موسیقی ما - صبح بود. زود بود. باران میآمد و بوی بهار! هنوز چمنها، آلودهی پای آدمیان نشده بود. باغ در محاصرهی پرندگان بود که آواز میخواندند سرمست و گنجشکها که شیطنت میکردند میانِ شاخههای کاج. نوای موسیقی میآمد از سالنِ فرهنگسرا. جمع، کوچک بود و آدمهایش بزرگ. «حمید متبسم» بود و «اردشیر کامکار»، «شهرام غلامی» بود و «پاشا هنجنی» و خیلیهای دیگر هم بودند: «سمیرا گلباز، سیاوش ایمانی، نوید توسلی، امیرناصر رنجبر، بهار مدیری و بیتا قاسمی». اینها جمع شدهاند برای خلقِ یک آلبوم. چندمین تمرینشان است و کوک هستند و سرحال. نشستهاند دور تا دور روی صندلیهای سنِ سالن و «حمید متبسم» رهبریشان میکند. بیرون باران میآید و «سرما» در آخرین جدالهایش با بهار است و زورش نمیرسد به آن همه طراوت. اینجا دارد یک آلبومِ موسیقی کودک خلق میشود. نغمهها از پی هم روان است که «محمد بحرانی» هم میآید و با همان روحیهی جوانِ دوستداشتنیاش با همه خوشوبش میکند. با «متبسم» بیشتر و به «اردشیر» میگوید: «آدم شما را که اینجا میبیند، که دارید ساز میزنید، استرس میگیرد. اینکه قرار باشد آلبومی را بخواند که آقای متبسم ساخته و شما نوازندهاش هستید، یعنی کار خیلی سخت است.»
«اردشیر کامکار» که مهربان است و فروتن، از همان خندههای معروفش میکند و میگوید: «من برنامهی شما را خیلی دوست دارم.» و بعدتر «بحرانی» تعریف میکند که با یک قطعه از کامکارها به زبانِ کردی علاقهمند شده است و دلش خواسته تا این زبان را یاد بگیرد.» اینجا علاوه بر نوا، «محبت» است که در صحنه جاری است. حال همه خوب است و چه خوب است که حالِ آدم ها وقتِ کار کردن خوب باشد.
حمید متبسم: این کار برایم یک چالشِ شیرین است
«متبسم» از اروپا آمده است به ایران برای ضبطِ این آلبوم. حالا یک هفته است که جمع شدند و دارند تمریناتِ فشردهای را انجام میدهند و قرار است هفته ی آینده ضبط آلبوم را شروع کنند، آلبومی که «خوابهای رنگی من» نام دارد و اولین تجربهی متبسم در حوزهی موسیقی کودک است. «حمید متبسم» پروندهی پرباری دارد؛ با همهی بزرگان کار کرده. با خوانندگانی مثل شهرام ناظری، ایرج بسطامی، همایون شجریان، بیژن کامکار، محسن کرامتی، سالار عقیلی و خیلیهای دیگر و البته که سابقه اش با «دستان» هم کارستان است. او سالها با چاووش و گروه عارف نیز همکاری داشته است و حالا میخواهد تجربهای نو رقم زند. نوازنده و آهنگسازِ نامی در فراقتِ تمرینها به سایت «موسیقی ما» دربارهی این آلبوم میگوید:
-
ایدهی خلق این آلبوم چگونه شکل گرفت؟
دی ماه سالِ گذشته به من پیشنهادِ خلق ترانههایی برای کودکان در مایه های ایرانی و با اجرای سازهای ایرانی شد. تاکنون تجربهای برای انتشارِ آلبوم کودکان نداشتم و همین من را برای پذیرشِ این ایده ترغیب کرد، خلق موسیقی همیشه برایم یک چالشِ است، بخصوص که ایده آن نیز، نو باشد. خلق آثار این آلبوم برایم جالب بود.
-
آقای متبسم، توضیح دادید که تجربهی نوشتن آلبومِ کودکان را نداشتید؛ اما هیچ با کودکان موسیقی کار کردید؟
خیلی قدیمها آن زمان که در مشهد زندگی میکردم، مدت زمانِ کوتاهی در یک مهد به کودکان موسیقی درس میدادم و برای شان ترانههای کودکانه مینوشتم؛ ضمن آنکه من سالهاست که تدریس میکنم و در این میان به کودکان و نوجوان نیز درس دادهام. مطالعاتی هم در زمینهی موسیقی ارف و کودکان داشتهام؛ چون همانطور که گفتم من همواره چالش در موسیقی را دوست دارم.
-
و «خوابهای رنگی من» چگونه شکل گرفت؟
فکر کردم باید اتفاقِ جدیدی در حوزهی موسیقی کودک با استفاده از موسیقی ایرانی رخ دهد، و گرنه این هم در بهترین حالت، کاری می شود نظیر آنچه تا کنون بوده، تا به فکر و ایدهی دوازده ترانه در دوازده مایه و دستگاه موسیقی ایرانی رسیدم، تا گوش کودکان از این طریق با دستگاههای موسیقی ایران آشنا شود. این همان محرکی بود که باید مرا به اوج می برد و به حرکت وا می داشت، و پس از آن شروع به کار کردم و هر چه جلو رفتم، بیشتر علاقهمند شدم. هر کدام از این ترانهها در یک دستگاه مثلِ شور، سهگاه، دشتی، اصفهان و ... نوشته شده است و کودک ضمن لذت بردن از موسیقی، میتواند با این دستگاهها نیز آشنا شود و تا همیشه در ذهنش بماند.
-
یعنی وجه آموزشی نیز برایتان اهمیت داشته است؟
حتما؛ اما غیر مستقیم و روان شناسانه. در این اثر بخشی که ارکستر اجرا میکند، پیچیده است؛ اما بخش ملودی کودکان بسیار ساده است. در این آلبوم سازهای ایرانی یک به یک معرفی میشوند. کمانچه تکنوازی دارد، سازهای کوبه ای، و تار و نی، سنتور، بربت، بمتار و هر کدام از آنان معرفی هم میشوند. برای اینکه کودکان راحتتر بتوانند با این دستگاهها ارتباط برقرار کنند و درک درستی از هر مایه پیدا کنند، ملودیها طوری ساخته شده است که به چپ و راست نمیرود، برای مثال وقتی ترانهای در دستگاه شور است، به شکلِ اصیل در پرده های شور میماند و تغییرات مایگی در کار نیست.
-
آقای متبسم اصلا گمان میکنید که موسیقی ایرانی تا چه اندازه قابلیتِ همراه شدن با موسیقی کودکان را دارد؟
موسیقی ایران قابلیت های زیادی دارد، اگر دست اندرکارش ورزیده و با قابلیت باشد. خیلیها فکر میکنند موسیقی ایرانی به اندازهای سنگین است که کودکان نمیتوانند با آن ارتباط برقرار کنند؛ اما در واقع اینطور نیست و تنها مشکل این است که تمامی قابلیتهای این نوع موسیقی توسط فعالانِ آن به کار گرفته نشده است، به علاوه نباید کودکان را دست کم گرفت، بخصوص کودکان امروز را... اگر برخی امروز و در گذشته توانستند و می توانند با دستمایه ی موسیقی وزین ایران، موسیقی سبک و پاپ و کوچه بازاری ایجاد کنند، بودند و هستند کسانی که در راه تعالی آن گام برداشتند و برمیدارند و آثاری خلق کردند و می کنند که نشان از سربلندی هنر موسیقی ما دارد. شما میبینید که موسیقی آذربایجان هم، موسیقی سنگینی است؛ اما آنها کارهای بسیاری برای کودکان انجام دادهاند.
-
با همان ترکیببندی سازهای آذری؟
بله.
-
و سازهای ما هم این قابلیت را دارند؟
حتما. الزاما نباید موسیقی ایرانی با سازهای غربی اجرا شود تا کودکان متوجهی آن شوند. اگر غربیها یک چیز را تجربه کردهاند و موفق بودهاند، دلیل نمیشود تا خودمان هیچ تجربهای نداشته باشیم و تنها از آنان پیروی کنیم. اگر موسیقی غربی با تمام پیچیدگیهایش در بافتهای ملودیک ساده توانسته اقداماتی انجام دهد که برای کودکان قابل درک باشد، برای موسیقی ایرانی نیز میتواند این اتفاق رخ دهد.
-
شما از حضور «محمد بحرانی» در این اثر بهره بردهاید. دلیلِ انتخابِ ایشان چه بود؟
در این اثر به خواهش من، و پیش از آن برای خاطر کودکان ایران، هنرمندان برجسته ای شرکت دارند، ما در «خوابهای رنگی من»، دوازده خواب یک کودک را میشنویم که یک گوینده، برای مان تعریف می کند. قصه گوی ما دوست قدیم و همدوره ای من "فاطمه معتمد آریا" ، هنرپیشه ی توانا و محبوب است. برای خوانندگی این اثر، با توجه به فانتزی کودکانه ای که در شعر و آهنگ ترانهها هست، به محمد بحرانی فکر کردم که نقش آفرینی و خوانندگی اش را در شخصیت "جناب خان" یک بار اتفاقی، در سفری که به ایران داشتم، دیده بودم و پس از کنجکاوی بیشتر، بیش از پیش با ایشان آشنا شدم و فکر می کنم که انتخاب خوبی باشد. یک صدای متفاوت با جنبه های نمایشی و کودکانه...
-
ایشان میتوانند از پس کار برآیند؟
بله، او بدون تعلیم موسیقی، موزیکالیتهای قوی دارد. فانتزی های صوتی و تصویری اش رنگی و متنوع است و گوش و هوش اش مناسب این کار...
-
یعنی همان صدای جناب خان را میشنویم؟
خیر، آقای بحرانی، صدای جدیدی میسازد. به علاوه بخش هایی از اشعار از زبان کودک دکلمه می شود که این بخش را مهناز خطیبی، صداپیشه و هنرپیشه ی توانای دیگر به عهده دارد.
-
از حضور نوازندگان شناختهشدهای در این اثر بهره بردهاید، در این باره هم توضیح دهید و بعد به ادامهی تمرینات بپردازیم.
«اردشیر کامکار» که رفیق قدیمیام است و همکاری اش به عنوان نوازندهی کمانچه، برای هر گروه و اثری یک موفقیتِ بزرگ به حساب میآید. او مایستر نوازندگان در این کار است. سابقه ی همکاری من با پژمان حدادی هم که بر همه روشن است. او نوازنده ی کم نظیزی ست و در طراحی بخش های کوبه ای آثار من در گذشته هم نقش موثر داشته. با خیلی دیگر از نوازندگان چون «پاشا هنجنی» و «شهرام غلامی» نیز از قبل کار کرده بودم و میدانستم چی می کنم، دیگر نوازندههای جوان تر نیز بسیار توانا هستند و عشقِ بسیاری برای این کار دارند و شما در همین تمرین می بینید و می شنوید که انتخاب های به جا و درست بودهاند. به علاوه جا دارد به شاعر این ترانه ها "سپیده نیک رو" و صدابردار این اثر «ارد انزابی پور» که هر دو در کار خود توانمند هستند نیز اشاره ای بکنیم. «حمید متبسم» پیش از این هم دربارهی انتخاب نوازندگان گفته است: «در انتخاب نوازندگان، با همکاری دوستان و همکارانم، اردشیر کامکار و پژمان حدادی، جمع خوبی را گرد هم آوردیم که حتما موجب اجرایی خوب خواهد شد، همکاری من با پژمان حدادی که از بیست و سه سال پیش جریان دارد و برای من مایه ی خرسندی ست که بعد از سال ها دوری، بار دیگر با اردشیر کامکار همکاری دارم. کمانچه ی کم نظیر او، سال ها پیش در «بامداد» و «بوی نوروز» مایه ی خوش صدایی بخش سازهای کششی این آثار است و مابقی نوازندگان و دستاندرکارانِ این اثر که غالبا از همکاران خوب من در آثار مختلف بودهاند.»
-
تهیه کننده ی این اثر چه کسی ست؟
می توان تصور کرد که هزینه های یک چنین کاری کم نباشد، شکل اولیهی این کار پیشنهاد یک ناشر بود که در به ثمر رساندن آن، از ابتدای راه با مشکل مواجه شد و راهمان از هم جدا شد؛ ولی من نمیتوانستم کار را که آن وقت جزء مهمی از زندگی ام شده بود، زمین بگذارم، این بود که ضمن ادامه ی آهنگسازی با دوستان و سازمان های فرهنگی ای که می شناختم موضوع را مطرح کردم. در این میان «هیوا محمودی» مدیر موسسه ی فرهنگی
Motifex که خودش موزیسین است و در استرالیا فعال است، با گشاده قلبی و گشاده رویی از این کار استقبال کرد و تهیه کنندگی "خواب های رنگی من" را به عهده گرفت.
اردشیر کامکار: ابتدا برایم سخت بود که در آلبومی برای کودکان بنوازم
تمرینات دوباره شروع میشود. ترانهی دومِ آلبوم یکبار به صورتِ کامل نواخته میشود و گروه دوباره شروع به نواختن همان قطعه میکند تا مشکلاتِ احتمالی به شکل کامل از بین برود. «متبسم» از «بحرانی» میخواهد که کنارش بنشیند و حینِ نواختنِ ارکستر، توضیحاتی نیز به او میدهد و او موشکافانه تحلیلها را بررسی میکند و دربارهاش بحث. کار به گفتوگویی دونفره میانِ آنها میکشد و فرصت دست میدهد تا با اردشیر کامکار در این خصوص صحبت کنیم:
-
آقای کامکار شما پیش از این تجربهی کار برای کودکان را داشتهاید؟
خودم برای کودکان اثری ننوشتهام، اما پیشتر «بیژن» آثاری برای کودکان نوشته بود که من در آن نوازندگی کردم.
-
دربارهی حضورتان در این اثر بگویید؟
وقتی آقای متبسم برای حضور در این کار با من تماس گرفتند، بسیار متعجب شدم. راستش برایم کمی سخت بود که در آلبومی حضور داشته باشم که موسیقی کودک است؛ اما بعد فکر کردم که چقدر جای چنین آثاری در موسیقی ایران خالی است. ما نمونههای اندکی برای موسیقی کودک داریم که با استفاده از موسیقی ایرانی نوشته شده باشد و به همین خاطر کودکان نمیتوانند با دستگاهها و گوشههای ایرانی آشنا شوند، به همین خاطر است که فاصلهی نسلهای جوان با موسیقی ایران هر روز بیشتر و بیشتر میشود. اگر این موسیقیها حمایت شود، میتواند تاثیراتِ بسیار زیادی داشته باشد.
-
با توجه به محتوای کار لحنِ نوازندگی شما چطور است؟
کار کودک ویژگیهای خودش را دارد؛ ملودی باید ساده باشد و خطها نباید چندان پیچیده باشد؛ اگرچه بخش ارکسترال این کار، ملودیهای پیچیدهای دارد، با این وجود ما نمی خواهیم قدرت نوازندگیمان را به نمایش بگذاریم و طوری مینوازیم تا کودک بتواند با آن ارتباط برقرار کند، میتوانم بگویم این کار به شکلی سهل و ممتنع است.
-
فکر میکنید موسیقی ایران، این امکان را دارد که در حوزهی موسیقی کودک، نیازها را برطرف کند؟
هر موسیقیای این قابلیت را دارد، در واقع نوع تفکر آهنگساز است که میتواند به یک کار شکل دهد؛ اگر تاکنون اقداماتی در این خصوص انجام نشده است، به معنای ضعف موسیقی ایران در این حوزه نیست، به معنای عدم توجه آهنگسازان به این بخش است.
محمد بحرانی: حضور در این آلبوم ترسناک است
تمرین تمام شده است، بیرون هنوز باران میآید.آدمها دیگر کم کم دارند به فضای فرهنگسرا اضافه میشوند و چای میخورند و گپ میزنند. نوازندهها آماده میشوند تا در حیاط فرهنگسرا عکاسی کنند برای جلد آلبوم و همین فرصتی دست میدهد برای گفتوگو با «محمد بحرانی» تا دربارهی این کار با او به شکلِ کوتاه گفتوگو کنیم:
-
آقای بحرانی از حضورتان در این اثر میگویید؟
من پیش از این، آقای متبسم را به واسطهی آثارشان میشناختم؛ اما با همدیگر آشنایی نزدیکی نداشتیم تا اینکه، ایشان یک روز با من تماس گرفتند و توضیح دادند که میخواهند آلبومی با محوریتِ موسیقی کودک تولید کنند که بر اساسِ دستگاههای موسیقی ایرانی است؛ من اگرچه تجربهی کار با موسیقی کودک را داشتم و چند ترانه نوشته بودم و یک کار هم با آقای کیوان کیارس با نام «کنسرت حشرات» انجام داده بودیم، اما این پروژه برای من بسیار ترسناک بود و مدتی طول کشید تا به این جمعبندی برسم که میخواهم این کار را انجام دهم؛ در نهایت به استاد اطمینان کردم.
-
شما موسیقی ایرانی را تا چه حد میشناسید؟
من هیچ آموزشی آکادمیکی در موسیقی ندیدهام. در دانشکدهی هنرهای زیبا تئاتر خواندم و خب دوستهای موزیسینِ بسیار دارم و علاوه بر آن مخاطب جدی موسیقی ایرانی هستم.
استاد شجریان.
-
شما در چندین اثر به عنوان خواننده حضور داشتهاید و اتفاقا همهشان هم حضوری موفق بودهاند؛ با این وجود میگویید که آموزش آکادمیک ندیدهاید. این کمی عجیب است.
ببینید من موسیقی نواحی و سنتی را بسیار دوست دارم و بخشی از این علاقهمندی را در آثاری که توسط جنابخان اجرا شده است، دیدهاید؛ اما همانطور که در جواب سوال قبلیتان گفتم حضورِ جدیام در عرصهی موسیقی در حوزهی موسیقی کودک بوده است. یک تجربه هم با «محسن شریفیان» در تور کنسرت لندن و منچستر داشتم و چند قطعه را نیز در یک تور کنسرتی در جشنواهای که برای «پیتر گابریل» اجرا کردم. آن تجربه هم بسیار ترسناک بود، چون پیش از من «جیپسیکینگ» اجرا داشت و بعد ما روی صحنه رفتیم که اتفاقا تجربهی ناموفقی هم نبود و رادیوی تخصصی موسیقی آن کشور، قطعهای که انتخاب کرده بود، قطعهای بود که من خواندم.
-
و حالا قرار است با این نوازندههای نامی و این آهنگساز خوانندگی کنید.
اسم نوازندهها ترس من را بیشتر میکند، انگار هر روز که میگذرد، روند کار ترسناک تر میشود و من تنها امیدوارم زحمت دیگران را خراب نکنم.
ثبت نظر