذرماه سال ۱۳۶۹ دارفانی را وداع گفته است. پدر بزرگ مادری مهدی خالدی در دربار ناصرالدین شاه رفت ‌و آمد داشته و نی می‌نواخته و همین موضوع یکی از دلایل علاقه مهدی خالدی به موسیقی است.

پدر مهدی خالدی که یکی از دوستان ابولحسن صبا بوده زمانی که متوجه علاقه فرزندش به موسیقی می‌شود او را در سن ۱۶ سالگی نزد استاد می‌برد تا از او ویولن‌نوازی بیاموزد و اینگونه است که مهدی خالدی  یک سال و نیم نزد ابولحسن صبا ویلون نوازی را می‌آموزد و طی مدت کوتاهی از هم‌دوره‌ای‌هایش پیشی می‌گیرد و نزد موسیقی‌دانان جایگاه ویژ‌ه‌ای می‌ِیابد. البته مهدی خالدی فقط شاگرد ابولحسن صبا نبوده و از محضر بزرگانی چون روح‌الله خالقی، حسین یاحقی، حسین خالدی و حبیب اسماعیلی بهره برده است.

ابولحسن صبا پس از افتتاح رادیو در سال ۱۳۱۹ مهدی خالدی را به عنوان نوازنده ویولن به ارکستر رادیو معرفی می‌کند و موفقیت خالدی تا به آنجا است که پس از مدتی کوتاه برنامه‌ای رادیویی به او سپرده می‌شود. خالدی در سال ۱۳۳۴ به مقام سرپرستی موسیقی رادیو ایران رسید و با همکاری غلامحسین بنان شش ارکستر برای رادیو تشکیل داد و خوانندگان و نوازندگان مختلفی در آن ارکستر که رهبری‌اش به عهده خودش بوده، حضور یافتند. طبق آثار ثبت شده، مهدی خالدی طی مدت حضورش در رادیو بیش از دویست آهنگ ساخته است.

مهدی خالدی و سبک متفاوت او

آنچه که مهدی خالدی را از دیگر هم‌نسلانش متمایز کرده، شیوه نوازندگی اوست. او به دلیل علاقه، نبوغ و استعداد وافرش طی مدتی کوتاه در نحوه نواختن ویولن شیوه‌ای نو و خاص ابداع کرد و می‌توان گفت به وسیله سبک نوینش، الگوی قدیمی اجرای موسیقی ایرانی را بر هم زد. می‌توان گفت مهدی خالدی پس از حسین یاحقی و ابوالحسن صبا، سومین سبک شاخص ویولن نوازی ایرانی را پدید آورده است. در سبک مهدی خالدی، آرشه بیش از پنجه مورد توجه است و همین موضوع باعث شده خالدی با ظرافتی بیش از دیگر هنرمندان به نواختن ویلون بپردازد. شیوه آرشه‌کشی مهدی خالدی تا آن حد دقیق و ظریف بوده که شنونده به سختی متوجه تعویض آرشه‌ها و قطع‌ و وصل‌ها می‌شده است.

مهدی خالدی ترانه‌سرا

مهدی خالدی به جز نوازندگی ویولن ترانه نیز می‌سروده و پرویز خطیبی در کتاب «خاطراتی از هنرمندان» نوشته که او سبک ترانه‌سرایی را نیز تغییر داده است. خالدی برای ترانه در اجرای موسیقی ملی اهمیت زیادی قائل بوده و همین موضوع باعث شده نگاهی نو به ترانه و ترانه‌سرایی داشته باشد. به طور خلاصه خالدی، طی تلاش‌هایی که داشته ترتیب پیش درآمد، آواز، چهارمضراب و تصنیف را تغییر داده و آن را به تصنیف، آواز، چهار مضراب و تصنیف تبدیل کرده است. در واقع تلاش خالدی این بود که از تکرار در موسیقی سنتی بکاهد و اتفاقا در این زمینه موفق بوده است.

مهدی خالدی طی همکاری‌اش با عصمت باقرپور بابلی ملقب به «دلکش» آثار ماندگاری را آفریده و عصمت باقرپور بخشی از شهرتش را به او مدیون است. آنطور که می‌گویند مهدی خالدی با ترانه‌ای به نام «نشاط» به شهرت رسیده است. خالدی این اثر را با شعری از دوست و رفیقش اسماعیل نواب صفا (نویسنده، محقق، شاعر و ترانه سرا) آمیخته است. نواب صفا که در زمان حیاتش نزد هنرمندان اعتبار زیادی داشته، درباره ماندگاری این اثر گفته است: «چون شعر در روزهای پیش از نوروز ساخته شده و با جمله آمد نوبهار آغاز می‌شد و به همین نام نیز شهرت یافته، سی سال تمام در آغاز هر سال نو از رادیو پخش می‌شده است.»

به جز دلیلی که نواب صفا درباره آن صحبت کرده، شاید یکی از مهمترین دلایل شهرت ترانه و آهنگ «نشاط» که آهنگسازی آن نیز به عهده مهدی خالدی بوده و در دستگاه «بیات اصفهان» ساخته و نواخته شده، ریتم تند و غیرمعمولی است که برای آن برگزیده است؛ زیرا به طور کلی تا آن مقطع زمانی، چنین ریتم و حال و هوایی در موسیقی سنتی ایرانی وجود نداشته است. این اثر علاوه بر جلب توجه عامه مردم، برخی از هنرمندان بزرگ هم عصر خالدی را نیز به تحسین واداشته است. پرویز یاحقی درباره این شعر و قطعه‌ای که بر اساس آن ساخته شده، گفته است «در آینده اثری به این زیبایی خلق نخواهد شد.»

دیگر ترانه معروف مهدی خالدی اثری است که مردم آن را با عنوان «به کنارم بنشین» می‌شناسند. این شعر با شعر دیگری از رهی معیری آمیخته شده و در دستگاه همایون نواخته شده است.

بخشی از ترانه «به کنارم بنشین»؛

تا آساید دل زارم بنشین به کنارم بنشین

بنشین ای گل به کنارم بنشین دل زارم بنشین

سوز دل می‌دانی بنشین تا بنشانی آتش دل را

یک نفس مرو که جز غم هم‌نفس ندارم

یار کس مشو که من هم جز تو کس ندارم

ای پری بنه به یک سو ناز و دل‌فریبی

تا نصیبی از تو یابد جان بی نصیبی

ماه من به دامنم بنشین کز غمت ستاره بارم

شکوه‌ها ز دوریت هر شب با مه و ستاره دارم

من چه باشم بسته‌ی بندت نیمه جانی صید کمندت

آرزومندت از غمت چون ابر بهاری

ای به از گل‌های بهاری روی دلبندت

ای شمع طرب سوزم همه شب

بنشین که شود طی شب تارم بنشین

به کنارم بنشین مرو مرو مه بی تابم من

درون آتش و آبم من، دامنم ز اشک غم تر باشد

«بگریم» یا «سوگ» در رثای ابولحسن صبا و با صدای غلامحسین بنان، «گل پژمرده» در رثای داود پیرنیا، «شیرین» با شعر ابوالقاسم حالت، «دیده گویا» با شعر پرویز خطیبی، «گل رؤیا» با شعر سیمین بهبهانی، «رفتی» با شعر نواب صفا، «آتش جان» با شعر رهی معیری، «انتظار» با شعر معینی کرمانشاهی، «آی بانو» با شعری محلی و «دلدار»، «بخواهی نخواهی»، «بردی از یادم»، «بازآی نگارا»، «رفتی و رفتم»، «بی‌قرار»، «ناله دل»، «بت ساز»، «بی‌قرار»، «ما را بس» و «نازنین من» معروف‌ترین آثار مهدی خالدی هستند و «بداهه‌نوازی ویولن» در دستگاه همایون، شور و آواز دشتی و «نامه‌های گمشده» با صدای بنان آلبوم‌هایی هستند که خالدی‌‌ آنها را منتشر کرده است.

گفتنی است مهدی خالدی در ابتدای فعالیت‌های حرفه‌ایش دو بار برای ضبط آهنگ‌های خود بر روی صفحه، همراه با هنرمندانی چون جواد بدیع زاده، علی زاهدی، نصرالله زرین پنجه، یوسف کاموسی، به کشور هندوستان سفر کرده که حاصل این سفرها چهل صفحه گرامافون از نواخته‌ها و ترانه‌های اوست.

خاطره‌ای درباره مهدی خالدی از زبان پرویز خطیبی

پرویز خطیبی اهل تهران و نوه دختری میرزا رضای کرمانی که روزنامه‌نگار، طنزنویس، ترانه‌سرا و شاعر بوده و از نخستین فیلمسازان ایرانی به حساب می‌آید، در بخش‌هایی از کتاب «خاطراتی از هنرمندان» که حاصل دست‌نوشته‌های اوست و پیش‌تر به صورت سلسله مقالات یا خاطرات در مجله هفتگی جوانان کالیفرنیای آمریکا به چاپ رسیده و توسط انتشارات معین منتشر شده به زندگی و فعالیت‌های مهدی خالدی پرداخته است.

پرویز خطیبی در کتاب «خاطراتی از هنرمندان» به ذکر خاطراتی از مهدی خالدی پرداخته که شنیدن بخشی از آن خالی از لطف نیست.

خطیبی در فصلی از کتاب می‌گوید: «مهدی خالدی و علی زاهدی (خواننده موسیقی ایرانی) از دوران جوانی باهم آشنا و رفیق شده بودند و وقتی آنها وارد عالم هنر شدند هیچ‌کس باور نمی‌کرد که بتوانند به آسانی رقبای سرسخت و نامدارای را که سر راه داشتند کنار بزنند. ساز دلنشین خالدی و تکنیک جدید او در کار آهنگسازی سبب شده بود که ترانه‌های دهه بیست بر زبان‌ها بیفتد خصوصا که شاعرانی چون رهی معیری و نواب صفا با خالدی و زاهدی همکاری می‌کردند و این گروه سه نفره در انتخاب اشعار و طرز اجرای آهنگ‌ها حساسیت زیادی از خود نشان می‌داد.»

پرویز خطیبی درباره خصوصیات اخلاقی مهدی خالدی و علی زاهدی گفته است: «خالدی کم حرف، ‌آرام و خنده رو بود و علی زاهدی جدی و پرحرف و صریح‌اللهجه.» او در ادامه درباره رابطه این دو هنرمند می‌گوید: «آنچه را که خالدی نمی‌توانست یا نمی‌خواست بیان کند، زاهدی با صراحت می‌گفت و در واقع مغز متفکر گروه بود، به همین جهت بدیع‌زاده اسم زاهدی را پیران ویسه گذاشته بود و هرگز با او میانه خوبی نداشت.»

خطیبی درباره نوع رابطه خالدی‌، زاهدی و بدیع‌زاده به ذکر خاطره‌‌ای پرداخته است. او در کتابش نوشته: «علی زاهدی همیشه سعی می‌کرد تا با بدیع‌زاده سر به سر بگذارد و غالبأ این شوخی‌ها برای بدیع زاده گران تمام می‌شد. ازجمله در قطار بمبئی، کلکته بدیع زاده ترمز خطر را به زاهدی نشان می‌دهد و از او می‌پرسد این چیه که زیرش نوشته‌اند پول؟ پول به معنی کشیدن و زاهدی با لحن جدی جواب می‌دهد: این یک نوع بازی است مثل «جک‌پات». اگر دستگیره را محکم بکشی پول می‌ریزد پایین. بدیع‌زاده با آنکه آدم زرنگ و باهوشی بود فریب می‌خورد و دستگیره خطر را محکم می‌کشد، قطار فورا توقف می‌کند و ماموران قطار به سراغ او می‌آیند و می‌پرسند چه کسی دستگیره را کشیده؟ بدیع‌زاده جلو می‌رود و می‌گوید من کشیدم. مامور می‌گوید لطفا صد روپیه مرحمت کنید. بدیع‌زاده که ناراحت شده بود به زاهدی می‌گوید: مگر تو نگفتی اگر این دستگیره را بکشم پول می‌ریزد؟! زاهدی با سادگی جواب می‌دهد دیدی که پول ریخت ولی توی جیب روسای قطار.»

پرویز خطیبی در ادامه همان مطلب می‌نویسد: «خالدی و زاهدی در دوستی و رفاقت آن‌قدر پا برجا و یک زبان بودند که سرانجام با دو خواهر از یک خانواده سرشناس اراکی ازدواج کردند.»

طبق گفته خطیبی،‌ علی زاهدی که بعدها قصد داشته به کمک همسرش هتلی بزرگ در دو راهی اراک و کرمانشاه بسازد با مشکلات عدیده مالی مواجه می‌شود و به دلیل وجود و بروز مشکلات و بدهی‌های متعدد در نهایت خودکشی می‌کند.

پرویز خطیبی درباره این اتفاق نوشته است: «مردی که همیشه مظهر استقامت و پایداری بود به هتل «هیلتون» تهران رفت، اتاقی اجاره کرد و نامه‌ای برای همسرش و برای دوستش مهدی خالدی نوشت و با یک تفنگ شکاری به زندگی خود خاتمه داد. در این نامه‌ها زاهدی همسر و فرزندش را به مهدی سپرده بود.»

خطیبی در ادامه می‌نویسد: «مهدی خالدی تا آخرین روزهای عمر از خانواده علی سرپرستی کرد و هرگز او و صفا و صداقتش را از یاد نبرد.»

نظرهوشنگ ابتهاج درباره مهدی خالدی و روایت یک واقعه

باید یادآور شد که مهدی خالدی با آنکه هنرمند بی‌حاشیه‌ای بوده اما مانند دیگر آدم‌ها ضعف‌هایی نیز داشته است و گاه به ندرت برخی هنرمندان طی گفتگو با رسانه‌ها به آن کاستی‌ها پرداخته‌اند.

به‌طور مثال هوشنگ ابتهاج (شاعر و غزل‌سرای معاصر) ملقب به سایه که در مقطعی با رادیو همکاری می‌کرده و به ضبط و بازسازی آثار با ارزش می‌پرداخته، طی گفتگویی در سال ۱۳۹۱ درباره مهدی خالدی گفته است: «پس از آنکه دو کار قدیمی و با کیفیت را با صدای خانم دلکش ضبط کردیم، این آقای مهدی خالدی فکرهایی با خودش کرد. خب این کارها مال رادیو بود. مثلاً این‌ها بیست، سی سال پیش دویست تومان پول آهنگ گرفته بودند و رادیو دیگر نمی‌توانست به این‌ها پول آهنگ بدهد. مهدی خالدی آمد گفت، من برای هر آهنگ صد هزار تومن می‌خواهم. گفتم آقای خالدی اصلاً چنین چیزی ممکن نیست. قیمت یک آهنگ خیلی عالی در رادیو حالا دو هزار تومان است، ضمن آنکه طبق مقررات نمی‌شود برای کاری که پولش داده شده، پول داد. اما شما اجازه بدهید من از طریق دیگری جبران کنم. بعد رفتم به آقای قطبی گفتم که بودجه‌ای را معین کند تا من بتوانم به بهانه‌ قدردانی و تجلیل پولی را به عنوان هدیه به آقای خالدی بدهم. قرار بود ده بیست هزار تومن برای هر آهنگ بدهیم که آقای خالدی گفت: نه‌خیر‍! صد هزار تومن می‌خواهم!

هوشنگ ابتهاج در ادامه همان گفتگو می‌گوید: «اگر آن اتفاق نیفتاده بود ما می‌توانستیم باقی آثار را نیز بازسازی کنیم. حیف شد. خیلی حیف شد.»

مهدی خالدی نیز بعدها در سال ۱۳۷۱ طی مصاحبه‌ای درباره صحبت‌های هوشنگ ابتهاج می‌گوید: «اصولاً آدمی نبودم که دنبال پول بروم. دنبال پول نرفتم. دنبال پول رفتن را خیلی کسر شأن می‌دانستم. دنبال هنرم بودم. می‌خواستم این هنرم را روز به روز بالا ببرم، شخصیت هنری‌ خودم را بالا ببرم. این بیشتر مرا اقناع می‌کرد. من حالا به شما عرض می‌کنم؛ یعنی یک اقراری می‌کنم، باور کنید به حقیقت امر، من هر وقت یک آهنگی می‌ساختم و در استودیو رادیو آن را اجرا می‌کردیم و این اجرا مورد رضایت من بود، از استودیو که بیرون می‌آمدم مثل این بود که خدا یک میلیون تومان به من پول داده و می‌گفتم حالا من این یک میلیون تومان را اگر داشتم این‌قدر مرا راضی نمی‌کرد. یعنی آن حس انسانی مرا این پول این‌قدر اقناع نمی‌کرد، ولی با اجرای این آواز و این ترانه حس انسانی خودم را اقناع کردم. به همین راضی بودم. دنبال پول هم هیچ‌وقت نبودم. حالا هم نیستم. بعداً هم نخواهم بود. عقیده‌ام هم این است که مال دنیا به دنیاست. در این مسیر نبودم. حالا یا درست بوده یا نادرست بوده، غلط بوده یا صحیح بوده، هرچه بوده فعلاً ما این هستیم.»

لازم به یادآوری است که فعالیت مهدی خالدی محدود به نوازندگی و آهنگسازی برای خوانندگان نبود. او در اواخر دهه بیست همکاری با سینماگران را آغاز کرد و برای فیلم‌های «شرمسار»، «مادر» و «افسونگر» ساخته اسماعیل کوشان آهنگ ساخت و به اتفاق علی زاهدی و سانسار خاچاطوریان، فیلم سینمایی «ماجرای زندگی» به کارگردانی نصرت‌الله محتشم را تهیه و تولید کرد. مهدی خالدی در سال ۱۳۶۳ دچار سکته‌ی مغزی شد و پس از آن سرطان حنجره گرفت و پس از تحمل سختی‌های بسیار در روز نهم آذرماه سال ۱۳۶۹ از دنیا رفت و در آرامگاه ابن بابویه به خاک سپرده شد.

آثاری که درباره مهدی خالدی به چاپ رسیده‌اند

حبیب‌الله نصیری‌فر کتابی را درباره زندگی و کارهای هنری مهدی خالدی نوشته که در سال ۱۳۷۰ به چاپ رسیده است. رحیم مطلوبی نیز درباره کارها و آثار او دو کتاب با عناوین «ده آهنگ برای تار و سه‌تار» و «بداهه‌نوازی‌های مهدی خالدی» نوشته که اولی در سال ۱۳۸۳ و دومی در سال ۱۳۹۰ به چاپ رسیده است. «ساز شکسته» کتاب دیگری است که منوچهر سهیلی شمیرانی آن را با محوریت ۳۰ قطعه از موسیقی‌های تولید شده توسط مهدی خالدی به رشته تحریر درآورده و در سال ۱۳۹۵ توسط انتشارات موسیقی عارف منتشر شده است.

اتفاق جالب اینکه نواب صفا رفیق صمیمی مهدی خالدی برای او شعری سروده است که به قرار زیر است:

خالدی ای یار من، ای یاور من

رفتی ای جان برادر از بر من

گر هنر جامه‌ی سیه پوشید بر تن

غافلی از آنچه آمد بر سر من

ریخت در هم گر طبیعت پیکرت را

شد شکسته زین جدایی پیکر من

گر ترانه چشمه‌اش خشکید بی تو

این زمان بنگر به چشمان تر من

در هوای ذوق تو پرواز کردم

بود هر آهنگ تو بال و پر من

هم‌نفس با شعر من نغمه‌ی خوش تو

هم‌نوا با نغمه‌ات شعرتر من

از می دستان تو سرمست گشتم

از هنر لبریز شد تا ساغر من

تو نواپرداز و من گوینده‌ی تو

من سخن‌پرداز و تو خنیاگر من

از نوایت جاودانی شد کلامم

گر نماند بعد من خاکستر من

خالدی را نام نامی شد مخلّد

نیست مرگ جانگدازش باور من

تعداد بازدید : 173

ثبت نظر

ارسال