ساسان فاطمی، موسیقیدانی است که ماحصل سالها پژوهش او درعرصه فرهنگ وموسیقی ایران درکتابهایی چون «پیدایش موسیقی مردمپسند درایران»، «جشن و موسیقی در فرهنگهای شهری ایرانی»،«موسیقی و زندگی موسیقایی در مازندران» و...در اختیار مخاطب ایرانی قرار گرفته است. فاطمی دارای دکتری موسیقیشناسی قومی یا اتنوموزیکولوژی است و آخرین کتابش که «فرهیختگی درمحیط مردمی» نام دارد درسی و دومین نمایشگاه بینالمللی کتاب عرضه شد.
بهگفته فاطمی، پژوهش یا تحقیق معرف روندی هوشمندانه و خلاقانه است که نیاز به فرصت زمان بسیار دارد و شاید به همین دلیل است که در حوصله بسیاری نمیگنجد واز این روی به پژوهش، بویژه در حوزه موسیقی، کمتر پرداخته شده و عرصههای متعددی از موسیقی ایران همچنان مهجور مانده است. بههمین خاطر هم هست که کتابهای مرجع و ارزشمند درخصوص موسیقی سازی، موسیقی آوازی، موسیقی کودک یا موسیقی نواحی ایران بسیار محدود است. با این پژوهشگر موسیقی به بهانه کتاب تازهاش گفتوگویی انجام دادهایم که در ادامه میخوانید:
تازهترین اثر شما با عنوان «فرهیختگی درمحیط مردمی» در سی و دومین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران عرضه شد و مورد استقبال نیز قرار گرفت. نام کتاب در نگاه اول به نظر میرسد اثری در حوزه اندیشگی و جامعه شناسی باشد و رد پایی از موسیقی ندارد. از محتوای این کتاب برایمان بگویید؟
کتاب «فرهیختگی درمحیط مردمی» به موضوع غزل خوانی میپردازد. غزلخوانی نوعی آوازخوانی است که در فرهنگ رسمی به «کوچه باغی» یا «بیات تهران» معروف شده است، اما تصورات نادرستی ازاین نوع آوازخوانی در محیط رسمی وجود دارد. من دراین کتاب سعی کردهام ویژگیهای اصلی و واقعی این آواز را برای مخاطب ترسیم کنم تا آن گونه که واقعاً هست، معرفی شود.
کتاب «فرهیختگی درمحیط مردمی» حاصل ۱۴ سال تحقیقات میدانی و کتابخانه ای من است. تحقیقات بخش میدانی آن بیشتر در شهرری تهران انجام گرفته است، چراکه اغلب غزل خوانها متعلق به این منطقه بودند. من فعالیتهای مختلف آنها را در بسترها یا زمینههای غزل خوانی چه درمجالس خصوصی که دورهم جمع میشدند و چه در قهوه خانهها و زورخانهها و چه درمراسم تُرنا بازی که درماه رمضان، شبها بعد ازافطار، برگزار میشود و چه در مراسم «گروی کبوتر» دنبال کردهام. این تحقیقات عمدتاً متمرکز بوده بر آیین جوانمردی و فتوت؛ چرا که خوانندههای این نوع آواز متعلق به قشر خاصیاند که معمولاً به آنها داش مشتی یا مشتی میگویند که پیشینه آنها با آداب و آیین جوانمردی و فتوت پیوند خورده است.
از اصطلاح «کوچه باغی» استفاده کردید. این اصطلاح چه قرابت یا تفاوتی با «کوچه بازاری» دارد؟
موسیقی کوچه بازاری درحقیقت همان ترانههای کافهای هستند که عمدتاً متأثر از سبک عربی است. اما فرهنگ موسوم به «کوچه باغی»، که همان غزل خوانی است، با آن متفاوت است. خوانندههای معروف رادیو، مثل ایرج خواجه امیری و ناصرمسعودی و حتی خوانندههایی مثل دلکش، دراین سبک آواز خواندهاند. پیشگام آنها البته بدیعزاده بوده که صفحهای با عنوان «بیات تهران»، حتی پیش از تأسیس رادیو منتشر کرده و بعد از او عبدالعلی همایون به این سبک آواز خوانده است. این ارتباط مستقیمی با آنچه به «کوچه بازاری» معروف شده و نمایندههای آن کسانی مثل جبلّی و نظری و مقامی بودهاند ندارد؛ هرچند بسیاری از کوچه بازاری خوانها غزل خوانی هم کردهاند.
بهنظر میرسد این نوع آوازخوانی از سکه افتاده و از میان عامه رخت بربسته باشد؟
خیر؛ هنوز هم رواج دارد و در زورخانهها و در مراسم گروی کبوتر و همچنین درترنا بازیها که به شکل جدید احیا شده خوانده میشود.
توجه به آیین و فرهنگ عامیانه شهری در موسیقی ایران از شاخصههای کاری شما بوده، اما متأسفانه در این سالها به این موضوع کمتر توجه شده است. هدف شما از معرفی و تأکید بر این موضوعات چیست؟
کار من به هر حال تحقیق و تفحص است و هرازچند گاهی علاقهمند به مسألهای میشوم و درباره آن تحقیق میکنم. البته تا امروز، به غیر از تحقیقم در مورد موسیقی مازندران، عمده تمرکز من بر موسیقی شهری و فرهنگ عامیانه شهری بوده است؛ به این جهت که رساله دکتریام موسیقی مطربی و جشنهای شهری بوده و در کنار این موضوعات و تحقیقات با موارد دیگری از فرهنگ شهری برخورد کردهام که برایم بسیار جالب بود و علاقهمند بودم بهصورت مفصل در این زمینه مطالعه کنم. یکی از این موضوعات همین غزل خوانی تهرانی بوده است.
در دو دهه اخیر موسیقی فولک ایران کمی به سوی شهری شدن رفته؛ این درحالی است که تا به امروز نتوانستهایم آن طور که باید و شاید فرهنگ موسیقی فولک اصیل کشورمان را بدرستی حفظ کنیم و بهصورت صحیح در موسیقی امروزمان بهکار ببریم. آیا موسیقی ما از این جنبه آسیب دیده است؟
البته تحقیقات آکادمیک بسیاری درباره موسیقی فولک غیرشهری وجود داشته است، مثل تحقیقاتی که درباره موسیقی خراسان یا موسیقی جنوب ایران و... بخصوص موسیقی مراسم زار و گواتی؛ اما این شامل همه موارد نمیشود و متأسفانه همانطور که شما به آن اشاره کردید، فرهنگها و سنتهای فولک اصیل ایران درحال انقراض است و حتی در جاهایی کاملاً از بین رفته و با این حال ما نتوانستهایم تحقیقات علمی کاملی درباره آنها داشته باشیم. این گونه از تحقیقات، کارمیدانی مفصلی در کنار تحقیقات کتابخانهای میطلبد که کار پژوهش را دشوار و زمانبر میکند. به همین دلیل، کمتر کسی بهطور نظام مند و علمی به این گونه تحقیقات روی آورده است.
شرایط حال حاضرِ حوزه نشر آثار موسیقی را چگونه ارزیابی میکنید. فکر نمیکنید افولی در این زمینه رخ داده باشد؟
آنطور که بهنظر من میرسد بههر حال، هرسال شاهد چاپ کتابهای متعددی درحوزه موسیقی میشویم، اما مسأله کیفیت مسأله دیگری است. مسلماً کیفیت این آثارمتفاوت است. البته من از شاخص انتشار کتابهای موسیقی خبر ندارم و نمیدانم آیا این انتشارات رو به کاهش است یا رو به افزایش. ممکن است نمایشگاه کتاب امسال کاهشی در این زمینه نشان دهد، اما باید گرانی کاغذ و شرایط اقتصادی را هم در این باره در نظر گرفت.
پیشنهاد شما برای بهتر شدن این حوزه چیست؟
بهجای پیشنهاد، امید دارم که شرایط تولید کتب تحقیقاتی در حوزه موسیقی بهتر شود. بخصوص از وقتی که رشته موسیقیشناسی در دانشگاهها تأسیس شده، امید میرود که تحقیقات علمی در این حوزه افزایش پیدا کند.
مشکلات دیگری که در حوزه موسیقی وجود دارد بحث نظارت است که شاید کمتر به آن توجه میشود. این درحالی است که تعدد تولید آثار مکتوب با کیفیت بحث برانگیز درموسیقی وجود دارد. نظر شما دراین باره چیست؟
این را باید توجه داشت که هر نظارتی ممیزی است. فرقی نمیکند ممیزی را برای هر چه بگذارند سانسور است، چه برای کیفیت اثر، چه برای هر دلیل دیگری.
ناشر مجوز نشر دارد و خودش تصمیم میگیرد چه کتابی را منتشر کند. ناشران اعتبارهای متفاوتی دارند. ناشری که از اعتبار بالایی برخوردار است مسلماً دقت لازم را در انتشار کتابش خواهد داشت و این اعتبار موجب میشود مخاطب جدی اعتماد کند و جذب ناشر معتبر شود. در همه جای دنیا کتابهای غیرمعتبر یا با اعتبار کم یا متوسط هم وجود دارد و هیچ ممیزی هم در این باره وجود ندارد. کتاب آزادانه وارد بازار میشود یا اعتبار کسب میکند یا نمیکند.
با این حساب هر کسی میتواند مثلاً تئوری خود را درباره وجوه مختلف موسیقی چاپ کند بدون اینکه کسی نظارت بر درستی این تئوری داشته باشد؟
بله. هرکسی میتواند تئوری خود را ارائه کند و این تصمیم به ناشر برمی گردد که اعتبارش را در بین مخاطبان پایین بیاورد یا کتابهایی را منتشر کند که واقعاً از نظر علمی اعتبار دارند. مسلماً کتابی که بار علمی ضعیفی دارد در جامعه علمی پذیرفته نخواهد شد و اعتبار ناشر آن هم به تبع همین مسأله کاهش پیدا خواهد کرد.
ندا سیجانی
ثبت نظر