به گزارش خبرنگار مهر، شاید ابتدا با شنیدن نام «نون. خ» فکر میکردیم قرار است ماجرای داستان یک کلاهبردار را ببینیم؛ کلاهبرداری که سلطان تخمه است اما با هر قسمت از تماشای سریال «نون. خ» بیشتر به سادگی نورالدین خانزاده با شوخی با نام اختصاری «نون. خ» پی بردیم؛ سریالی که این شبها از شبکه یک سیما آخرین قسمتهای آن به کارگردانی سعید آقاخانی و تهیهکنندگی مهدی فرجی روی آنتن میرود.
با این حال داستان این سریال درباره تخمههایی است که نورالدین خانزاده از مردم منطقهای در کردستان جمع میکند و آنها را به شخصی به نام میرزایی میدهد تا در تهران و ترکیه به فروش برساند اما در همان قسمتهای ابتدایی میرزایی درحالی که محصول زیادی از خانزاده در دست دارد، میمیرد و خانزاده با پول بلاتکلیف مردم، به نون. خ معروف میشود!
سوژه؛ اقتصاد با مایههایی از یک قصه خانوادگی
قصه «نون. خ» اگرچه با مشکلات اقتصادی نورالدین یا «نوری» شروع میشود اما در ادامه فضایی خانوادگی پیدا میکند که نورالدین خانزاده محور آن است، او پدر یک خانواده است، با مهلقا مادرزن خود و چند دخترش زندگی میکند. شاید یکی از ویژگیهای این خانواده این است که نزدیکی زیادی با جامعه دارند و به راحتی در دل یک روستا شاهد خانوادهای هستیم که دختری اهل موسیقی دارد و دختر دیگرش اهل نقاشی است.
در شرایطی که شخصیتها در سریالهای تلویزیونی غالباً شبیه به هم هستند و گویی همه از روی یک کلیشه ساخته شدهاند، اما اینجا تلاش شده با برخی از همین شاخصها کمی به شخصیتپردازیها جزئیات داده شود تا باورپذیر شوند. همچنین یکی از دخترهای نوری که ویژگیهایی زمخت و مردانه دارد و یا شخصیت مهلقا با بازی فریده سپاه منصور که البته بیشتر به نقش وی در فیلم سینمایی «مهمان مامان» به کارگردانی داریوش مهرجویی نزدیک است، باز هم به رنگارنگی و تنوع شخصیت پردازیها کمک کرده است.
نحوه تعامل و ارتباط محبت آمیز بین دخترها با پدرشان هم کمتر در سریالهای تلویزیونی به تصویر کشیده بود؛ ایدههای قصه در این بخشها نشان میدهد دخترها بسیار پدرشان را دوست دارند و یا دل نگران او میشوند اما تلاشها برای باورپذیر کردن این ارتباط اجازه داده روابط به سمت شعار و یا تعامل کلیشهای در یک خانواده کشیده نشود.
پیش از این مردم مناطق مختلف شمال، اصفهان، یزد و دیگر مناطق بیشتر در فیلم و سریالها دیده شده بودند اما کردها حضور کمرنگتری داشتند و سعید آقاخانی که خودش اهل کردستان است شاید بهترین گزینه برای نمایش مردم این بخش از سرزمین مان بود فیلمنامه؛ خردهداستانهای فرعی
فیلمنامه این سریال را امیر وفایی نوشته است که پیش از این نویسنده متنهای «دورهمی» و آخرین مجموعههای مهران مدیری بود. وفایی در این سریال موقعیتهای کمدی خوبی را به تصویر کشیده و قصه یک خط آن داستانی کلی را دنبال میکند اما این خط داستانی گاهی انگار گم میشود و داستان وارد قصههای مانند داماد خانواده و یا دیگر خرده داستانهایی میشود و فیلمنامه را به سمت تکیه بر خلق تک موقعیتهای کمدی و جذاب پیش میبرد.
طرح اولیه این فیلمنامه را زندهیاد خشایار الوند و محسن تنابنده نوشته بودند که بعد از مشغولیت تنابنده برای یک فیلم سینمایی به سعید آقاخانی رسید و در این مرحله بود که برای ساخت، طرح اصلی تغییر پیدا کرد و قصه به خطه کردستان رسید.
این شاید جزو معدود دفعاتی باشد که مردم مناطق کردنشین در سریالی در یک باکس طلایی تلویزیون به تصویر کشیده میشوند شاید پیش از این مردم مناطق مختلف شمال، اصفهان، یزد و دیگر مناطق بیشتر در فیلم و سریالها دیده شده بودند اما کردها حضور کمرنگتری داشتند و سعید آقاخانی که خودش اهل کردستان است شاید بهترین گزینه برای نمایش مردم این بخش از سرزمین مان بود و جسارتی که برای بردن فیلمنامه به این منطقه به کار گرفته شد قابل تحسین است.
کارگردانی؛ چالش تعادل میان کارگردانی و بازیگری
این چندمین سریال نوروزی سعید آقاخانی است با این حال میتوان از آن با عنوان تجربهای جدید در کارنامهاش یاد کرد؛ تجربهای که نابازیگرها و بازیگران غیرمشهورتر را در کنار بازیگران حرفهای قرار داده است و استعدادهای خوبی را هم توانست در این مجموعه به مخاطب و عرصه تلویزیون معرفی کند.
سختی این کارگردانی در حالی است که خود آقاخانی هم سختترین نقش را برای خود انتخاب کرده است هرچند در چند قسمت ابتدایی که قصه در منطقهای در کردستان و با اهالی این خطه میگذرد بازیها و کارگردانی یکدستتر است و بازیگرانی چون حمیدرضا آذرنگ نیز در این ساختار منسجمتر عمل میکنند اما شاید سختی حضور در نقش نوری باعث شده که کارگردانی در قسمتهای بعدی و به خصوص در قسمتهای مرتبط با تهران کمی تحت الشعاع قرار بگیرد.
با این حال همانطور که گفته شد بازی گرفتن در این ساختار همچنان کاری سختی بوده و در مجموع باید تأکید کرد که سعید آقاخانی بهخوبی توانسته از پس از چالش بربیاید.
بازیگران؛ هماوردی نابازیگران و بازیگران
بازی دخترهای نورالدین و حتی بازیگران بومی مناطق کردنشین کمک زیادی به سریال و بکر شدن و ایجاد فضای جدید برای مخاطب کرده است. درحالیکه حضور بازیگران شناخته شده تر مثل علی صادقی که پیش از این هم در چنین نقشهایی دیده شده بود، نتوانست جذابیت افزودهای برای سریال به همراه داشته باشد.
بازیهای پاشا جمالی بازیگر نقش مهیار که عاشق یکی از دختران نوری است نیز آنقدر اغراقشده بود که کمتر توانست با مخاطب ارتباط بگیرد.
هومن حاجی عبداللهی در ایفای یک نقش سه وجهی؛ داور، وکیل و روحانی به خوبی ظاهر شد و اساساً انتخاب داوری که روحانی است چالش جالبی برای این نقش بود.
محوریترین و پررنگترین نقش را هم همانطور که اشاره شد خود سعید آقاخانی بر عهده دارد و شاید برای همین است که گاهی ریتم سریال کند میشود چون همه وزن کار بر شانههای آقاخانی سوار است و به همان اندازه که این هنرمند در خلق شخصیت توانمند ظاهر شده، غیبتش در برخی سکانسها بهوضوح به چشم میآید.
برگبرندههای دیگر؛ طراحی لباس و لوکیشن
در مجموع نمیتوان تمام بار موفقیت یک پروژه را به عوامل اصلی آن محدود دانست چه اینکه سریال «نون. خ» در کنار تمام مواردی که به آن اشاره شد، از نظر فنی هم از تولیدات موفق سالهای اخیر سیما بوده است.
چند قسمت ابتدایی سریال در منطقهای از کردستان میگذشت و قرار بود ما را به آب و هوایی غیر از تهران و لوکیشنهای مرسوم سریالهای آپارتمانی ببرد که تا حدی موفق هم بود چه اینکه به دلیل رفتن به دل مردمان مناطق کردنشین طراحی لباسها براساس آداب و رسوم این مناطق بود و تنوعی از رنگهای مختلف را در لباسها شاهد بودیم که زیباییهای بصری سریال را بالا برده بود.
انتخاب لوکیشن و طراحی صحنه و لباس از این منظر جزو برگبرندههای «نون. خ» محسوب میشود که توانستند تنوع بصری ویترین نوروزی سیما را بیش از پیش افزایش دهند.
ثبت نظر