از اواخر دهه هفتاد و در دهه هشتاد، ناگهان موج اول ساخت فیلمهای فمنیستی به راه افتاد. درحالیکه تا پیش از این به جز چند مورد محدود مانند نایی جان در «باشو، غریبه کوچک» سینمای ایران اصلا قهرمان زن نداشت!
دهه هشتاد قهرمانان مونث زیادی دارد که عموما هم، متاثر از فضای اجتماعی، داستان گرفتن حق و حقوق و آزادیهای مدنی یا مقابله با مردسالاری، داستان و دغدغهشان است. دهه هشتاد به شکل خاصتری هم بیشتر از باقی دههها دختران قهرمان دارد. دخترانی که هنوز از نظر سنی جوان و از نظر رفتاری خام و بیتجربه رفتار میکنند و تصمیمهای نابالغانهشان عموما آنها را به دردسر میاندازد.
آیدا- نفس عمیق
در یکی از کالتترین فیلمهای دهه هشتادی و بهترین فیلم پرویز شهبازی، آیدا به یک نگین درخشان و فریبنده میماند. دختری با یک سوییشرت قرمز که شمایلش (خصوصا با آن سویشرت قرمز) نه تنها در ذهن تماشاگر ماندگار میشود که در فیلمهای بعدی پرویز شهبازی هم بارها مورد ارجاع قرار میگیرد. صحنهای را بهیاد بیاورید که منصور را برای چند لحظه به داخل حیاط خانه راه میدهد و درحالیکه دوربین هوشمندانه پشت در میایستد، تماشاگر صدای مکالمهشان را میشنود که آیدا میگوید برای چند لحظه اجازه میدهد منصور موهایش را ببیند.
«نفس عمیق» در حالی تبدیل به یک فیلم کالت و پرطرفدار شد که کسی از ژانر جادهای و پرسهزنیهای قهرمانان، داستان ساکن و کم اتفاق و ریتم کند آن چنین انتظاری نداشت. فیلمی که وامدار سینمای روشنفکرانه اروپا بود، درحالیکه برای مخاطب خاص ساخته شده بود و به هیچ وجه یک فیلم بازاری نبود، بعد از اکران و بیش از آن در چندسال بعدیاش مورد توجه تماشاگران قرار گرفت و همانطور که در محافل سینمایی رسمی از آن صحبت میشد، بحثش به دل خیابانها و میان مردم هم کشید.
دلیل همهگیر شدن فیلم در سالهای پس از نمایشش در روحیه قهرمانان اصلیاش بود که انگار نماینده همه سختیها و آلام روحی و عقدههای نسلی بود که در دوران جنگ بهدنیا آمده بودند، در فضای تاریک و نابهسامان پس از جنگ کودکی، ازشان سلب شده بود و حالا در جوانی در دنیایی پوچ میزیستند. درحالیکه دو قهرمان مرد فیلم آدمهایی افسرده و به آخر خط رسیدهاند، یکیشان کلا بیخیال هرچیز مهمی در زندگیش است و دیگری هم دست به خودکشی تدریجی زده، شبی در باران، به دختری با یک سویشرت قرمز و با بازی عالی مریم پالیزبان میرسند.
با سوار شدن او به ماشین انگار ناگهان یک لامپ دویست در فیلم روشن میشود تا آن فضای تیره و افسرده را با خوشزبانی و خندههای دلبرانه و چشمهای معصومش بشورد و ببرد. بهمرور حسی عاشقانه هم میان او و منصور شکل میگیرد که این خصلت رویاگونه و نجاتبخش آیدا را دوچندان میکند. در نهایت آیدا تبدیل به شمایل و صورتی از همه رویاها و «لذت زیسته» سلب شده از دهه شصتیها در جذابترین سالهای زندگیشان میشود و در یاد هرکدامشان البته تبدیل به یکی از ویژهترین دختران سینمای ایران.
نفس عمیق
رویا- شبهای روشن
از اسمش هم معلوم است که چطور تبدیل به کاراکتری بهیادماندنی شده. او هم خصلتی رویاگونه البته در فضا و داستانی متفاوت پیدا میکند. هرچند «شب های روشن» فرزاد موتمن و «نفس عمیق» از نظر مدل ساخت و مضمون به هم شباهتهای زیادی دارند و حتی دختران هرکدامشان هم استعارهای از «آرزوهای برباد رفته» هستند، اما هم جایگاه فیلمها و هم شخصیت آیدا و رویا تفاوتهایی اصلی باهم دارند.
رویا با اسم استعاری خود و بازی سرزنده هانیه توسلی جوان حضور ناگهانیاش از ناکجا آباد و صمیمیتی که از همان اول با قهرمان افسرده فیلم پیدا میکند، به مخاطب میفهماند که شخصیتی واقعی نیست و قرار است فضای واقعگرایانه فیلم به سبب حضور فانتزی او بشکند و به رئالیسم جادویی متمایل شود. رویا از این جهت شخصیتی است که هم در روایت فیلم و هم در شکلگیری فرمش تاثیری مهم بهجا میگذارد و یک جورهایی میتوان گفت، شکل نهایی فیلم تحت تاثیر پرداخت کاراکتر او روی صفحههای فیلمنامه، تصویر میشود و به پایان میرسد.
علاوه بر اهمیتی که کاراکتر رویا از نظر روایی دارد (تا پیش از این کمتر کاراکتر زنی حتی در جایگاه قهرمان فیلم چنین تعیینکننده مسیر قصه بوده است و معمولا این قصه بوده که بر زندگی آنها تحمیل شده و روایت را پیش برده.) در دل تماشاگر هم به راحتی با صمیمیت و معصومیتش جای خود را پیدا میکند.
ساختن تصویری این چنین رویاگونه و اساطیری از دخترانی با ظاهر و عادات رفتاری مدرن و بهدور از چیزی که سنت از دخترخوب و رویایی میشناسد (فردی با حیا و ماخوذ به حیا و آفتاب مهتاب ندیده) نتیجه مستقیم روی کار آمدن دولت اصلاحات است و این دختران به عبارتی در گفتمان اجتماعی سینمای ایران، نماینده جریان فکری اصلاح طلبان و برآمده از مناسبات سیاسی آنان هستند.
هانیه توسلی در شبهای روشن
اتی- بوتیک
اتی در فیلم «بوتیک» حمید نعمت الله یکی از افسارگسیختهترین دختران سینمای دهه هشتاد است. کاراکتری که گلشیفته فراهانی نقشش را بازی میکند و اتفاقا از اولین نقشآفرینیهای اوست که نامش را بیش از پیش بر سر زبانها میآندازد.
مفهوم «دختر فراری» یکی از عبارتهایی است که در جامعه دهه هفتاد زیاد شنیده می شود. در مقابل آزادیهای اجتماعی که تا پیش از این برای زنان و دختران در جامعه وجود نداشته است، اصولگرایان و افراطیان سعی میکنند فضا را دو قطبی کنند و به این واسطه تعابیری مانند «دختر فراری» یا «شیطان پرستی» را باب میکنند تا در برابر مدرنیتهای که حالا به ایران رسیده بیاستند.
دختری که آزادیها و استقلال اولیه اجتماعی میخواهد، لباسها مدرنتر میپوشد، با دوستانش تنها بیرون میرود و... از نظر بعضیها نماد «دختر امروز و مدرن» میشود و از منظر طرف دیگر «منحرف» و «دختر فراری»!
اتی هم یکی از همین دختر فراریهاست که از پیش خانواده مشکلدارش و از خانه محقرشان در جنوب شهر به دنبال آرزوهای بزرگ و سیندرلایی خود بیرون زده است و دوست دارد جور دیگری زندگی کند. اما در این مسیر و در خیابانهای شهر میفهمد که استقلال داشتن به این راحتیها هم نیست و باید بابتش تاوانهای سخت بدهد.
اتی در نهایت بدل به یک قربانی مظلوم میشود که چنگال درنده جامعه مردسالارانه او را به بند میکشد و با تجاوز روی واقعی زندگی مستقل در میان گرگان را به او نشان میدهد.
گلشیفته فراهانی در فیلم بوتیک
ارغوان- به رنگ ارغوان
ابراهیم حاتمی کیا از جمله کارگردانانی است که هرچند در محیطی زنانه بزرگ شده اما کمتر زن مهمی در فیلمهای او حاضر بودهاند. فضای فیلمهایش همیشه مردانه بوده است و حضور زنان اگر هم مثلا در فیلمی مانند «ارتفاع پست» بوده، چندان جدی و تاثیرگذار نیست و وجهه قهرمانانه هرگز نداشته. زنان در فیلمهای حاتمی کیا، همان جنس دومی بودهاند که باید عقب میایستادهاند تا کار مردانشان را ببینند و مهمترین نقششان این بوده که پناه و حمایتگر مردان خود باشند.
اما دهه باز هشتاد و آرمانهای اصلاحطلبانه حتی روی کارگردان ارزشی مانند حاتمیکیا هم تاثیرات خود را میگذارد. ما در دهه هشتاد با یک حاتمی کیا اصلاح طلب سروکار داریم و این حاتمیکیا ماندگارترین دختر سیاسی دهه هشتاد را به تصویر میکشد.
«به رنگ ارغوان» پنج سال توقیف میشود و تازه در سال ۸۸ با مقادیری ممیزی به اکران درمیآید. دلیل اصلیش هم همین فاز سیاسی فیلم است که داستان یک دختر دانشجو فعال مدنی را به یک مامور امنیتی گره میزند.
ارغوان در شهری کوچک در شمال در رشتهای مرتبط با مراتع تحصیل میکند. پدرش که از منافقان بالا رتبه و فراریهای بعد از انقلاب بوده است، بعد از سالها دارد برمی گردد و شفق، مامور اطلاعات باید ارغوان را زیر نظر بگیرد تا پیش از آنکه پدر ارغوان به آنجا برسد، او را گیر بیاندازند.
شفق اما بهمرور دل در گرو ارغوان میبندد و وارد قمار سنگینی با خودش، کار ، زندگی و عقیدهاش میشود.
هرچند در اینجا هم ارغوان نقشی مکمل دارد و داستان درباره مرد ماجرا یعنی شفق است اما ارغوان با بازی خزر معصومی همانطور که در فیلم سرتق و یک دنده بهنظر میرسد، در فیلمنامه و روایت هم لجوجانه سعی میکند جایگاه مهمتر و خاصتری پیدا کند و موفق هم میشود. او علاوه بر سابقه سیاسی پدر، در جنبشی اعتراضی به قطع درختان هم شرکت میکند و مدام در حال تظاهرات و تحصنهایی است که قرار است یادآور جریانات دوم خرداد باشند و به شکلی استعاری، آنرا نمایندگی کنند. او هم دختری برآمده از مناسبات اصلاح طلبی است که البته آرمانش دیگر نه آزادیهای مدنی و اجتماعی که سیاسی و محیط زیستی است و از این نظر بدیع و کنجکاویبرانگیز بهنظر میرسد. ضمن اینکه ارغوان یک کاراکتر باهوش و جسور است که نمیترسد و خودش را به دل حادثه میزند و این همان چیزیست که مزهاش زیر زبان تماشاگر میماند.
به رنگ ارغوان
شیرین- دایره زنگی
دایره زنگی-دختران ماندگار دهه هشتادکاراکتری محصول قوه طنزپردازی اصغر فرهادی! همین خود به خود بسیار هیجانانگیز بهنظر میرسد نه؟ خصوصا که این تنها فیلمنامه کمدی/ سرقتی است که فرهادی به نگارش درآورده است.
شیرین با بازی باران کوثری در میان دختران دهه هشتاد یک مورد عجیب است. نه از آن فاز رویاگونه خبری هست و نه از آن افسارگسیختگی که ثمره میل به استقلال میباشد. شیرین بهنظر یک قدم جلوتر از دختران ماندگار دیگری است که تا اینجا به آنها اشاره شد. او انگار از این مرحلههایش گذر کرده و استقلال و آزادیش را دارد و حالا با چیزی دیگر و بزرگتر سروکله میزند.
برخلاف همه فیلمهای دیگر که دختران را معصوم و جامعه را گرگ میکنند، شیرین در «دایره زنگی» تبدیل به پارودی دختران زنآزادخواه آن سالها میشود. دختری که تماشاگر در تمام طول مدت فیلم با او همذاتپنداری میکند و بهش علاقمند میشود، در نهایت دزد و بزهکار و حتی فاحشه از آب درمیآید.
باران کوثری و حامد بهداد در فیلم شیرین
الی-درباره الی
درباره الی- دختران ماندگار دهه هشتاداین دختر دوست داشتنی فیلم «درباره الی» که تا پیش از مرگش دل همه هم سفرانش را برده و همه دوستش دارند اما بعد از مرگش کوتاهترین دیوار میشود تا همه، همهچیز را سر او خراب کنند و همه تقصیرها به گردنش بیفتد.
الی با بازی ترانه علیدوستی مجهولترین و سربه مهرترین دختر در دهه هشتاد است که مورد قضاوتهای زیادی قرار میگیرد درحالیکه فرصت دفاع از خودش را هرگز نداشته است.
هیچکس جز سپیده حتی پنج دقیقه هم برای او ناراحتی و عزاداری نمیکند و انگار برای هیچکس هیچ اهمیتی نداشته. کمااینکه اگر در فیلم دقیق شوید میبینید که الی از این عدم توجه در زندگی و خصوصا نامزدش چقدر سرخورده شده است. همه خیلی زود حضورش را فراوش میکنند تا بتوانند از این ماجرا قصر در بروند. کسی حتی به این فکر نمیکند که الی به دریا زده تا کودک شیطانی را از غرق شدن نجات دهد، حتی مادرش به جای اینکه کمی به این مسئله فکر کند سعی میکند ربط الی به نجات پسرش را انکار کند.
الی در میان آن جمع باحال و باصفا، خیلی تنها و و غریب است و یکی از بیدفاع تریین دختران دهه هشتاد.
ترانه علیدوستی در درباره الی
یلدا- اینجا بدون من
اینجا بدون من-دختران ماندگار دهه هشتادیلدای «اینجا بدون من» با بازی نگار جواهریان هم سر دیگر پارهخط شخصیتهای رویاگونه است. او نماد از دست رفتن رویا میتواند باشد. کارگردان مرگ اندیشی مانند بهرام توکلی، که مردن برای خودش و در فیلمهایش همیشه دغدغهای مهم بهحساب میآید، در اینجا همه آرزوها و رویاهای یلدا را بهکام مرگ میکشاند تا او نمادی باشد از «ضعیف شکننده»ای که قربانی جبر سرنوشت میشود و در رسیدن به رویاهایش شکست میخورد.
در میان فیلمهای بهرام توکلی که سرشار از حس ناامیدی هستند، یلدا جلوه ای از ناامیدترین عناصر در میان همه فیلمهای او میشود. دختری که بهواسطه ضعف جسمانیش و روحیه شکننده و آسیب پذیری که دارد و شرایط سختی که در آن زندگی میکنند، هرچند در ظاهر آرام و خندان بهنظر میرسد اما در یک قدمی تمام شدن و در حال تن دادن به مرگ تدریجی از درون است.
او فقط به یک ضربه نهایی کوچک نیاز دارد تا شیرازهاش از هم بپاشد و به آخر خط برسد و خب در چنین موقعیتی چه عنصری میتواند برای فیلمساز مطلوبتر از یک شکست عشقی باشد؟
سکانس پایانی فیلم که در رویا یا خواب میگذرد و یلدا را شادتر و خندانتر از هروقت دیگری نشان میدهد، درحالیکه زندگیش سر و سامان گرفته و با همسر و معشوق و فرزندش برای مهمانی به خانه مادر آمدهاند، اتفاقا سرنوشت او را در نظر تماشاگر دردناکتر جلوه میدهد و یلدا را بیش از پیش تاریک و پر از غم در خاطر ثبت میکند.
نگار جواهریان در اینجا بدون من
سلام سینما
ثبت نظر