Fa En یکشنبه 4 آذر 1403 ساعت 1 و 5 دقیقه

چاره‌ای نیست جز دعوت به امید

چاره‌ای نیست جز دعوت به امید

محمود دولت‌آبادی، نویسنده برجسته کشورمان در مقاله‌ای با عنوان «رانت دزدها را چاق‌تر و مردم را گرفتارتر می‌کند» که در روزنامه‏ «زوددویچه سایتونگ» به چاپ رسیده، از تجربیات خود درباره سانسور و امید به آینده سخن گفت.

پنجشنبه 9 خرداد 1398 ساعت 5:17
چاره‌ای نیست جز دعوت به امید

به گزارش خبرگزاری مهر، نویسنده رمان «کلیدر» در این روزنامه که پرتیراژترین نشریه آلمان محسوب می‌شود، نوشته است: «بارها در مقالات و گفت‌وگوهای خود به لزوم آشتی کشور ایران با دیگر کشورها پرداخته‌ و درباره این موضوع سخن گفته‌ام اما به نظر می‌رسد مثل همه‌ دوران‌ آنچه تعیین‌کننده‌ سرنوشت جوامع پیرامونی نیست، سیاست‌های کلان است که آدمی چون من از آن سر درنمی‌آورد و مثل همیشه در چنین مواردی حافظ است که می‌گوید «دم درکش‌ای حریف که هنگام گفت نیست!» اما چاره‌ای نمی‌بینم جز امید و دعوت به صلح، اگرچه بی‌اثر به نظر برسد، و بخواهم که راهی به صلح جسته شود به اعتبار سخن سعدی که گفت: «اندازه نگه‌دارکه اندازه نکوست!» نمی‌دانم؟! «نمی‌دانم» تنها واژه‌ای است که می‌توانم با اطمینان به‌کار ببرم. به‌خصوص وقتی پای موضوعات مهم و کلان به میان می‌آید. مثل همین موقعیت پیچیده‌ای که پدید آمده و روز‌به‌روز هم دارد پیچیده‌تر می‌شود.» وی در ادامه نوشت: رسانه‌های جمعی گوناگون هم با بسیار گفتارها، بیش از آنکه لازم باشد تنور وقایع هنوز پیش نیامده را گرم نگه می‌دارند چنان که هرکس به دیگری می‌رسد، بپرسد «چه خبر» و کلمه‌خبر چنان کشدار بیان می‌شود که انگار پرسنده بازهم می‌خواهد بشنود شایعه در شایعه را.

در چنین موقعیت پیچیده‌ای که به‌رغم پیچیدگی، ظاهری آشکار از خود نشان می‌دهد، شخصا احساس می‌کنم «نمی‌دانم» کامل‌ترین توضیح است، زیرا ندانستن بهتر از کم و ناقص و لق‌لقه زبان است. می‌دانیم کسانی بیشتر حرف می‌زنند که کمتر می‌دانند. به این ترتیب ترجیح می‌دهم به محدوده‌ کاری خود بپردازم؛ یعنی حوزه‌ کتاب و نشر کتاب و استقبال مردم از نمایشگاه کتاب تهران در همین اردیبهشت ۹۸ که در آنیم. چنانچه برمی‌آید از روند چاپ و نشر، معضل سانسور به تدریج دارد کمرنگ‌تر می‌شود. در تجربه‌ شخصی خود می‌توانم اذعان دارم که دو عنوان کتاب «عبور از خود» و «بیرون در» قبل و بعد از عید نوروز بدون معطلی و بی‌کلمه‌ای سانسور منتشر و موجب خرسندی خوانندگان شد.

به همین مناسبت سفرهایی به شهرهای مرکزی ایران داشتم در پاسخ به اشتیاق خوانندگانم و بسیاری شهرها و شهرستان‌هایی که نتوانستم دعوتشان را اجابت کنم با عذرخواهی و بازهم این باور در من زنده شد که امور کشور ما اگر روند عادی می‌داشت، هر کس در جای خودش می‌توانست زندگی معقول داشته باشد. مردم خواهند توانست اجتماعات سالم خود را داشته باشند و جوانان با هنر و ادبیات روابط صمیمانه خود را ادامه بدهند و عملا کفه‌ مثبت و مدنیت اجتماعی سنگینی بیشتری پیدا کند. خوشبختانه این اجتماعات فرهنگی بیشتر شده و هر روز رونق بیشتری می‌گیرد؛ از برکت تداوم خواسته‌ها. اما متأسفانه در وضعیتی که معضل سانسور کمرنگ می‌شود، چاپ و نشر دارد دچار کمبود و گرانی کاغذ می‌شود.

این مطلب برایم مفید است
تعداد بازدید : 196

ثبت نظر

ارسال