در کنار افراد بیرحمی که با قصاوت قلب با حیوانات و محیطزیست رفتار میکنند، هستند آدمهایی که دغدغه طبیعت و حفظ محیطزیست را دارند و از هیچ لحظهای برای آموزش رفتار با طبیعت فروگذار نمیکنند. این شبها سریالی با عنوان «خانواده دکتر ماهان» از شبکه دو سیما پخش میشود که محوریت آن درباره ارجنهادن به محیطزیست و رفتار صحیح با حیوانات است.علی محمد قاسمی کارگردانی بخش مربوط به شمال کشور را در این سریال به عهده دارد که اتفاقا بخش عمدهای از این سریال را تشکیل میدهد.
با این کارگردان درباره دغدغهای که در ساخت دو سریال اخیر خود دارد و همچنین فراز و فرودهایی که فیلمنامه این سریال داشته است، گفتوگویی انجام داده که در ادامه میخوانید.
تا به اینجای پخش سریال، از بازخوردهایی که گرفتید راضی بودید؟
در حجم سریالهای آپارتمانی که فضای غالب شبکههای مختلف شده، مردم فضا و حس و حال کار را دوست داشتند، طبیعت با توجه به انرژی مثبتی که در خود دارد پتانسیل قصههای بسیار دارد، سعی کردیم قصهای روان و باورپذیر را روایت کنیم و از این بابت بازخوردها خیلی خوب بوده است.
شما بیشتر از اینکه تجربه کارگردانی سریال را در تلویزیون داشته باشید، در سمت مدیر فیلمبرداری فعالیت داشتید.
بله، عمده کارهایی که انجام دادهام در مقام مدیر فیلمبرداری برای سینما بود، اما در حوزه کارگردانی فیلمهای کوتاه بسیاری کار کردم و فیلمهای سینمایی مستقلم هنوز فرصت دیده شدن توسط بیننده داخلی را نداشته است.
سریال «خانواده دکترماهان» در فضای متفاوت و بکر جنگلهای شمال کشور به تصویر کشیده است. شما بهعنوان یک فیلمبردار به سمت این فضا و لوکیشن رفتید یا بهعنوان یک کارگردان؟
وقتی در حوزه کارگردانی کار میکنید و سابقه فیلمبرداری هم از قبل داشته باشید، بههر حال مراقب فضای بصری کار نیز هستید.گاهی اوقات که فرصت دیدن سریالهای تلویزیونی را پیدا میکنم عموما با فضاهای بصری شلخته مواجه میشوم. این شلختگی در قالب سریالهایمان وجود دارد و بهخاطر سرعت زیاد تولید و بیتوجهی به عنصر زبان تصویر است. اغلب سازندگان برای توجیه کارشان میگویند قصه مهم است و با اتکا به این جمله به حوزه تصویر کمتر توجه میکنند و این موضوع در طولانی مدت ممکن است به کارها آسیب بزند.
این ماجرا درباره سریال شما هم وجود داشت؟
نه. طبیعتا با توجه به سابقه فیلمبرداری و حساسیتی که وجود داشت و در نسخه نمایش داده شده سریال «خانواده دکتر ماهان» و سریال «زندگی از نو» همانطور که دیدید مراقبتهای ویژهای به لحاظ فضای کار، حرکت دوربین و نور وجود داشت.
چرا برای هر دوی این سریالها (خانواده دکتر ماهان و زندگی از نو) فضای جنگلی شمال را انتخاب کردید؟
از میان ۲۵ فیلمی که مدیر فیلمبرداری آنها بودهام ۹ فیلم آن در مناطق جنگلی و کوهستانی گیلان و مازندران بوده و به همین دلیل شناخت جامعی از جنگل و جلگه و ساحل این منطقه دارم. فضای قصه و فیلمنامه این سریال نیز در شمال میگذشت و این طبیعت مظلوم و زیبا که قصههای پنهان بسیاری را در خود دارد کشش ویژهای را برای من ایجاد میکند. عامل اصلی کارگردانی فاز دوم این سریال همین ابهام و ایهامی است که در نیمه پنهان این جنگل وجود دارد و پایانناپذیر است. اما با توجه به موقعیت جغرافیایی و متنوعی که در ایران وجود دارد، میشود از منطقههای بکر دیگری هم استفاده کرد.
زمانیکه قصه «خانواده دکتر ماهان» به شما پیشنهاد شد، فضای قصه در شمال کشور اتفاق میافتاد یا اینکه شما بهدلیل علاقه شخصی خود فضا را در شمال روایت و کارگردانی کردید؟
نه، از ابتدا قصه در جنگل و شمال روایت میشد و نخواستم با توجه به فرصت کمی که در اختیارمان بود، فضای قصه را تغییر دهم، مضاف براینکه آن شناخت قبلی هم میتوانست به سرعت تولید کمک کند و کل زمان انتخاب لوکیشن بیشتر از ۲ روز نشد.همانگونه که برای سریال «زندگی از نو» هم این اتفاق افتاد.
این سریال توسط دو کارگردان ساخته شده است. فصل ابتدایی و مربوط به تهران را «راما قویدل» و فصل مربوط به شمال را شما ساختید. چند قسمت از سریال را آقای قویدل کارگردانی کردند؟
سه قسمت اول تهران بهطور کامل و چند سکانس از قسمت ۴ تا ۹ را آقای قویدل کارگردانی کردند و کل بخش شمال توسط من کارگردانی شد.
فکر میکنید با حضور ۲ کارگردان سریال یکدست از کار درآمده است؟
بله. خدا را شکر نتیجه مطلوب بوده است.
نکتهای که در دو سریال اخیر شما به چشم میآید دغدغه حفاظت از محیطزیست است. موضوع حفاظت از محیطزیست دغدغه شخصی شما بوده است که در این دو سریال به سمت آن رفتید؟
این موضوع در قصه اولیه وجود داشت و تلویزیون آن را تصویب کرده بود. البته قصه اولیه با قصهای که این شبها پخش میشود تفاوت بسیاری دارد.از قسمت ۴ تا ۱۲ به اتفاق مهرداد یزدانی قصهها را بازنویسی کردیم و از قسمت ۱۲ به بعد را بهطور کامل تغییر دادیم و از اول نوشتیم. قصهها تغییر کرد تا هم مسائل زیستمحیطی را در بر داشته باشد و هم به واقعیت بیشتر نزدیک باشد. از طرفی باید جبران هزینه میکردیم و از طرفی براساس هزینه تولیدی که باقی مانده بود قصهها باورپذیر میشد.
بهطور معمول کار کردن با گروه تولید آنهم در شهرستان و فضایی که شما رفتید کار راحتی نیست.
خوشبختانه گروهی هماهنگ و دوست داشتنی پروسه ساخت این سریال را پیش بردند و این انرژی مثبت که در پشت صحنه حاکم بود موجب همراهی و همدلی و فراموشی مشکلاتی بود که به هر حال وقتی در طبیعت کار میکنید وجود دارد. در هیچ شرایط آب و هوایی کار فیلمبرداری تعطیل نشد، تمام شرایط آب و هوایی مختلف را وارد قصه کردیم تا هم به روایت کمک کند و هم بتوانیم براساس زمانبندی انجام شده کار را پیش ببریم.غالبا غیرت و همدلی عوامل پشت صحنه، سریالها را به پایان میبرد، نه دستمزدهایی که به موقع پرداخت نمیشود. تلویزیون تا ابد مدیون عوامل همه سریالهایی است که برای آن کار میکنند.
بسیاری از کارگردانها بهدلیل جلوگیری از هزینههای بالای تولیدی و همچنین انرژی که از عوامل در کارهایی که خارج از تهران تصویربرداری میشود، میگیرد رغبت کمتری برای تصویربرداری خارج از تهران دارند.نظرتان در اینباره چیست؟
واقعیتی وجود دارد که شاید برخی از سریالسازهای ما دوست دارند با قصهها و کارشان بهصورت کارمندی برخورد کنند و سهلالوصولتر به خروجی نهایی برسند.در محیطهای بیرونی شرایطی بهوجود میآید که سرعت تولید را میگیرد. اساسا پروسه اسکان و سرویسدهی نقطه ضعف سینما و تلویزیون ایران است که نیاز به بازآموزی دارد. بخش دیگری از این ماجرا معطوف به تلویزیون است، وقتی آنها قصهای را تصویب میکنند باید توجه لازم به استفاده از موقعیتهای جغرافیایی ایران را مدنظر قرار دهند، تلویزیون نیز باید آینه ایران باشد و مردم بتوانند قصهها و غصههایشان را در تلویزیون ببینند. کشور ایران تنوع زیستمحیطی و جغرافیای گستردهای دارد و این بستر خوبی برای قصهها فراهم میکند، اما متاسفانه به آن اندازه که باید مورد توجه قرار نگرفته است و به نتیجه رسیدن این موضوع هم همت مدیران را میخواهد، هم همت فیلمسازان را و هم همت مدیران شهرستانهای مختلف را که با حمایتشان ایجاد انگیزه کنند.
گروه سنی مخاطبی که قرار است سریال شما را دنبال کند، نوجوان است یا شما این سریال را برای مخاطب بزرگسال ساخته بودید؟
قصه اولیه برای گروه سنی نوجوان نوشته شده بود و تصمیم گرفتیم همه اقشار جامعه را مخاطب قرار دهیم تا هم مردم باید آموزش ببینند و هم مدیران. مواجه غالب مردم با طبیعت شکل آگاهانه و درستی ندارد و خبرهای زشتی که از برخورد مردم با جنگل و حیات وحش وجود دارد، لزوم آموزش همگانی را میطلبد و ما هم بر همین اساس خانواده را محوریت داستانمان قرار دادیم تا طیف گستردهتری را تحت آموزش قرار دهیم.
با توجه به اینکه قصه ابتدایی برای نوجوانها نوشته بود، چرا تا پایان برای نوجوان ساخته نشد و گروه سنیاش تغییر کرد؟
قصه الان ما نیز خیلی هم از قصه قبلی دور نیست، اما بخشی از آن شرایط تولیدی است و بخشی دیگر توانایی بازیگران. اگر شما بخواهید کار کودک و نوجوان بسازید باید به سمت بازیگرهای نوجوان و این گروه سنی بروید که هزینهبر و زمانبر است، اما اگر گروه سنی بازیگرها را بیشتر کنید با بازیگرهای توانمندتری مواجه خواهید بود و ما هم به این خاطر گروه سنی کاراکترها و همچنین قصههایمان را به این سمت تغییر دادیم. کار کودک و نوجوان ویژگیها و مشکلات خاص خود را دارد و خودم شخصا با این موانع در کارهای آقای طالبی مواجه بودم. در کارهای نوجوان و کودک این شما هستی که باید در خدمت آنها باشی و شرایط کل گروه را باید بر اساس روحیه و شرایط نوجوان و کودک هماهنگ کنید که به شدت هزینه و انرژی میگیرد.
حین تصویربرداری «خانواده دکتر ماهان» از اتفاقهای بکر طبیعی چقدر استفاده کردید؟
با توجه به اینکه موضوع سریال توجه به محیطزیست و حیات وحش است و نمیتوان برای پیام اخلاقی رفتار غیراخلاقی داشت از شروع تولید سریال با اداره محیطزیست هماهنگ بودیم و آنها در جریان بودند که سریالی درباره حمایت از محیطزیست در حال تولید است. اواسط تصویربرداری به ما اطلاع دادند که خرسی اهلی در تله انسانهای وحشی گرفتار شده، به سرعت یک گروه تصویربرداری را بههمراه محیطبانها به محل فرستادیم و صحنه مورد نیاز تصویربرداری شد، در این روزها که عدم آگاهی مردم در برخورد با حیات وحش به شدت به چشم میآید، نحوه برخورد با حیوانات که گاهی از گونههای نادر هستند یکی از نیازهایی است که بهتر است از تلویزیون بهعنوان رسانهای فراگیر به مردم آموزش داده شود.
نقش اصلی سریال شما دامپزشکی است که اتفاقا حامی محیطزیست هم هست. چرا شخصیت اصلیتان را یک دامپزشک انتخاب کردید؟
بههر حال وقتی قرار است راجع به محیطزیست صحبت شود نزدیکترین شغل میتواند موضوع را باورپذیرتر کند و موقعیتهای دیده نشدهای را فراهم نماید تا اینکه یک دوستدار محیطزیست. ما نیز باید بر اساس آن کاراکتر قصه را پیش میبردیم و میتوانست بهانه خوبی برای گفتن مسائلی زیستمحیطی باشد. «دکتر ماهان» تصمیم میگیرید ماکت یک طرح بزرگ را به شکل آزمایشی در طبیعت و منطقه کوچکی اجرا کند تا بتواند با توجه به تجارب بهدست آمده آنرا در قالب طرحی بزرگ و در محدودهای وسیع پیاده کند.
انتخاب بازیگرهای سریال بر چه اساسی صورت گرفته بود؟
با توجه به طولانی شدن پروسه فیلمبرداری و مشکلاتی که در فصل اول ایجاد شده بود، بعد از بازنویسی ضرورت تغییر در انتخاب بازیگران امری اجتنابناپذیر بود. به جز بازیگرانی که جلوی دوربین رفته بودند تقریبا ۹۰ درصد جابهجایی و تغییر نقش داشتیم . تنها بازیگران مشترک این دو فصل آقای زندگانی، خانم اسکندری و دو بازیگر خردسال بودند.بهدلیل تفاوت نگاه در روایت قصه هر کارگردانی تعریف ویژه خودش را از گفتار و رفتار کاراکترهای یک قصه دارد.
برای مخاطبانی که کارهای شما را دنبال میکنند این سوال پیش میآید که نمیخواهید سبک کاریتان را تغییر دهید؟ و آیا در کار بعدی خود نیز میخواهید همین دغدغه شخصی را ادامه دهید؟
هر قصهای شرایط خاص خود را دارد و لزوما این نیست که بخواهم سریال بعدی را هم در منطقه شمال بسازم. عمده این ماجرا به قصه و ضرورتهای آن برمیگردد و اینکه چه محیطی را میطلبد. من اصراری بر ساختن سریال در شمال ندارم و این را هم میدانم که کویر نیز بهلحاظ بصری دوستداشتنی و جذاب است. در وهله بعدی شرایط تولید نیز بیتاثیر نیست.
هدف اصلی دو سریال اخیر شما مشترک بود، چه تفاوتهایی را برای رهایی از کلیشه به این سریال اضافه کردید؟
درست است که هر دوی سریالهایم (زندگی از نو و خانواده دکتر ماهان) در فضای جنگل به تصویر کشیده شده است، اما بهلحاظ بصری به شدت متفاوت است. به هر حال وقتی شما درباره مسائل زیستمحیطی حرف میزنید طبیعی است که باید به اشتراکاتی تن دهید. مروری بر کارنامه سریالهای تلویزیونی نشان میدهد موضوع محیطبانها قصه گفته شدهای نیست، قشری زحمتکش که با قصه و غصههای بسیار، بدور از زندگی شهری با شور و عشق مراقب طبیعتی هستند که متاسفانه با عدم مدیریت هماهنگ و با بیتدبیری به شکلی پنهان در حال نابودی است و کمتر کسی مسئولیت آنرا قبول میکند، طبیعتی زیبا که زشتیهای بسیاری را درمیان خود پنهان نموده است. هر دو سریال تلاشی است برای بازنمایی سودای سوداگران مرگ طبیعت.
ثبت نظر