Fa En پنجشنبه 8 آذر 1403 ساعت 21 و 58 دقیقه

سینمای ایران منحنی سینوسی پر افت و خیزی داشته است

سینمای ایران منحنی سینوسی پر افت و خیزی داشته است

کارگردان سینما معتقد است سینمای ایران و جریانات فرهنگی طی چهار دهه گذشته یک منحنی سینوسی با فراز و نشیب های بسیار را طی کرده و از سر گذرانده است.

چهارشنبه 7 فروردین 1398 ساعت 6:30

علیرضا رئیسیان، کارگردان و تهیه کننده سینما، معتقد است سینمای ایران  و جریانات فرهنگی طی چهار دهه گذشته یک منحنی سینوسی با فراز و نشیب‌های بسیار را طی کرده و از سر گذرانده است. او به تنوع مضمونی آثار در دهه 60 و 70، استقبال تماشاگران از سینما در دوران سخت جنگ و همچنین آزادی نسبی فیلمسازان در زمان مدیریت سی‌ الله داد در این گفت و گو اشاره کرد. رئیسیان همچنین در رابطه با فضای جشنواره فیلم تهران در سال های آغازین و جشنواره جهانی صحبت کرد که در عین کمبود امکانات ترجمه ای، خاطرات بسیار خوش برایش به یادگار مانده است. 

در ادامه گفت‌وگوی علیرضا رئیسیان با خبرنگار برنا، را می‌خوانید:

وضعیت سینمای ایران را نسبت به چهل سالی که از انقلاب می گذرد، چطور ارزیابی می کنید؟

بخشی از اتفاقات سینما به شرایط عمومی مملکت بر می گردد و اصولا جریانات فرهنگی منحنی سینوسی دارند و با فراز و نشیب‌های بسیاری همراه هستند و مثل صنعت ماشین سازی نیست که از پیکان به سمند برسیم. به نظرم دهه 60 دهه تأسیس مجدد سینماست؛ یعنی سینما دوباره با دوره ای سرشار از شکوفایی آغاز به کار کرد، اما به طور طبیعی تحت کنترل دولت بود. شروع دهه 70 با چند فیلم خیلی خوب بود و پس از آن تغییراتی در نهادهای دولتی ایجاد شد که دوره‌ای از رکود را در زمان میرسلیم و لاریجانی طی کردیم. پس از آن در دوره سیف‌الله داد مضامین آزاد بودند و بخش مهمی از نظارت های مزاحم از بین رفت و فیلمسازان به دلیل فضای عمومی جامعه آزادی های بیشتری به دست آوردند و به علاوه، مخاطبان بیشتر جذب سینما شدند. اوایل دهه 80 نیز تا حدودی این طور بود و پس از آن دوره ای خطی طی کردیم که چندان آزادی های سینما از نظر مضامین و جذب مخاطب خوب نبود. دهه 90 شروعی برای ازدیاد مخاطب بود، اما همپای آن با تنزل کیفیت بصری و مضمونی در سینما رو به رو شدیم. 

سی و هفت دوره از جشنواره فجر می گذرد، چه محاسن و معایبی در آن می بینید؟

در دنیا معروف است که جشنواره فجر شاید یکی از مردمی‌ترین جشنواره های سینمایی جهان باشد؛ یعنی مصرف داخلی آن در ارتباط با تماشاگر خیلی زیاد است. در دوره ای به این دلیل بود که فیلم های دیده نشده و تازه، در آغاز وارد جشنواره می شدند و بعد در طول سال به نمایش عمومی در می آمدند؛ بنابراین بخشی از مخاطبان که حساس بودند فیلم ها را در این موقعیت ببینند، خیلی از آن استقبال کردند و کنار آن مجموعه ای از فیلم های خوب خارجی وجود داشت که حالا متأسفانه این دو پاره شدن جشنواره به داخلی و خارجی خیلی به آن لطمه زده است. در مجموع، از لحاظ داوری و مدیریت جشنواره، چندان با فراز و نشیب رو به رو نبودیم و گاهی سلیقه هایی آمدند و رفتند. اصولا هر جشنواره ای را در دنیا با توجه به خروجی و آرای هیأت داوران می سنجند. جشنواره در چندسال گذشته- به خصوص دهه 90- چندان موفق نبوده است. قبل از آن تا دوره ای که دولت اختیار بسیاری از مسائل را داشت، داوری ها بیشتر نزدیک به سلیقه و نظر دولت بود، اما تنوع فیلم ها و استانداردهای سینمایی خیلی خوب بود. در آن دوره فیلم های کمدی، درام اجتماعی و فیلم های جنگی و تنوع وجود داشت. به عنوان مثال؛ کمدی اجتماعی درجه یک «اجاره نشین ها» را داشتیم که بعدها تکرار نشد و حالا هم فیلم هایی ساخته می شود که نام کمدی را یدک می کشند. اواسط دهه 60 و 70 کیفیت فیلم ها قابل قبول است و استقبال تماشاگران در آن دوره سخت جنگ خیلی خوب و منحصر به فرد بود. به عبارتی، جشنواره نتیجه تولیدات را ارزیابی می کند، اما ارزیابی و داوری ها در دهه 90 ضعیف بوده است. در حال حاضر ارتباط جشنواره فجر با مردم خوب است، اما مثل گذشته نیست و حتی بعضی از فیلم ها ترجیح می دهند اصلا به جشنواره نیایند. برای هر فیلمسازی چند اولویت مهم از قبیل فضای جشنواره، داوری‌ها و منتقدان وجود دارد. در حال حاضر رفاقت بیشتر از داوری حاکم است و فضای نقد نیز خوب نیست و یادمان نرود که فردی مثل بهرام بیضایی از همین فضای نقد جشنواره آزرده شد و ایران را ترک کرد. در دوره های دیگر نیز با امیر نادری و داریوش مهرجویی برخورد خوبی نشده است. بخش دیگر مربوط به مردم است؛ این خیلی خوب است که مردم با فیلم ها ارتباط برقرار کنند، اما تا این اندازه اکران مردمی که هیچ سود اقتصادی برای فیلم ها ندارد، به نمایش عمومی ضربه می زند. به خاطر این سه مورد انگیزه ها کاهش یافته و شاید برای بعضی حضور اول در جشنواره فجر چندان جدی نیست. 

فکر می کنید سینمای ایران قبل از انقلاب چه ویژگی هایی داشته و حالا چه ویژگی هایی دارد که در آن زمان نداشتیم؟

از 17 سالگی سینما را دنبال می کردم و فیلم های داخلی و خارجی بسیاری دیدم. در آن زمان جشنواره داخلی «سپاس» و «جشنواره فیلم تهران» وجود داشت. جشنواره «سپاس» اهمیت چندانی نداشت و تنها مراسمی بود که به فیلم های داخلی جایزه می داد، اما جشنواره فیلم تهران اتفاق بزرگی بود. به خاطر می آورم تبلیغ فیلم «جمعه» در فصلنامه مربوط به جشنواره جهانی فیلم تهران منتشر می شد که کمیته انتخاب جشنواره این فیلم را دیده است. در آن زمان افرادی حاضر می شدند و مرور آثار سینماگرانی وجود داشت که خیلی عجیب بود و تقریبا به طور جدی هر شش دوره آن را پیگیری کردم. آن جشنواره با این جشنواره ای که نام جهانی دارد، بسیار فاصله داشت. سال 51 حدود 90 فیلم در ایران تولید شد، اما تنها سه فیلم می توانست در مسابقه جشنواره فیلم تهران شرکت کند که معمولا آن سه فیلم از کارگردانان مشخصی بود و به جریان عمومی سینما ربطی نداشت. اگر قرار است جشنواره ای حداقل در مقیاس جهانی برگزار شود، باید کنار جشنواره فجر قرار بگیرد و در همان زمان برگزار شود. 

چه خاطراتی از جشنواره فجر و فیلم دیدن در آن دارید؟

قبل از انقلاب فیلم های بسیار خوبی را برای اولین بار روی پرده دیدم و مانند الآن همه چیز در دسترس نبود. در آن زمان این فرصت را داشتید که یکبار به زبان اصلی روی پرده با کمترین سانسور مضمونی فیلم را ببینید، چون کپی فیلم ها سی و پنج میلی متری بود و اصلا در خانه ها به این فیلم ها دسترسی نداشتیم و آن لذت فراموش نشدنی است. بعد از انقلاب هم چندان درگیر فیلم دیدن حتمی در جشنواره نشدم و به نظرم در تمام سال ها هم فیلم های خوب و هم متوسط وجود داشتند. بعد از انقلاب معمولا سینما آزادی پاتوق اصلی سینمادوستان حرفه ای سینما در جشنواره فیلم فجر برای بخش مسابقه و سینما تخت جمشید (عصر جدید) برای بخش بین الملل بود. تجربه دیدن آثار تارکوفسکی به زبان روسی بدون زیرنویس در سینما تخت جمشید برای ما عجیب و منحصر به فرد بود. به یاد می آورم مرحوم هما روستا بدون بلندگو در سالن در سانس آخر شب؛ یعنی 9 شب با صدای بلند فیلم به زبان روسی تارکوفسکی را ترجمه می کرد و همه ما لذت می بردیم.

تعداد بازدید : 183

ثبت نظر

ارسال