فردا، اول خرداد مصادف با سالروز تولد ملاصدرا، دانشمند و فیلسوف ایرانی قرن یازدهم هجری قمری است. صدرالدین محمدبن ابراهیم قوام شیرازی معروف به مُلاصَدرا و صدرالمتألهین، نه فقط در علوم اسلامی بلکه در نجوم، ریاضیات نظری، مهندسی، معماری و پزشکی نیز استاد بود و آثار او تلفیقی از هزار سال تفکر و اندیشه اسلامی پیش از زمان او به حساب میآید.
، صدرالدین محمد بن ابراهیم قوام شیرازی معروف به مُلاصَدرا و صدرالمتألهین، روز نهم جمادیالاول سال ۹۷۹ قمری در شیراز به دنیا آمد. پدر او خواجه ابراهیم قوامی، در آن زمان در سمت وزارت حاکم منطقه فارس (محمدمیرزا یا شاه محمد خدابنده)، مردی ثروتمند و با اصالت بود که هیچ فرزندی نداشت. سرانجام بر اثر دعای بسیار، خداوند فرزند پسری به او و همسرش داد که نامش را محمد (صدرالدین) گذاشتند.
صدرالدین محمد که او را "صدرا" میخواندند، در ۶ سالگی به همراه خانواده خود و در پی عزیمت حاکم فارس، شاه محمد خدابنده به قروین (پایتخت صفاریان در آن زمان)، عازم قزوین شد. او در این شهر به رسم فرزندان اشراف در منزل به وسیله معلمان خانگی آموزش دید و در مدت کوتاهی تمام دروس مربوط به ادبیات، زبان فارسی، عربی و خوشنویسی را فرا گرفت. او که پسری باهوش، جدی، با انرژی، درسخوان و کنجکاو بود، در سنین پیش از بلوغ علم فقه، حقوق اسلامی، منطق و فلسفه، ریاضیات، نجوم و قدری پزشکی آموخته بود و از همه این دانشها به فلسفه و بهخصوص عرفان علاقه بیشتری نشان داد.
پس از وفات شاه تهماسب یکم صفوی و به پادشاهی رسیدن شاه اسماعیل دوم صفوی، اوضاع شیراز نابسامان شد و ابراهیم قوام از بیم جان خانواده خود به امیرنشینهای جنوب خلیج فارس کوچ کرد. در این دوران تحصیل محمد نوجوان دچار وقفه شد. پس از مرگ شاه اسماعیل دوم و به فرمانروایی رسیدن شاه عباس یکم، هرج و مرج در شیراز به پایان رسید و خانواده ابراهیم به این دیار بازگشتند. سه ماه بعد، ابراهیم به دیار باقی شتافت و محمد نیز که سوگوار پدر بود و به فرمان او به بصره رفته بود، ناگزیر شد به شیراز برگردد و همچون بصره به گرداندن حجرههای بازرگانی مشغول شود؛ با این تفاوت که در شیراز گرداندن حجرههای بازرگانی پدر را به دست گرفت.
سنگ بنای پیشرفت علمی ملاصدرا در حوزههای علمیه قزوین گذاشته شد. او در قزوین با شیخ بهایی و میرداماد آشنا شد و پس از انتقال پایتخت به اصفهان، با استادانش به اصفهان مهاجرت کرد. شخصیت علمی و اخلاقی محمد به وسیله شیخ بهایی، بنا نهاده شد و پس از آن به همت استاد دیگرش میرداماد، تکمیل یافت. میرداماد از همه دانشهای روزگار خود آگاه بود ولی حوزه درس او به فقه، حدیث و فلسفه اختصاص داشت. ملاصدرا بیشترین بهره خود را در فلسفه و عرفان از میرداماد گرفت و همواره او را استاد و مرشد واقعی خود معرفی میکرد.
شکست روحی و انزوای ۵ ساله صدرالمتأهلین، زمان شکوفایی
سرنوشت و زندگانی ملاصدرا اندکی مبهم است؛ اما به احتمال قریب به یقین، داراییهای فراوان پدر او در شیراز صدرالمتأهلین را به دیار خود میکشانَد؛ چرا که وظیفه اداره این داراییها بر عهده تنها فرزند خانواده یعنی ملاصدرا است. این فیلسوف فقید در این زمان بساط تدریس خود را در شهر خود میگستراند اما به علت ارائه آرای نو و موقعیت اجتماعی ویژه، مورد حسادت و تمسخر رقبا و دشمنان قرار میگیرد.
در این زمان ملاصدرا که تقوا و دینداری اجازه مقابله به مثل را به او نمیدهد، به نشانه قهر از شهر شیراز خارج شده و در قم مسکن میگزیند. البته او به سبب گرما و بدی آب و هوا و شاید دلایل اجتماعی مشابه آنچه گفته شد، در قم هم نمیماند و در روستایی بنام کَهَکْ در نزدیک شهر قم منزل میگزیند. آثار خانه اشرافی ملاصدرا در آن روستا هنوز باقی است.
در این زمان صدرالمتأهلین به دلایل افسردگی و شکست روحی، مدتی درس و بحث را رها کرده و انزوا پیشه میکند. او در این زمان بیشتر وقت خود را به عبادت و ریاضت میگذراند. این دوران که ۵ سال به طول میانجامد، به رشد و شکوفایی معنوی ملاصدرا انجامیده و از دل آن دایرة المعارف فلسفی، کتاب "ابصار" بیرون میآید. ملاصدرا بعد از این دوران به نوشتن کتب معروف خود مشغول شده یا رسالههایی را در پاسخ فلاسفه همزمان خود نوشته است.
ملاصدرا در حدود سال ۱۰۴۰ هجری قمری به دعوت الله وردی خان حاکم فارس در زمان حکومت شاه عباس، بار دیگر به شیراز برمیگردد و به تدریس فلسفه، حکمت و فقه، ادبیات، اخترشناسی، ریاضیات، شیمی، معرفةالارض (زمینشناسی) و علوم طبیعی در دیار خود (مدرسه خان) مشغول میشود. از رساله "سه اصل" ملاصدرا به زبان فارسی که در دفاع از فلسفه و پاسخ به ظاهربینان نوشته شده، چنین برمیآید که این فیلسوف گرانقدر در این زمان نیز تحت فشار اجتماعی بوده؛ اما این بار نسبت به گذشته مقاومت بیشتری از خود نشان داده است.
در واقع میتوان گفت درخشانترین دوران زندگی ملاصدرا پس از طی شدن دوران انزوا و بازگشت مجدد به شیراز است؛ چرا که در این دوران کتب بسیاری را تألیف کرده است. مهمترین حاصل عمر ملاصدرا بنیان گذاردن حکمت متعالیه است که از این طریق خدمت عظیمی به مذهب شیعه کرده است.
حکمت متعالیه و یگانگی اصل وجود
حکمت متعالیه بر اصل " وجود" و تمایز آن از "ماهیت" استوار است. بنابر دیدگاه او، بدیهیترین مساله جهان، مساله وجود یا هستی است که با علم حضوری و دریافت درونی درک شده و نیازی به اثبات آن وجود ندارد. اما ماهیت، آن چیزی است که سبب گوناگونی و تکثر پدیدهها میشود و به هر وجود، قالبی ویژه میبخشد.
همه پدیدههای جهان در یک اصل مشترکند که همان «وجود» نام دارد و وجود، یگانهاست؛ زیرا از هستیبخش (یعنی خداوند یگانه) سرچشمه گرفته، اما ویژگیهای هر یک از این پدیدهها از تفاوت میان ذات و ماهیت آنها حکایت دارد. بنا بر این دیدگاه، اصل بر وجود اشیا است و ماهیت، معلول وجود بهشمار میآید.
ملاصدرا در مخالفت با استادش میرداماد که خود پیرو سهروردی بود، مدعی شد که «وجود» امری حقیقی است و ماهیت امری اعتباری. صدرا درباره حرکت نیز نظریه جدیدی عرضه کرد که به حرکت جوهری مشهور است. تا قبل از آن تمامی فلاسفه مسلمان، معتقد به وجود حرکت در مقولات نهگانه عَرَض بودند و حرکت را در جوهر محال میدانستند. اما صدرا معتقد به حرکت در جوهر نیز بود و موفق شد چهار جریان فکری یعنی کلام، عرفان، فلسفه افلاطون و فلسفه ارسطو را در یک نقطه گرد آورد و نظام فلسفی جدید و مستقلی به وجود آورد.
وفات در هفتمین سفر با پای پیاده به حج
یکی از جنبههای جالب توجه زندگی ملاصدرا، سفر به حج و زیارت کعبه است. ملاصدرا که به سیر و سلوک عارفانه در کنار انجام واجبات و احکام دین باور دارد، هفت مرتبه با پای پیاده به مکه سفر میکند تا در این راه ریاضتهای لازم را متحمل شود. سرانجام در سفر هفتم بر سر راه خود به مکه و زیارت کعبه، در شهر بصره (در خاک عراق) بیمار شد و چشم از جهان فرو بست.
ملاصدرا در حدود سال ۱۰۴۴ هجری قمری در بصره چشم از جهان فرو بست و بنابر سنت شیعیان، او را به شهر نجف (در عراق) بردند و بنابر گفته نوه او، علامه علم الهدی، پیکر صدرالمتأهلین در طرف چپ صحن حرم امام علی (علیه السلام) دفن شده است.
آثار
آثار ملاصدرا را بیش از ۵۰ اثر برشمردهاند که بنا بر موضوع، در دو دسته "علوم عقلی" و "علوم نقلی" جای میگیرد. برخی آثار ملاصدرا به شرح زیر است:
الحکمة العرشیه، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العظیمة الاربعه، اللمعة المشرقیة فی الفنون المنطقیه، المبدا و المعاد، المشاعر، المظاهر الالهیه فی الاسفار علوم الکاملیه، الشواهد الربوبیه فی مناهج السلوکیه، التصور و التصدیق، الوریدة القلبیه فی معارفة الربوبیه، اسرار الایات و الانوار البینات، دیوان اشعار، حدوث العالم، اکسیر العارفین فی المعارفة طریق الحق و الیقین، اعجاز النعمین، کسرالاصنام الاجاهلیة فی ذم المتصوفین، مفاتیحالغیب، متشابهاتالقرآن، رساله ۳ اصل و … است.
انتهای پیام
ثبت نظر