Fa En جمعه 25 آبان 1403 ساعت 12 و 1 دقیقه

مینا وحید: تنها جایی که ترسیدم سکانس کشتن فخرالزمان بود

مینا وحید: تنها جایی که ترسیدم سکانس کشتن فخرالزمان بود

عزیز‌الله حمید نژاد با بیان اینکه داستان اصلی بانوی عمارت بر مبنای عشق بین شازده و فخری شکل گرفته است، گفت: با توجه به اینکه این قصه در زمان قاجار روایت می‌شود؛ در کنار خود، بحث نقد قدرت را نیز مطرح می‌کند.

سه شنبه 25 دی 1397 ساعت 11:54

به گزارش ایلنا، «بانوی عمارت» سریال پرطرفدار این روزهای تلویزیون است که تا پایان آن چیزی نمانده است. داستان «بانوی عمارت» بر پایه محور عشق میان شازده ارسلان و فخرالزمان شکل می‌گیرد و در ادامه به قصه‌های مختلفی اشاره می‌کند. به بهانه پخش این سریال با عزیزالله حمید نژاد (کارگردان) و مینا وحید (بازیگر نقش جواهر) به گفتگو نشستیم.

کسی که برای تلویزیون کار می‌کند باید با مناسباتش آشنا باشد

آقای حمید‌نژاد بیشتر شما را به عنوان کارگردان سینمایی می‌شناسند که خیلی روی پلان‌ها و سکانس‌های فیلم خود حساس است. از سوی دیگر همه می‌دانیم که تلویزیون هم دارای محدودیت‌ها و خط قرمزهایی است. با توجه به تم عاشقانه بانوی عمارت، این خط قرمزها تا چه حد روی کار شما تاثیر گذاشت؟ بانوی عمارت چقدر با سانسورهای خودخواسته‌ مواجه شد؟

حمیدنژاد: با توجه به تجربه‌ای که در ساخت سریال چرخ و فلک داشتم تا حدودی با مناسبات تلویزیون و مخاطبان آ‌ن  آشنایی داشتم. اصولا کسانی که برای تلویزیون کار می‌کنند ناخوداگاه در درازمدت به یک نوع خودسانسوری دچار می‌شوند. به عنوان مثال وقتی شما با تیمی کار می‌کنید که با تلویزیون کار کرده‌اند، هر کدام ناخودآگاه به شما در مورد صحنه‌هایی هشدار داده و می‌گویند این صحنه‌ها غیرقابل پخش است. این سلیقه‌ای است که در درازمدت تلویزیون برای آنها ساخته است. اما من به عنوان فیلم‌ساز باید سعی کنم راه و روشی را پی بگیرم که فیلمم پخش شود و در عین حال به خواسته‌های خودم نزدیک شوم تا ذهنیتی که دارم را به تصویر بکشم. بر این اساس کسی که برای تلویزیون کار می‌کند باید با مناسبات آن تا حدودی آشنا باشد و بداند که چطور می‌تواند از این مناسبات به نفع خودش و به طوری که به اثر آسیب نرسد، استفاده کند.

بانوی عمارت سانسور زیادی نداشت

با این تفاسیر آیا سکانس یا صحنه‌ای بوده است که فکر کنید صد در صد برای این سریال است ولی با توجه به خط قرمزها مجبور به سانسور آن شده باشید؟

حمیدنژاد: قطعا به این صورت بوده است. البته لازم است توضیح دهم که من به شخصه خودسانسور نیستم و سعی می‌کنم  خیلی باز عمل کنم تا سریال برای پخش برود و آنجا درباره آن تصمیم‌گیری شود. خوشبختانه در اکثر قسمت‌های این سریال ما زیاد با مشکل پخش مواجه نشدیم. شاید به این خاطر که فضای تاریخی داشتیم و سعی کرده بودیم از لحاظ طراحی لباس همه چیز را رعایت کنیم. البته در زمینه رفع این مشکلات آقای مولایی (تهیه‌کننده) کمک زیادی کردند.

تنها یکسری واژه‌ها بود که به آنها حساسیت داشتند ولی از لحاظ تصویری خیلی کم به مشکل خوردیم. تا اینکه سریال بیننده زیادی پیدا کرد و در قسمت‌های پایانی حساسیت‌های بیشتری به خرج دادند و بعضا در بازپخش‌ها می‌دیدیم که چیزهایی را حذف می‌کنند. امیدوارم در بازپخش‌های بعدی دچار این نوع تنگ‌نظری‌ها نشویم و مخاطب را از سریال گریزان نکنیم.

 قدرت همیشه با فساد همراه است

چقدر فضای سریال بانوی عمارت را نزدیک به زمان امروز می‌بینید؟ آیا در انتخاب این فیلمنامه برای ساخت دغدغه‌مند عمل کردید؟

حمیدنژاد: محور اصلی بانوی عمارت در واقع براساس عشقی شکل گرفته که ما بین شازده ارسلان و فخری به وجود  می‌آید و بقیه ماجراها براساس این موضوع ایجاد می‌شود. عشق در تمام دنیا یک نقطه اشتراک دارد و به مسائل روحی و روانی و درونی آدم‌ها مربوط می‌شود. این وجه عاشقانه در تمام اعصار بوده، هست و خواهد بود. بستگی دارد که شما با چه زاویه دیدی به آن نگاه کنید و به این مقوله چه پرداختی داشته باشید. بخشی که باعث می‌شود درونیات آدم‌های اطراف شازده و فخری را بشناسیم، طرح و توطئه‌ها و مخالفت‌هایی که بین وصلت این دو خانواده صورت می‌گیرد یا بحث طایفه‌ها و دعوا بر سر برتری که اتفاقا در طول تاریخ وجود داشته‌ است.

بحث بعدی، موضوع قدرت و نقد آن است. در طول تاریخ شاهدیم که وقتی انسانی قدرتمند می‌شود، همیشه این قدرت برای او فساد به همراه داشته است. این وجوهات مشترک بین تمام اعصار و انسان‌هاست. وقتی این قصه در زمان قاجار طرح می‌شود؛ به هر حال در کنار خود، بحث نقد قدرت نیز صورت می‌گیرد. همانطور که در این سریال آدم‌هایی را می‌بینیم که ظلم می‌کنند، فساد مالی دارند و رشوه می‌گیرند. بنابراین این موضوعات یک مسئله طبیعی است.

در نهایت باید بگویم که قصه باید دغدغه‌مند باشد. چراکه اگر قصه دغدغه‌ای نداشته و خنثی باشد، ارزش سرمایه‌گذاری و انرژی‌گذاری ندارد. حتما باید دغدغه‌ای داشته باشد تا مخاطب بتواند با آن ارتباط برقرار کند.

مینا وحید: مطمئنا تفاوت‌هایی بین اجتماع آن زمان (قاجار) و اجتماع الان وجود دارد. ولی در عین حال خیلی باعث تاسف  است که از زمان قاجار تا به حال دغدغه‌های اجتماعی ما تغییری نکرده و به این صورت باقی مانده است. در مورد نقش جواهر، باید بگویم که ما هیچ گونه مصداق تاریخی برای این نقش پیدا نکرده‌ایم و از نظر من او خیلی نقش امروزی است. زنی که برای رسیدن به هدفی که در ذهن خود انتخاب کرده است، خیلی ماکیاولیسمی (هدف وسیله را توجیه می‌کند) عمل می‌کند. به این صورت با سنگدلی از روی هر مانعی که در سر راهش قرار دارد، رد می‌شود تا به هدف خود برسد.

من فکر می‌کنم که این موضوع با دغدغه‌های اجتماعی ما سازگار است چراکه متاسفانه در حال حاضر نیز انسان‌ها در جامعه به همین صورت عمل می‌کنند. اکنون می‌توان درباره قدرتمندان به راحتی گفت که آنها شاید حاضر باشند برای رسیدن به هدفی که در ذهنشان است، خیلی از اقشار پایین‌تر و اطرافیان خود را له کنند و از آنها بگذرند.

به هر حال از نظر من اگر بخواهیم مابه‌ازایی برای نقش جواهر معرفی کنیم، همه انسان‌های امروز شبیه اشل کوچکتر جواهر شده‌اند. البته منظورم این است که کسی را واقعا می‌کشند ولی برای رسیدن به اهداف خود به همان روش جواهر عمل می‌کنند. این موضوع مصداقی برای همه ماست که ممکن است در روز برای رسیدن به اهداف خود، حاضر باشیم، دل بسیاری از آدم‌ها را بشکنیم و حق بسیاری را پایمال کنیم. در واقع به دلیل رسیدن به همین اهداف است که دروغ‌‌های بسیاری می‌گوییم و توطئه‌های زیادی را به انجام می‌رسانیم. فکر می‌کنم اکثر انسان‌هایی که امروز ما در جامعه خود داریم، در اشل‌های متفاوت شبیه جواهر هستند ولی چون جواهر این موضوع را خیلی تلخ و سیاه نشان می‌دهد، مردم تا این اندازه در مقابل آن از خود موضع‌گیری نشان می‌دهند. از نظر من ما با مسئله‌ای موضع‌گیری نمی‌کنیم مگر اینکه قسمتی از وجودمان را برایمان به نمایش بگذارند.

اگر بودجه هم داشتم از سوپراستارها استفاده نمی‌کردم

در مصاحبه‌ای گفته بودید که برای استفاده از سوپراستارها بودجه‌ای نداشتید. اما از سوی دیگر بسیاری یکی از دلایل موفقیت این سریال را کست بازیگران آن معرفی می‌کنند. در این باره توضیحی دارید؟

حمیدنژاد: به هیچ وجه منظورم این نبوده که اگر بودجه داشتم حتما از سوپراستارها استفاده می‌کردم. من در کارهای قبلی  خود نیز از بازیگران تئاتر و نابازیگران استفاده کردم و حتی این موضوع در سطح کلان بوده و برخی از نقش‌های اصلی سینمایی من به عهده نابازیگران گذاشته شده است. همیشه این دغدغه را داشته و دارم که بتوانم چهره‌های جدیدتری را کشف کنم و جلوی دوربین ببرم. ولی این موضوع هیچ وقت مانع این نشده است که ما از بازیگر حرفه‌ای استفاده نکنیم.

در واقع تلفیق این دو بوده که برای بنده جذاب است. یعنی به شخصه وقتی بخواهم به عنوان کارگردان خودم را محک بزنم؛ فکر می‌کنم زمانی موفقم که بتوانم یک بازیگر حرفه‌ای را در مقابل یک نابازیگر قرار بدهم و بازی‌های این دو را به یکدیگر نزدیک کنم. اگر توانستیم بازی این دو را به یکدیگر نزدیک کنم آن وقت به خودم می‌گویم که تو یک کاری توانستی انجام دهی. وگرنه اگر بازیگر حرفه‌ای و غیرحرفه‌ای را به عهده خودشان بگذارم، دیگر آن فیلم اثر من نیست. بنابراین یک وجه کارگردانی این است که شما بازی‌ها را با یکدیگر هماهنگ کنید.

درباره استفاده از سوپراستارها نیز باید بگویم که اگر بودجه داشتیم و فرد مناسبی را هم برای نقش‌ها موجود بود، استفاده می‌کردیم در غیر اینصورت این کار را نمی‌کردیم.

خود جواهر دیالوگ‌ها را می‌گفت

گاهی اوقات پیش می‌آید که ما به عنوان بیننده وقتی بازی یک بازیگر را می‌بینیم باور نمی‌کنیم که او در حال نقش بازی کردن باشد و او را به عنوان خود شخصیت باور کنیم آیا شما هنگام بازی حس می‌کردید که خود شخصیت جواهر دیالوگ‌ها می‌گوید؟

مینا وحید: به نظرم یکی از خوشبختی‌های بازیگر این است که با کارگردانی کار کند که بتوان به آن اعتماد کرد و هوش  آن بالاتر از خودش باشد. برای اولین بار در این کار حس کردم که کارگردان روی خود من اشراف بیشتری از من دارد و این اتفاق افتاد. در این پروژه به قدری به جواهر نزدیک شدم و گذشته جواهر برایم مهم شد که گاها فکر می‌کردم، اگر مینا وحید هم در آن زمان بود و بلاهایی را که برای جواهر پیش آمده بود برای او هم پیش می‌آمد، شاید او هم همین رفتارها را از خود نشان می‌داد. به همین خاطر جواهر را درک کردم و این شخصیت به قدری به من نزدیک شد که شب‌ها به جای جواهر، خواب زندگی او را می‌دیدم. بر این اساس می‌توانم بگویم که خیلی از اوقات حس می‌کردم که مینا وحید دیالوگ نمی‌گوید بلکه خود جواهر دیالوگ می‌گوید. می‌توانم ادعا کنم که پیش از همه نقش‌هایی که تا به حال بازی کردم که اتفاقا تعدادشان هم محدود است، این نقش بیشتر با گوشت و خون من تلفیق شد و آن را دوست داشتم.

تنها جایی که ترسیدم سکانس کشتن فخرالزمان بود

آیا سکانس یا دیالوگی از فیلمنامه بود که حس کنید آن قسمت برای شخصیت جواهر نیست ولی مجبور به گفتن آن شوید و به این صورت بازی در آن سکانس برایتان جذاب نباشد؟

مینا وحید: شاید در جاهایی احساس می‌کردم که دیالوگی برای جواهر نیست ولی هیچ وقت مجبور به کاری نشدیم. خدا را  شکر این شرایط به وجود می‌آمد که قبل از سکانس‌ها، آقای حمیدنژاد جلسه‌ای می‌گذاشتند و نظراتمان را می‌شنیدند. اگر نظرات ما را درست می‌دیدند، قبول می‌کردند و تغییراتی در متن می‌دادند و اگر نه، مطمئنا با دلایلی ما را قانع می‌کردند و ما هم می‌پذیرفتیم. در نهایت جز یک بار در صحنه‌ای که باید فخرالزمان را می‌کشتم، می‌توانم بگویم هیچ گاه مجبور به کاری نشدم. در آن صحنه نیز من می‌ترسیدم که جواهر خیلی سیاه شود ولی آقای حمیدنژاد می‌گفتند که نترس و باید تا همین اندازه سیاه شود. شاید تنها جایی که ترسیدم و مجبور شدم همین صحنه بود. شاید بتوان دلیل این ترس را نیز این طور عنوان کرد که مینا وحید وارد شخصیت جواهر شد و نمی‌خواست که جواهر تا این اندازه سیاه شود.

بازیگران در نظر دادن آزادند اما تصمیم نهایی را کارگردان می‌گیرد

شما به عنوان یک کارگردان چقدر به نظر بازیگران اهمیت می‌دهید آیا تا به حال شده که بازیگری بگوید این دیالوگ برای این نقش نیست و من نمی‌خواهم آن را بگویم و شما مخالفت کنید؟ به طور کلی خودتان را کارگردان دموکراتی معرفی می‌کنید یا دیکتاتور؟

حمیدنژاد: قبل از اینکه فیلمنامه را جلوی دوربین ببرم آن را در ذهنم می‌سازم. چراکه با توجه به مناسبات تولید باید این کار  انجام شود و شما به عنوان کارگردان به اول، وسط و آخر فیلمنامه خود اشراف داشته باشید. چراکه در طول فیلمبرداری ممکن است، یک روز قسمت اول را فیلمبرداری کنید و فردای آن روز به سراغ فیلمبرداری قسمت آخر بروید. به همین دلیل من به عنوان کارگردان باید برای این موضوع آمادگی داشته باشم و از نظر حسی تمام فیلم را از بر باشم و بدانم که جواهر و شخصیت‌های دیگر در هر کجای فیلم چگونه باید عمل کنند. البته بازیگر را هم آزاد می‌گذارم تا دریافت‌های خود را از فیلمنامه داشته باشد. اما مطمئنا اشرافی را که من نسبت به فیلمنامه دارم را بازیگر ندارد.

در کل بازیگر و کارگردان هرکدام دریافت خود را از شخصیت‌ها دارند که گاهی این دریافت‌ها باهم منطبق می‌شوند و مشکلی نیست ولی در جایی نیز این دریافت‌ها باهم منطبق نیست و بازیگر دریافت‌های دیگری دارد که براساس شخصیتی که در ذهنش ساخته شکل گرفته است. بنده اگر آنجا ببینم صحبتی که می‌کنند تنها مناسب برای یک سکانس بوده و منطبق بر تمام فیلمنامه نیست با او مخالفت می‌کنم و می‌گویم که درستش چیست. ولی اگر نظرات آنها درست باشد آن را می‌پذیرم و فیلمنامه را اصلاح می‌کنم.

سریال بانوی عمارت بیشتر از فضاهای طبیعی همچون خانه طباطبایی‌ها بهره برده است. آیا شما خودتان راغب به این موضوع بودید؟ در این صورت آیا احتمال نمی‌دادید که به این خانه که برای ثبت جهانی آماده می‌شود لطمه وارد کنید؟ چرا از شهرک سینمایی بهره نبردید؟

حمیدنژاد: روزی که شروع به کار کردم با تهیه‌کننده شرط کردم که اگر لوکیشن‌های نزدیک به این فیلم را پیدا کنم آن را شروع می‌کنم و در غیر اینصورت آن را شروع نخواهم کرد چراکه با توجه به بودجه و برآوردی که این سریال داشت، ما به هیچ عنوان نمی‌توانستیم، عمارت‌ها و دکورهای لازم آن را برای فیلم بسازیم. بر این اساس تمام عمارت‌هایی را که در تبریز، قزوین و کاشان بودند را دیدم و زمانی که به خانه طباطبایی‌ها رسیدم، تصمیم به ساخت این سریال گرفتم.

البته برای اینکه فیلمنامه را منطبق با این فضا کنم، با توجه به تغییر لوکیشن، کل آن را تغییر دادم. در عین حال برای اینکه این اثر باستانی تخریب نشود نیز از قبل با داریوش پیرو (طراح صحنه) صحبت کردیم که طراحی را طوری انجام دهد که آسیبی به بنا وارد شود. علاوه براین موضوع میراث فرهنگی هم تاکید کرده بود که ما حتی اجازه نداریم به دیوار یک میخ بزنیم و انصافا هم حق داشتند. در نهایت داریوش پیرو نیز طوری طراحی را انجام داد که حتی یک میخ هم به دیوارهای آن خانه زده نشد و تمام داخل طاقی‌ها را از متریالی مثل پی دی اف استفاده کرد و روی آنها دکور را طراحی کرده است. به این صورت به خود دیوار و در نهایت خانه هیچ آسیبی نرسید.

با توجه به اینکه این سریال در یک دوره تاریخی از قاجار روایت می‌شود نگاه شما به آن دوره از تاریخ چیست؟

مینا وحید: چیزی که در فیلمنامه بانوی عمارت برای من جذاب بود، برعکس بودن آن نسبت به خیلی از سریال‌هایی که در  دوره قاجار ساخته می‌شود و دغدغه آنها تنها اثر تاریخی است، بود. در واقع بانوی عمارت تمام انرژی خود را گذاشت تا به مسائل اجتماعی مردم بپردازد. مخصوصا که لااقل خیلی خاطر من نیست که ما سریال تاریخی ساخته باشیم که محوریت آن براساس زن‌ها شکل گرفته باشد.

همانطور که اسم این سریال بانوی عمارت است، به نظر من ۵۰ تا ۶۰ درصد آن به روابط بین زنان و نقش زن در خانواده قاجاری می‌پردازد. البته با وجود اینکه می‌گویند زن در دوره قاجار تا این اندازه قدرتمند نبوده است با توجه به کتاب‌هایی که در این مدت خواندم باید بگویم که زن در خانه و عمارت خودش، قدرت لازم را داشته است. جذابیت این سریال برای من این بود که چون زنان آن دوره خیلی توانایی کار کردن در بیرون و پذیرفتن وظایف اجتماعی را نداشتند دغدغه‌هایشان به روابط زن‌ها درون خانواده و فامیل منتهی می‌شد و این موضوع در فیلمنامه ما بسیار خوب به نمایش گذاشته شده است. به عینه در این سریال می‌بینیم که روابط خانم‌ها چه تاثیراتی در روابط مردها روی هم دارد. نقطه قوت این فیلمنامه را روی این موضوع می‌دیدم که از یک زاویه جدید به زندگی قاجار نگاه کرده بود.

جواهر هدف‌مند است اما بدجنس نیست

شما در مصاحبه‌ای گفته بودید که جواهر شخصیت بدجنسی نیست ولی در عرف ما خیانت به نوعی بدجنسی هم به حساب می‌آید در این باره توضیحی دارید؟

مینا وحید: شاید تعاریفمان متفاوت است. بدجنسی این است که شما بدون هیچ دغدغه‌ای و از روی حسادت و شرایطی که  در اطراف‌تان حاکم است، بخواهید نقشه‌هایی را بچینید. به شخصه من از جواهر هیچ گونه خیانتی ندیدم. مگر اینکه در راستای هدفش باشد. به عنوان مثال زمان‌هایی را که جواهر با آهو بد رفتار می‌کرد دلیلش این بود که آهو داشت به سیطره جواهر ورود می‌کرد. من فکر می‌کنم اگر همین حالا هم یک خانم یا آقایی رئیس بخشی در یک اداره باشد و فرد جدیدی بخواهد در حیطه مسئولیت آن دخالت کند، مطمئنا با او مخالفت کرده و توبیخش می‌کند.

جواهر در قسمت‌های دیگر که به حریم او کاری نداشتند، با کسی کاری نداشت. به نوعی این شخصیت سعی می‌کرد که تعادل را حفظ کند ولی در جایی که کسی می‌خواست قدم در حیطه‌ای که برای جواهر بود بگذارد مثل هر انسان دیگری می‌خواست آن را حفظ کند. این شخصیت برای رسیدن به هدف خود از هر وسیله‌ای استفاده می‌کند و به همین دلیل شاید خیلی‌ها را نابود کند اما اگر دقت کنیم می‌بینیم که او خودش را نیز نابود کرده است چراکه ۱۰ سال از عمر خود را به کلفتی در خانه پرداخته است تا به هدفش برسد. این کار از نظر من اصلا کار آسانی نیست چراکه می‌توانیم بعد از ۱۰ سال به این فکر کنیم که آیا این هدف ارزش این را داشت که من این همه از جوانی‌ام را پای آن بگذارم. به هر حال می‌توان گفت، این شخصیت تنها به دیگران ظلم نکرد بلکه به خودش نیز صدمه وارد کرد. این بدجنسی نیست بلکه هدفمند بودن است. شاید بتوان اسم خودخواهی را هم روی آن گذاشت.

شهوت قدرت، عامل اقدامات جواهر است

چه اتفاقی می‌افتد که یک آدم به خود اجازه می‌دهد که یک آدم دیگر را بکشد؟ چرا جواهر تا این اندازه راحت برای کشتن افسر پیش قدم می‌شود؟

مینا وحید: تا این اندازه راحت نبود و حتی برادر من بعد از پخش این سکانس با من تماس گرفت و گفت که ترس در تمام  وجودت دیده می‌شد. در پاسخ به اینکه چه اتفاقی می‌افتد که یک انسان تصمیم به کشتن فرد دیگری می‌گیرد باید بگویم که از نظر من در دنیای امروز که تمام کشورها پر از جنگ است و ما هر روز اخبار کشته شدن آدم‌ها را می‌شنویم که شاید این اتفاق فقط برای به قدرت رسیدن یکسری از سیاست‌گذاران و سیاستمداران باشد، فکر می‌کنم تنها دلیلی که برای این موضوع می‌تواند وجود داشته باشد شهوت قدرت است

شهوت قدرت این قدر شیرین است که در تمام اعصار آدم‌هایی مثل ناپلئون، هیتلر، استالین و خیلی افراد دیگر برای اینکه به هدف خود برسند یک شهر را آتش می‌زنند و تمام آدم‌‌های آنجا را آنجا دفن می‌کنند. این کار را می‌کنند، برای اینکه فکر می‌کردند باید این اتفاق بیفتد و بتوانند به هدف بزرگتری دست یابند. مطمئنا برای کار خود توجیهی داشته‌اند. چراکه کسی نمی‌آید آدم‌ها را بکشد تا بگوید به من خوش می‌گذرد.

به جواهر حق می‌دهم 

این سوال را فقط از شخصیت جواهر می‌پرسم نه مینا وحید. چه اتفاقی برای جواهر می‌افتد که خودش برای کشتن فرد دیگری راضی می‌کند و چنین مسئولیتی را می‌پذیرد؟

مینا وحید: اول این را بگویم که من جواهر نیستم و مینا وحیدم چراکه مردم می‌آیند و در صفحه شخصی‌ام چیزهایی را نثار جواهر می‌کنند و در پایان آن می‌گویند با احترام برای خانم وحید. در پاسخ به سوال شما باید بگویم که من کاملا شخصیت جواهر را درک می‌کنم و به آن این حق را می‌دهم. اگر بخواهیم جواهر را تحلیل کنیم، این شخصیت دختری بوده است که تا نوجوانی در خانواده مرفهی زندگی می‌کرده و به این صورت زندگی مرفه گونه را حق خود می‌دانسته است. به هر دلیلی خانواده او به فقر می‌رسد و مجبور می‌شوند که از آب آلوده بخورند.

نمونه اشرافی این شخصیت فخرالزمان است که دچار فقر نشده و در حال حاضر توانسته به همسری شازده ارسلان دربیاید. شاید اگر پدر جواهر ورشکسته نمی‌شد جواهر هم داستانی همچون داستان فخری پیدا می‌کرد. ولی جواهر تمام افراد خانواده خود را از دست می‌دهد و زندگی به شدت سختی را سپری می‌کند. از نظر من آهو نمونه‌ای از شخصیت جواهر است که در راه دیگری قرار گرفته است. مطمئنا وقتی جواهر به یک خانه قجری آمده، شخصیت دیگری داشته ولی چیزهایی به او گذشته که شخصیت او را تغییر داده است. همین موضوعات سبب شده تا این بچه در شب‌هایی که می‌خوابیده، تصمیم بگیرد که روزی به جایی برسد که دیگر چنین بلاهایی به سرش نیاید.

حالا شخصیتی بی‌رحمی را می‌بینیم اما او از ابتدا بی‌رحم نبوده است، بلکه بی‌رحمی در وجود آن شخص، آبستن اتفاقاتی است که در گذشته‌اش اتفاق افتاده است. یک شخصیت کم کم از معصومیت عاری می‌شود و برای رسیدن به هدفش به خود حق می‌دهد که هر کاری را انجام دهد.

اگر جواهر با شازده ارسلان بد است، او را نمونه مردهای قجری می‌داند که به او تعرض کرده‌اند، ولی من هیچگاه ندیدم که جواهر با افسر که خانم خانه است بد رفتار کند. به نظر من جواهر یک چارچوبی برای خود مشخص کرده و خارج از آن چارچوب عمل نمی‌کند.

هیچکس قاتل به دنیا نمی‌آید/ به همه قاتل‌ها حق می‌دهم

 با این توضیحاتی که شما گفتید، می‌توانیم به قاتل‌هایی که در حال حاضر نیز  در جامعه حضور دارند حق بدهیم؟

مینا وحید: متاسفانه یا خوشبختانه من این حق را به آنها می‌دهم. چراکه به نظر من هیچ کسی قاتل به دنیا نمی‌آید. جامعه، شرایط جامعه و حتی ژن خانواده یک انسان را تبدیل به این می‌کند که بخواهد از خون همنوع خود بگذرد. به نظر من جواهر برای خود حقی قائل است که دست به چنین کارهایی می‌زند. من این شخصیت را با خیلی از سیاستمداران جهان مقایسه می‌کنم.

همین‌طور که به جواهر نگاه می‌کنم به تمام متهمین قتل نگاه می‌کنم. من هیچوقت از اعدام هیچ قاتلی خوشحال نمی‌شوم و برای آن متاسفم. چون احساس می‌کنم که اگر او هم فرصتی مثل بقیه بچه‌ها داشت و در خانواده‌ای آرام زندگی می‌کرد و تربیت و تحصیلات درست از او دریغ نمی‌شد، شرایط اجتماع به‌گونه‌ دیگری بود و دیگر نه تنها او بلکه هیچ‌کس نمی‌خواهد قاتل شود.

حمیدنژاد: وقتی بیماری وبا فراگیر می‌شود، همه چیز را آلوده کرده و چیزی در اختیار کسی نیست. این وبا حقیقتی است که در زندگی این افراد اتفاق افتاده و باعث شده که آنها از یک دنیای مرفه، به شرایط سختی بروند و آن شرایط چیزهایی را به جواهر تحمیل می‌کند. به همین دلیل او از لحاظ روحی می‌خواهد انتقام بگیرد. این شخصیت یک آسیب بزرگی دیده است و به همین دلیل می‌خواهد به قدرت برسد. یک شیرینی در قدرت می‌بیند که می‌خواهد به آن برسد و به همین دلیل هزینه آن را هم می‌پردازد.

یعنی در گذشته‌ی شخصیت‌هایی همچون جواهر و حضرت والا که انگیزه قدرت گرفتن را پیدا کردند، یک انسان نبوده که مسیر زندگیشان را تغییر دهد؟

حمیدنژاد: نمی‌شود گفت که انسانی نبوده است. ممکن است گاهی چنین آدم‌هایی در زندگی خود با آدم‌های فرهیخته‌ای هم  مواجه شوند و مسیر آنها را تغییر دهند همچون شخصیت آهو که با دکتر برخورد می‌کند. برعکس این موضوع هم ممکن است. یعنی با آدم‌های جانی برخورد کنند که مسیر زندگی‌اشان را به سمت دیگری تغییر دهد. بستگی دارد که کدام مسیر را طی کنند. جواهر مسیر انتقام گرفتن را طی کرده است.

به طور کلی کیفیت آثار تلویزیون را چطور ارزیابی می‌کنید؟ آیا از آثاری که تا به حال ساختید رضایت دارید؟

حمیدنژاد: درباره آثار تلویزیون باید مخاطبان نظر بدهند و آن را نقد کنند. بنده فیلم و سریال خودم را می‌سازم و باید کارم  قابل دفاع باشد، بر همین اساس پای چیزی که ساختم می‌ایستم و از آن دفاع کنم.

به شخصه در ساخت و ساز فیلم و سریال بسیار آرمانگرا هستم و از ساخت مجموعه‌های خودم هم راضی نمی‌شوم. به همین دلیل باید بگویم که اگر مجموعه چرخ و فلک با بودجه و امکانات بهتری ساخته می‌شد و مجبور نبودم که روزی شش دقیقه مفید بگیرم، قطعا نتیجه بهتری به همراه داشت. همین بانوی عمارت که مشاهده می‌کنید، از نظر من ۵۰، ۶۰ درصد توان تیم من بوده و این تیم به‌طور بالقوه استعداد بیش از این را دارد که در شرایط مناسب‌تر کار بهتری را تولید کند.

مینا وحید: به شخصه در آن جایگاه نیستم که بخواهم درباره آثار قضاوتی داشته باشم.از نظر من ما به جای اینکه بیاییم و  بگوییم که آثار از چه درجه و کیفیتی برخوردارند، چیزی بگوییم که بیشتر به درد بخورد. منظورم شرایطی است که صدا و سیما باید از جهت‌های مختلف همچون مسئله مالی، تسهیلات گروه و موارد دیگر باید ایجاد کند. از نظر من همه این موارد باید به قدری سهل‌والوصول باشد که کارگردان‌ها و بازیگران و دیگر عوامل به یک استاندارد خیلی بالا فکر کنند ولی متاسفانه شرایط به گونه‌ای است که دیگر کیفیت چندان برای افراد مهم نیست.

به عنوان مثال در همین کار بانوی عمارت، آقای حمید‌نژاد می‌خواستند، تا جایی که به او اجازه دهند، همه‌چیز را در بهترین استاندارد و حالت فراهم کند. اما بالاخره این فیلم به سفارش برخی افراد ساخته شده که وقتی برای آنها بی‌اهمیت باشد، امکان دارد یک فیلمساز، بازیگر نیز در اواسط یک اثر خسته و دلسرد شود و کار برایش بی‌اهمیت جلوه کند. چراکه می‌بیند حساسیتی که او برای کار دارد را بقیه ندارند و از دید آنها کار ارزشمند نیست.

اینجا دو دسته به وجود می‌آید. دسته اول کارگردان‌هایی هستند که پای اهداف خود می‌مانند و سعی می‌کنند تا لحظه آخر از خواسته‌های خود پایین نیایند و دسته دوم هم افرادی هستند که دلسرد می‌شوند و می‌گویند که بگیریم و تمام شود. در نهایت این موضوع منجر به ایجاد سریال‌هایی می‌شود که اکنون پخش می‌شوند ولی مخاطب ندارند. به نظر بنده چون این موضوع از بالا ارزشمند نیست تمام انگیزه‌های فیلمساز و بازیگر هم از بین می‌رود. به همین دلیل می‌توانم بگویم که از همه کارهایی که کرده‌ام راضی نیستم.

نقطه عطف شخصیت جواهر را کجا می‌دانید؟

مینا وحید: این شخصیت یکی از بهترین ضد‌قهرمان‌هایی است که من در سریال‌ها و درام‌هایی که تابه‌حال دیدم و فیلمنامه آنها را خواندم، ظهور کرده است. به نظرم یکی از چیز‌هایی که ضد قهرمان باید داشته باشد، این است که در جایی باید نابود شود. اگر نابود نشود دیگر نمی‌توانیم به آن ضد قهرمان بگوییم. نقطه عطف جواهر این است که در چند جا به آن اشاره شد و دیدیم که این شخصیت برای اینکه به هدف خود برسد، از مرگ هم نمی‌ترسد. یعنی می‌گوید یا می‌میرم و یا آن چیزی که باید می‌شوم. این موضوعات جذابیت این شخصیت برای مخاطب را زیاد می‌کند. یعنی زمانی که جام را بر می‌دارد. زنده ماندش پنجاه پنجاه است، امکان دارد بمیرد. او حاضر است بمیرد ولی به عقب برنگردد و من این هدف‌مندی را دوست داشتم.

کلام آخر؟

حمیدنژاد: از تمام عواملی که در این سریال به من کمک کردند و از جان و دل مایه گذاشتند تشکر می‌کنم. چراکه تمام انرژی  آنها در خدمت کار بود و ما توانستیم این سریال را به سرانجام برسانیم. امیدوارم پخش این سریال موجب کارگشایی برای تمام عوامل این کار باشد. این سریال متعلق به تمام مردم است نه تنها من و دیگر عوامل.

تعداد بازدید : 191

ثبت نظر

ارسال