از جمله مسائل مهم در عرصه فرهنگ، نسبت بین دولت و فرهنگ و مدیریتپذیری فرهنگ، امکان، ضرورت و چگونگی آن و حدود مداخله دولت در فرهنگ است.
در پاسخ به این پرسشها، دو رویکرد رهاسازی فرهنگ و یکسانسازی فرهنگ مطرح شده است. این دو رویکرد از منظر اسلامی نمیتواند مورد تأیید قرار گیرد؛ بنابراین در کتاب باغبانی فرهنگ، تلاش شده است تا از منظر حضرت آیتالله خامنهای، نگاه معقول اسلامی طرح و تبیین شود.
در این کتاب، با روش استنتاج فرارونده، از درون مبانی هستیشناسانه، انسانشناسانه، معرفتشناسانه و جامعهشناسانه، اصول حاکم بر مدیریت فرهنگ استخراج شده و بر اساس مبانی و اصول، مدل مختار رهبر معظم انقلاب در مدیریت فرهنگ تبیین شده است. باغبانی فرهنگ، مدلی است که هم به اتکای آن، فرهنگ مدیریت میشود و هم آزادیها و تنوع حفظ میشود.
کتاب «باغبانی فرهنگ» اثر دکتر فرزاد جهانبین، عضو هیئت علمی دانشگاه شاهد است که توسط نشر نهضت نرمافزاری وابسته به انتشارات انقلاب اسلامی (دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله العظمی خامنهای) منتشر شده و پیش از تبدیل به کتاب، در سه کرسی علمی در مؤسسه پژوهشی و فرهنگی انقلاب اسلامی، دانشگاه شیراز، دانشگاه امام صادق(ع) و همچنین در چندین جمع نخبگانی دانشگاهی مطرح و مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته است. در ادامه، گفتوگوی ما با دکتر جهانبین را میخوانید.
کتاب «باغبانی فرهنگ» شما با دیگر کتابهای مشابه که در سالهای اخیر به نگاه رهبری در مورد مدیریت فرهنگ پرداختهاند، چه تفاوتی دارد؟
نخست آنکه عمده این کتابها بیانات رهبری را در قالب فصلهای مختلف سازماندهی کردهاند و تلاشی جدی برای فهم نظریه ایشان درباره مدیریت فرهنگ صورت نگرفته است.؛ دوم آنکه نکته مهمتر این است که نظریه باغبانی فرهنگ؛ نظریه مدیریت فرهنگ ایشان است و نه مهندسی فرهنگ و... در حالی که اساساً اگر ببینید باغبانی فرهنگ مغفولمانده است. چراکه با مبانی رهبر معظم انقلاب، اساساً نمیتوان فرهنگ را مهندسی کرد. زیرا انسانها اختیار و آزادی دارند بنابراین مهندسی به معنای ورود در جزئیات و مهندسی آنها شدنی نیست.
شما در کتاب، دو نظریه رهاسازی فرهنگی و یکسانسازی فرهنگی را رد میکنید اما این پرسش مطرح میشود که با وجود قرار دادن قوانین و مقررات عملاً شما هم یکسانسازی را می پذیرید؟
در فصل دوم کتاب که درباره هستیشناسی، جامعهشناسی، معرفتشناسی و انسانشناسی بحث میشود، ما ذیل انسانشناسی به این نکته پرداختیم که خمیرمایه انسان آزادی و اختیار است و حتی به تعبیر امام، نخستین حقی که خدا به انسان داده آزادی است و یکی از لوازم آزادی پذیرش تنوعهاست؛ بنابراین یکسانسازی مانع از این تنوع میشود و سلب آزادی انجام میدهد. اما این به معنای عدم قاعدهگذاری نیست. چراکه اساساً بدون قاعدهگذاری، اجتماع سرپا نمیماند و همه این امر را میپذیرند. اما قاعدهگذاری به معنای یکسان کردن نیست.
این نظر شما با نظریات لیبرالها در بحث آزادسازی چه تفاوتی دارد؟
ما در کنار بحث اختیار و آزادی، بحث فطرت را داریم و معتقد هستیم انسانها با وجود همه تفاوتها در نقطه فطرت مشترک هستند و از این طریق ما میتوانیم جامعه را مدیریت کنیم، شما میدانید که لیبرالها به این بحث معتقد نیستند. بحث این است که با حفظ تنوعها بتوان جامعه را به سمت فرهنگ مطلوب سوق داد که این امر با همان باغبانی فرهنگ ممکن میشود.
بحث شما در حوزه معرفتشناسی، بحث عقل، وحی و شهود است؛ لیبرالها در بحث آزادسازی فرهنگ قائل هستند که عقل خطاپذیر است و امکان مدیریت ندارند. رابطهای که شما ارائه کردید چگونه امکانپذیر میشود؟
بله؛ آنها معتقد هستند که عقل خطاپذیر است و چون نگاه کلان وجود ندارد، توانایی مدیریت فرهنگ وجود ندارد؛ اما ما معتقد به وحی هستیم که خطاناپذیر است بنابراین با وجود دو عامل فطرت و وحی میتوانیم فرهنگ را مدیریت کنیم. وحی فراتر از عقل و تجربه، نگاه کلان به ما در مورد جامعه و انسان میدهد.
استفاده از فطرت و وحی به معنی این نیست که در باغبانی فرهنگ توجه به تجربه و شهود وجود ندارد؟
فطرت گرایشهای انسانها را تبیین میکند و وحی هم جهت هدایت کلی را نشان میدهد، در این بین انسان با توجه به نیازهایش مدام دارد اعتبار میکند؛ همین جا بحث تنوع و تجربه مطرح میشود؛ چون وحی داعیهدار این نیست که تمام جزئیات را پوشش میدهد؛ وحی کلیات هدایت بشر را تأمین میکند.
با این شرایط، برای انسان خودانگیخته میتواند باغبانی فرهنگ صورت بگیرد؟
توجه کنید؛ در باغبانیای که ما میگوییم، بذری وجود دارد که خودش امکان رشد دارد؛ یعنی فطرت انسان رو به رشد و کمال است؛ بنابراین این بذر زمینهای برای رشد میخواهد و بدون شک موانعی هم دارد. دقیقاً مثل کار باغبان؛ ما باید فضای مناسب و اقتضائات رشد را فراهم کنیم.
در باغبانی فرهنگ نقش نخبگان حوزه و دانشگاه چیست؟
بحثی در کتاب وجود دارد که به اقطاب اثرگذار در جامعه که بهطور وسیع تولید فضلیت یا عدم فضیلت میکنند، اشاره دارد. ما میدانیم حضور یک نخبه در جامعه خودش تأثیرگذار است؛ راه رفتن و حرف زدن نخبه خودش اثرگذار است که من در کتاب با عنوان فعل و ترک فعل به آن اشاره کردهام.
آیا این باغبانی وظیفه دولت و شورای عالی انقلاب فرهنگی است؟
باغبانی فرهنگ فقط مربوط به دولت و شورای عالی انقلاب فرهنگی نیست؛ البته من اعتقاد دارم فهم از مدیریت فرهنگ در جامعه درست نیست و مسیر باید اصلاح شود. براساس طرح ما، همه در حال باغبانی فرهنگ هستیم؛ همه ما نسبت به فعل و ترک فعلها باید دقت کنیم؛ در کتاب هم گفتیم که هر کس اثر فرهنگی خودش را دارد؛ البته برخی حوزهها اثر بیشتری دارند؛ مثل حاکمیت، نخبگان، نهاد تعلیم و تربیت، خانواده و رسانه؛ بنابراین بیشترین دقت باید از سوی این حوزهها صورت بگیرد. مردم به امرا شبیهتر هستند تا به پدرانشان؛ مثلاً وقتی کاندیدایی در تلویزیون ادعا میکند که 100 روزه مشکلات را حل میکند، این خودش اثر فرهنگی دارد و جامعه تصور میکند که مشکلات به سرعت قابل حل است؛ یا وقتی شما پشت چراغ قرمز ایستادهاید و چراغ از ثانیه 100 به ثانیه 30 می پرد؛ این در درازمدت در قابل پیشبینی نشدن جامعه مؤثر است.
انتهای پیام/
ثبت نظر