منیرالدین بیروتی میگوید: تا نویسنده جایی را که در آن زندگی میکند و فرهنگش را نشناسد، قطعا چیز بهدردبخوری نمیتواند بنویسد.
این نویسنده درباره لزوم توجه به اقلیم و جغرافیا در ادبیات داستانی اظهار کرد: هر وقت در نویسندگی خاص شویم، عام میشویم، نه برعکس. هرچقدر نویسنده درباره محیطی که در آن زیسته و رشد کرده است، خاصتر بنویسند، قطعا عامتر میشود و برای دیگران جذابتر است و اینطور نیست که نویسنده مسئلهای همهگیر و همهفهم را بنویسد و خیال کند عام میشود.
او با تأکید بر اینکه هرچقدر تجربه نویسنده خاصتر باشد، خاصتر هم خواهد نوشت، گفت: نبود تجربه زیستی منجر میشود تا همه مثل هم بنویسند. اگر نویسنده فرهنگ و محیطی را که در آن زندگی میکند نشناسد، بالطبع تجربه ندارد و از چیزهایی مینویسد که همه میدانند، زیرا تجربه زیادی نمیخواهد.
بیروتی با بیان اینکه ادبیات اقلیمی در هجوم تکنولوژی و شهرنشینی گم و گور شده است و نویسندههای کمی هستند که به دنبال این موضوعاتاند، با اشاره به افزایش مهاجرت از روستا به مراکز شهر و گسترش شهرنشینی به دلایل اقتصادی، بیان کرد: طبیعی است با این وضعیت، نوشتن درباره اقلیم نیز کمتر میشود.
او در ادامه تاکید کرد: کم پیش میآید کسی مانند محمود دولتآبادی به شهرهای بزرگ مهاجرت کند اما ذهنش درگیر مسائل اقلیمی و بومی خودش باشد؛ شاید دلیل این موضوع این است که او در زمانهای زندگی کرده که با زمانه ما متفاوت است. الان یک نویسنده شهرستانی که در تهران دانشگاه قبول شده و در این شهر زندگی میکند، جذابیتهایی در تهران میبیند که برایش نمود بیشتری دارد تا اینکه بخواهد درباره اقلیم خود بنویسد؛ البته خیلیها هم هستند که اقلیم خود را فراموش نمیکنند.
نویسنده رمان «چهار درد» سپس خاطرنشان کرد: چیزی که با عنوان آپارتماننویسی مطرح میشود به خاطر بیتجربگی نویسندههاست؛ هر قدر تجربه زیست نویسنده و شناختش از فرهنگ و محیطی که در آن رشد کرده کمتر باشد، بالطبع بیشتر درگیر آپارتماننویسی و مشکلات شهری که خیلی هم خاص و همهگیر نیست، میشود.
منیرالدین بیروتی در ادامه درباره تأثیر توجه به اقلیم در معرفی ادبیات کشورمان به کشورهای دیگر نیز اظهار کرد: نوشتن درباره فرهنگ و محیط خاص، برای کسانی که در آن محیط نیستند، جذابتر است؛ مانند مارکز. او از محیطی آمد که برای همه عجیب و ناشناخته بود، اما مارکز آن را به خوبی تجربه کرده و شناخته بود. رمان «صد سال تنهایی» خیلی خاص است اما عام و در کل جهان مطرح شد، برای اینکه مارکز موضوع خاصی را مطرح کرد.
او در پایان بیان کرد: در ایران معدود نویسندههایی هستند که از خاصنویسی عام شده باشند. البته چیزی که وجود دارد در این مملکت هیچچیز به روال طبیعی رشد نکرده است. ما همیشه مورد هجوم بودهایم؛ یا هجوم جغرافیایی و یا هجوم تکنولوژی. هیچ چیز ما رشد طبیعی نداشته و در مسیر اصلی خود نبالیده است، ما همیشه عقب بودهایم و برای اینکه از این قافله عقب نمانیم نتایج چیزهایی را که اطرافیان ما به آن رسیده و در آن میتازند، در جامعهمان به کار بستهایم، بدون اینکه مقدماتش را در خودمان داشته باشیم.
انتهای پیام
ثبت نظر