[ آرش نصیری - روزنامهنگار، مدیر برنامه هزار صدا ]
مناسبت این یادداشت، انتشار آلبوم «یللی» است که امضای دیگری از صدا و نگاه داود آزاد است؛ اما بهانه اصلی آن، پرداختن به چهرهای است که جدا از سالها تدریس موسیقی و آوازخوانی و آهنگسازی و نوازندگی، استاد خود و شناخت تواناییها و ویژگیهای خود است و این ویژگی مهمی در پیدا کردن استایل شخصی است.
بنا بر آنچه که در سرگذشت ایشان آمده، جناب آزاد استادی نداشته؛ اما با مطالعه در آثار استادان غلامحسین بیگجهخانی و سعید هرمزی راهش را شناخت و ساخت. چه همنشینی جذاب و عجیبی! زندهیاد هرمزی، موسیقی را به واسطه برادرش ابوالفتحخان از آقاحسینقلی و بعد بیواسطه از درویشخان و سپس از علیاکبر شهنازی (فرزند میرزا حسینقلی) آموخت و شیوه خودش را پیدا کرد و بعد، رِنگها و ضربیها و پیشدرآمدها و همه و همه موسیقی کلاسیک ایرانی را نوشید و بعد در آغاز دهه پنجاه، دریافتها و داشتههایش را به نسل بعدی و طلایی موسیقی ایران منتقل کرد. به این اعتبار، شاید بتوان او را یکی از نمادهای ساختارگرایی و ثبات و قوام در موسیقی ایرانی دانست و از سوی دیگر، استاد زندهیاد غلامحسین بیگجهخانی -که بهنوعی نماد رهایی در عین دانایی است و آنچه در همین یادداشت از جناب آزاد خواهیم دید، در همین محدوده است- او، شهودی یا عالمانه، دانسته است که باید این هر دو را بیاموزد: اشراف به اصل و رهایی در عشق.
به چهار آلبوم اولیه داود آزاد توجه کنید: «مکتب تار تبریز» (یادواره بیگجهخانی)، «آی ایشیقی» (قطعات آذری با تار ایرانی)، «در بهار امید» (تصنیفنوازی سنتی) و «به یاد هرمزی» (یادواره سعید هرمزی). از نظر نگارنده، برای آنچه که در این یادداشت میخواهم عرض کنم و برای نشان دادن مسیری که داود آزاد رفته، این آثار تجربهگرایی فوقالعادهای است و در واقع، آموزش و آموختن موسیقی برای دانایی و به دست آوردن استایل است. استایلی که بعد از آن، در آلبومهای «نورِ جان»؛ «میِ بیرنگی»، «کوی تو»، «درِ میخانه» نمود پیدا کرد و در «لیلینامه» و «دیوان شمس و باخ»، «تو همه، ما هیچ» و «میِ صوفیافکن کجا میفروشند؟» امتداد یافت.
ورود او به محدودهای از موسیقی که جنبههای جذب مخاطب گستردهتر و عام را دارد هم از روی کمبود شناخت از موسیقی اصیل ایرانی نبود. او ابتدا در محدوده موسیقی ایرانی و آذری تحقیق و تلاش بسیار کرد و سپس، هم با تلاش گسترده و هم با هوش سرشارش، سالها درس آموخت و درس داد و بعد، با تکیه بر دریافتها و با توجه به تواناییهایش، برند شخصیاش را ساخت. آزاد، به جز این شناخت از موسیقی ایرانی و تونالیته خاص صدایش، قاعدتاً صدای پُرفراز و فرودی برای خوانندگی ندارد؛ اما در ساخت برند شخصی یک خواننده، صدای خاص و ویژه فقط یکی از پارامترها است، نه همه آن؛ و اساساً موضوع مهمتر در این مورد، دانستن «چگونه» و «چه» خواندن است. همه ما بسیاری از فعالان موسیقی و آواز را میشناسیم که سالها آموزش آواز دیدهاند و صدایشان هیچ کم ندارد، اما هیچگاه نتوانستند سری میان سرها در بیاورند. چون برای ساخت برند شخصی، دانش و هوش لازم را نداشتهاند. برندسازی با اشراف بر اطرافِ ویژگیها و تواناییهای هنرمند و تعیین نسبت او با مخاطبی که میخواهد جذب او شود، ممکن میشود و این موفقیت، میتواند هم محصول تجربه و عملگرایی شخصی باشد و هم محصول یک فرآیند تیمی.
آنچه داود آزاد را بهعنوان یک آرتیست و خواننده مطرح کرده، صرفاً صدای او نیست؛ لهجه، حالت و رَنگ خاص صدا و شناخت ویژگیهای صدایش، زبان و فرهنگ مادری آذریاش، علاقهمندی و شناختش از دوره خاصی از شعر و تواناییاش در موسیقی ایرانی و در یک کلام، اشرافش به خود و آنچه پدید میآورد، او را به سبک و سیاق شخصیاش رسانده است.
او چندین ساز را مینوازد، آهنگهایش را خود میسازد، با شناخت ویژه، از ادوات و فرهنگ موسیقیهای دیگر بهره میگیرد و موسیقی تلفیقی اصیلی را پدید میآورد و جمع همه اینها است که کمک کرده در فستیوالهای بینالمللی موسیقی بدرخشد و بیش از سیصد کنسرت در ایران، هند، اروپا، آمریکای شمالی، آمریکای جنوبی و استرالیا اجرا کند.
اشعاری که جناب آزاد از آنها بهره میگیرد هم مربوط به دوره خاصی از ادبیات ایرانی یا شاعرانی است که به نسبت سعدی و حافظ و مولانا کمتر به آنها پرداخته شده و این انتخاب هم مهم و تأثیرگذار است و به نوعی نگاهی متفاوتتر منجر میشود. همین برنامه آخر، به یاد حزین لاهیجی بود و او پیش از آن از شاعرانی نظیر جامی بهره گرفته است. شعرهایی که اغلب قصه و قهرمان دارند و در پیشینه ذهنی ما ایرانیان نقش بستهاند و پرداختن به آنها برای خلق یک موسیقی دراماتیک مؤثر است. او از این اشعار و فرهنگ ادبی و عرفانی بهره میگیرد و وقتی این اشعار با سبک نگاه ملودیک او و ارکستراسیون و استایلش درمیآمیزد، طرح تازهای را پدید میآورد. کاملاً هم مشخص است که او مدتها در متون کهن ادبیات فارسی توقف کرده و در آن غوطه خورده و به یک سواد فرهنگی از این دوره رسیده و پوشش و ظاهری متناسب با آن را برای خود طراحی کرده و همه اینها در محدوده طراحی برند شخصی است. فرهنگ موسوم به عرفانی ما، ملزومات و سازوکار خودش را دارد و پیدا کردن سبک شخصی در موسیقی عرفانی، نیازمند یک فراگیری و غرق شدن همهجانبه است.
این را هم بگویم که به زعم نگارنده، اگر آسیبی هم به داود آزاد وارد شود، از همین جانب است. او در دورهای، بسیار در این دورهی خاص از فرهنگ و شعر ایران تدبر و تفکر کرده و به استایل و سبک خود رسیده است؛ اما توقف او در این محدوده، بیش از حد است و باید با تحولات شعر عرفانی در شاعران نسلهای بعدتر همراه شود تا ضمن حفظ کلیاتی از استایل شخصی خود و گروهش، پویایی و حرکت به جلو هم داشته باشد. این اقدام، از تکراری شدن تولیدات او جلوگیری کرده و باعث ایجاد طراوت و تحرک گروهی میشود.
در هر حال «یللی» این روزها منتشر شد. اثری طربناک و شورانگیز، همانگونه که از نامگذاریاش توقع میرود. در لغتنامه دهخدا، در معنی «یللی» آمده است: «بانگ و فریادی که در حالت مستی و یا هنگام رسیدن خبر خوش مینمایند. کلمهای است که در وقت مستی و سماع و ذوق میگویند.» و از قول سنجر کاشی آورده است: «داد مطرب دف به دستم یللی/ بالی از تو عهد بستم یللی»
ثبت نظر