حمید عسکری از پایان دوران ممنوع الکاری‌اش خبر داد

به گزارش سرپوش، حمید عسکری که در دوران ممنوع الفعالیتی خود سپری می‌کرد با انتشار عکسی از خود و فرزندش در یک کنسرت قدیمی از پایان دوران ممنوع الکاری خود خبر داد و اعلام کرد به زودی کنسرت برگزار می‌کند.

حمید عسکری با انتشار این عکس نوشت: 

این عکس مربوط به حدود دو سال پیشه، کنسرت تهران. کارن واسه اولین بار اومده بود کنسرت باباش و لحظه ای که روی استیج بغلش کردم شروع کرد به گریه کردن. اون لحظه فکر کردم بخاطر صدای بلند جمعیت و نور کم سالن و شرایط غیر عادی واسه یه بچه یک ساله داره گریه میکنه ولی حالا که دو سال میگذره حدس میزنم شاید اون زود تر از من فهمید که چقدر کار موزیک تو ایران میتونه ترسناک و گریه آور باشه

بگذریم...

نمیخوام ناراحتتون کنم. به هر حال دوران ممنوع الکاری منم گذشتو الان دیگه میتونم کنسرتامو برگزار کنم.این اولین خبر خوب اما یه عذر خواهی بکنم بابت غیبت طولانیم توی این صفحه که تنها راه ارطباتیمونه،باور کنید تو این چهار ماه ممنوع الکاری ، کمترین اتفاقی بود که واسم افتاد، راجع به بقیش دوس ندارم صحبت کنم چون هم بیخود شمارو ناراحت میکنم ، هم ایجاد حاشیه میکنه. همینقدر بهتون بگم که اگه یه ماشین بهم میزد دیگه اتفاق بد تکمیل میشد

به هر حال الان خوشحالم که صحیح و سالم در خدمت شمام این مدت بیکار نموندمو تقریبا همه روزایی که شرایطشو داشتمو تو استودیو و مشغول تولید کار با تیم جدید کاریم بودم. راجع به کارا هم و اینکه چجوری شده هیچ توضیحی نمیدم تا خودتون بشنوید و نظر بدید.خیلی دلم واسه استیج تنگ شده، خیلی دلم واسه هوادارام تنگ شده، خیلی دلم واسه همخونیهاتون تنگ شده. نمیدونم تو اولین اجراء با شنیدن صدا و همخونی شما چه حالی پیدا میکنیم؛ باید خودمو کنترل کنم. تو این مدت متوجه شدم که کلا باید خودمو کنترل کنم.

خیلی فکرا به سرم زد، خیلی شرایط پیش اومد، با خودم فکر کردم از ایران برم، تقریبا داشتم میرفتم. ولی یه چیزی انگار منو به این خاک و این مردم زنجیر کرده. خیلی حالم بد بود. نه واسه اینکه چرا ممنوع الکار شدم، بیشتر بخاطر اینکه توقع نداشتم بعد این همه سال سالم کار کردن بخاطر یه موضوع از نظر من کوچک کل اینده کاریم نامعلوم بشه. خوشحالم که دوباره میتونم ببینمتون، خوشحالم که دوباره میتونم حرفای دلمو تو اهنگام بهتون بگم، خوشحالم که دوباره بتونم خوشحالتون کنم. خیلی برام با ارزشید، خیلی بهتون وابستم، خیلی دوستون دارم