در سری فیلمهای تلویزیونی «فلش» که درباره کاراکتری کمیک استریپی با همین نام و یادگاری از سالهای دو دهه ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ است، تعدد کاراکترها به حدی میرسد که برخی هنوز نیامده، بار سفر میبندند و راه جدایی را در پیش میگیرند ولی کاراکتر رالف دیبنی اخیراً یکی از محکمترین و پردوامترین آنها جلوه کرده و با اینکه فقط از فصل چهارم به جمع شخصیتهای اصلی پیوست، اما آن جایگاه را در فصل پنجم هم حفظ کرده است.
روند شکلگیری و جا افتادن او در داستان بهگونهای است که به سختی میتوان از وی دل کند و بهنظر میرسد که او به سوی آیندهای محکمتر از این هم در سری داستانهای فلش و در این مجموعه پرتحرک در حال حرکت است. فردی که این استحکام و ماندگاری را بیشتر کرده، هارتلی سایر است که ایفای نقش رالف را برعهده دارد و با بازی اوست که سفرهای پرشمار رالف دیبنی در معیت بری و وابستگان او به جهانهای شناخته و ناشناخته ادامه مییابد و بینندگان به سوی حدسها و پیشبینیهای متعددی درباره آنچه در آستانه تحقق است، سوق داده میشوند.
نسل جدیدتر طرفداران داستانهای کمیک بوکی که بیشتر با بت من و سوپرمن و امثال مردان ایکس و اسپایدرمن مؤانست دارند، نمیدانند که درگذشته دورتر و همسو با اوجگیری فیلمهای سینمایی پرشتاب سالهای ۱۹۲۵ تا ۱۹۴۰ فلش گوردون از کاراکترهایی بود که قهرمانانه و با پز و شرایطی مثل نسلهای فعلی کمیک بوکها به پرواز در میآمد و با اشرار میجنگید. ببینیم هارتلی سایر که قاعدتاً روح شتابهای جذاب و قالبهای رالف دیبنی در وجودش بهخوبی نشست کرده، چه چیزهایی برای صحبت در این خصوص دارد.
آقای سایر، کاراکتر فلش از زمان پخش فصل چهارم از این مجموعه بسیار پیشرفت کرده و بهنظر میرسد جای پایش محکمتر از همیشه است. این سیر تحول را چطور معنا و تفسیر میکنید؟
شاید قوت واستحکام بیشتر او به این خاطر باشد که در گذشته و در مرتبههای قبلی او یاوران و همراهان مناسبی نداشت و اینک جمع و تیمی که از او حمایت میکنند، آدمهای مقبولتری هستند و بیشتر میتوان روی آنها تکیه کرد. داستانهای فلش در سیزون پنجم این سریال نیز به ما میگوید حتی زندگی عادی و کارهای روزمره این کاراکتر هم نوعی ستیز و پویش برای نجات مردم از شرایط سخت و رساندن آنها به سطح بالاتری از امنیت و آرامش است. همه اینها در سیزون چهارم مجموعه هم ترسیم شده بود و حالا فصل پنجم کمک کرده تا این باورها بیشتر جا بیفتد و این کارها فزونتر از گذشته نهادینه شود.
روند پیشرفت و تعالی فلش هرچه هست، سبب شده رالف دیبنی هرچه بیشتر و بهتر حالت یک کارآگاه کلاسیک را پیدا کند و بهنظر میرسد که تصویر و تجسم او در سیزون پنجم مجموعه بیش از هر زمانی از ریشههای کار و ذات وجودی وی که درکمیک بوکها هم آمده است، نشأت میگیرد.
قاعدتاً همینطور است که میگویید اما لازم است بدانید که من قبل از شروع حضورم در این سریال به سوی کمیک بوکهای موجود هجوم نبردم و سعی نکردم با کنکاش وسیع در آنها حس و حال و روح وی را بهتر و بیشتر لمس کنم و تصویر کاملتری را از او بهدست بدهم. اگر چنان کاری را میکردم، این خطر و احتمال وجود داشت که نوع و شکل بازیام در نقش فلش بسیار شبیه چیزی شود که در آن داستانهای مصور بوده است و من نمیخواستم یک کپی صرف از آن کارها باشم. در عینحال بدان حد هم نگاه کردم که به کلی غریبه با موضوع نباشم و بفهمم که فضا و رویکردهای رالف دیبنی از کجا میآید و از چه چیزهایی وام میگیرد.
خود شما رالف دیبنی را دقیقاً چگونه توصیف میکنید؟
او ذاتاً یک کارآگاه درخشان است ولی گاهی حرفهای نادرست میزند و در نتیجه مشکلات مثل پتک توی صورتش فرود میآید. البته او میداند چه مسائلی در جریان است و با اینکه شاید حرفهایش چنین چیزی را گواهی ندهد اما وجه کشف حقایق در او یک فرآیند قوی است و برای هر اکتوری فرو رفتن در قالب او لذت بخش خواهد بود.
پرداختن به کاراکتر رالف دیبنی بدون آوردن اوصاف سو دیبنی کاری عبث است و با این اوصاف باید پرسید حالا که رالف در دو سیزون آخر سریال «فلش» عمدهتر شده است، آیا سو دیبنی هم در فیلمها و اپیزودهای بعدی بزرگتر خواهد شد یا خیر؟
همینطور است که میگویید و لااقل از دیدگاه رالف دیبنی همه راهها به سو دیبنی ختم میشود و هرکس که از راه دور و با حجمی اندک نیز این قصهها را تعقیب کرده است، میداند که در ارتباط با این دو کاراکتر باید چیزهای زیادی را انتظار کشید. قدر مسلم اینکه این دو خیال جدایی از یکدیگر را ندارند و زندگی مشترکشان حاوی رویدادهای جالب و تازهای بوده است. اختیاراتی که به رالف داده شده، بیکران است و او میتواند هر کاری را صورت بدهد و هر چیز خلاف واقعی را بگوید و در عین حال ادعای جدی و با رسالت بودن را هم داشته باشد. سو دیبنی البته اخلاق متفاوتی دارد اما بهعنوان فردی که همیشه با رالف مراوده دارد، طبعاً رفتارهای وی را نیز برمیتابد و دنبالهرو و کاملکننده او بهشمار میآید.
اگر قرار باشد آینده رالف را ترسیم کنید یا نظر شخصیتان را درباره این کاراکتر بگویید، به چه نکاتی اشاره خواهید کرد؟
با اینکه قبلاً هم گفتم تواناییهای کارآگاهی رالف دیبنی در سطح بالایی است اما اگر بخواهیم آرزویی برای او داشته باشیم و اهداف بعدیاش را برشمریم، پیشرفت در حرفهاش مهمترین مسأله است. گاهی فکر میکنم او با قدری دوراندیشی بیشتر و ایدههای حرفهای بهتر میتوانست و هنوز هم میتواند حلکننده مشکلات فزونتری باشد و گرههای بیشتری را از معماهای جنایی بگشاید و با تبهکاران فزونتری ستیز داشته باشد.
او را میتوان یک شرلوکهولمز با سرعت و تواناییهای فیزیکی بسیار بیشتر و بهتر توصیف کرد و اگر این وضع و افزودن امتیازات و تواناییها به سو دیبنی هم بسط یابد، بسیار بهتر خواهد شد. همیشه در ذهنم تصور کردهام که رالف و بری با همراهی و همکاری هرچه بیشتر، راههای سخت و ناپیموده را طی میکنند و به سوی حل دشوارترین معماها پیش میتازند.
آیا در رالف نشانههای ولو ضعیف لغزش و تخلف قابل مشاهده نیست؟
رالف از درون چیزهایی بعضاً منفی بیرون آمده و فرزند و محصول آدمهای خلافکاری از همین قبیل بوده و این نیز یک حسن برای او بهسبب تواناییاش برای تشخیص هرچه بهتر کجرویها و رفع آن است. سایر اعضای تیم فلش نیز در کارهای خود توانا و ماهر هستند و میتوانند گانگسترها را درهم بکوبند اما این رالف است که به سبب زندگی قبلیاش در میان کجروها و تبهکاران راه برخورد با آنها را نیز بیشتر و بهتر از سایرین بلد است و آموخته است که چگونه آنها را حذف و محیط را ایمن کند. او از عنصر اضافی و مزیت جانبی سفر در تونل زمان نیز استفاده میکند و از اینکه میتواند بهسرعت به هر یک از زمانهای مورد نظر خویش انتقال یابد، بهرهها جسته است. اینگونه انتقالها میتواند پایهای مفید و مهم را برای او بگذارد و کاملکننده کارهای بعدی او باشد و اهداف اصلیاش را محقق سازد.
بارها در فلش به دنیای زیرزمینی مخوفی اشاره میشود که خلافکاران به راه انداختهاند. در این باره بیشتر صحبت کنید.
بله، بهدفعات از زبان فلش در همین ارتباط میشنویم که وی راههای رسوخ به این دنیا را بلد است و میداند هر فردی را کجا فراچنگ آورد و راههای شکار هر تبهکاری کدام است. این یک جمله بارها نقل شده از جانب فلش است که؛ من راه صحبت و تعامل با این افراد را بلد هستم و میتوانم از سدهای بلند هم عبور کنم. بواقع آنچه به فلش رنگی از جذابیت و یک پایگاه و ریشه قوی برای شروع مبارزاتش با عناصر هنجارشکن میدهد، همین مسأله و آگاهی او از خطرات ناشناخته و دشمنان بزرگی است که خیال حذف وی را دارند.
ثبت نظر