افراد زیادی با شناسنامه انسانی، به دنیا میآیند، سالیانی زندگی میکنند و آنگاه میروند اما تاریخ بشری در میان خیل کثیر آنان، تنها عده محدودی را «بزرگ» میبیند. رمز جاودانگی این افراد، در چیست؟
، محمد جواد لسانی- محقق و پژوهشگر دینی در یادداشتی که به صورت اختصاصی در اختیار ایسنا قرار داد، در وصف و بزرگی حضرت زینب (س) آورده است:
این تعداد اندک اما بزرگ، چه کسانی هستند؟ جهان معنایی آنها چه چیزی ست که بر لوح تاریخ برجسته میشوند و همچون ستارگان میدرخشند؟ برای پاسخ به این پرسش سنگین نمیتوان شتاب کرد، بلکه باید با تأمل و مکث با آن برخورد کرد. به زبان ساده میتوان گفت که روش نیکوی آن بزرگان، رستن از تعلقات و بندها بوده تا عروج انسان آسان شود. آموختن این روش، امکان پذیر است تا دیگران هم بتوانند این راه را طی کنند. برکاتی هم نصیب آدمی میکند؛ از جمله آنکه او را از تحقیر و کوچک شدن، نجات میبخشد. هر کدام از پیشگامان طریق، قطعاً، ره توشهای داشتهاند تا با تکیه بر آن سرمایه معنوی، بتوانند الگوی دیگران شوند. اصل تربیت فرزند حرف اول را میزند با او چگونه باید رفتار کرد که او را در اجتماع، برتر کند؟ شاید در همه آئینهای آسمانی، این معنای مشترک بوده که آموختن آیات حق و آشنایی فرزند با حقایق هستی، همچون نان شب ضروری است تا وجودی معنوی و اصیل، از خانه تا اجتماع بالنده شود. تاریخ را باید ورق زد. شناختن این افراد مشکل نیست. رسیدن به حقیقت، با مطالعه زندگی حق جویان آسانتر است.
در این راستا، شخصیت پر فروغ حضرت زینب کبری (س)، میتواند نمونه مسلمی باشد که با دقت در سیره آن بانوی گرامی، راههای عزت و تعالی را از رفتار آن حضرت آموخت. باید گفت که این بانوی آزاده، شیوه نگاه به جهان هستی را، از مکانی غنی و نورانی الهام گرفت. گام نخست این بوده؛ دانستن علم زندگی از هر چیز دیگری مهم تراست. کانون معنوی انسان سازی از خانواده مکرم آن حضرت آغاز شد تا رزقی نیکو به این فرزند برسد. رزقی که قابلیت داشت از وی انسان نیرومندی بسازد تا در میان تهدیداتی که از سوی عوام قدرت پرست اعمال میشد بتواند چون دژی تسخیر ناپذیر نمودار شود و صدمات و بلایا بر او اثری نداشته باشد. پایههای این دژ، بر ایمان، و بامش بر توکل استوار بود. آن حضرت یکدلانه بر آنچه در خانه آموخت، عاقلانه عمل کرد تا مهمترین صفت آن حضرت، «عقیله» باشد و با این ره توشه تصمیم میگیرد در سفری خطیر، دوش به دوش برادرش، حضرت امام حسین (ع) قرار گیرد تا مدافع حقیقتی شود که اشرافیت حاکم، سالهای مدیدی تلاش کرد آن را وارونه جلوه دهد. چه زیبا میتوان تعبیر کرد که گویا پس از شهادت مردان حماسه آفرین، نوبت به این بانو رسیده است تا قابلیتهای خویش را نمایان سازد پس، کاروان را در غیاب پرچم دار آن، راهبری میکند. پیام عاشورا میتواند زنده بماند و همه جا شنیده شود. نباید در خاک کربلا پنهان شود.
او کاروان خسته و زخمی را به دوش میکشد و با اسیران هم بندش راهی شام میشود تا در کاخ خلافت موروثی، خطبهای حکیمانه بخواند و بدین طریق، پیروزی حقیقی را در تاریخ به اثبات رساند. خطابه حضرت زینب (س) چنان است که گویا او بر مسند نشسته است و خلیفه در بند است: «…ای یزید آیا گمان می بری که توانستی اطراف زمین و آفاق آسمان را بر ما تنگ بگیری و راه چاره را بر ما ببندی؟ …زود باشد که به اجدادت ملحق شوی و آرزو کنی کاش گنگ و شل بودی و نمیگفتی آنچه را که گفتی و نمیکردی آنچه را که مرتکب شدی…هرگز ننگ این ستم را از خود نتوانی زدود… روزهای قدرت تو اندک و جمعیت تو رو به پراکندگی ست…» زبان حال بانوی صبر این است که حق با خلیفهای نیست که با تزویر و دروغ به مسند نشسته تا هرچه میگوید به نام ارزشهای دین حسابش کنند.
خلیفه میخواهد همه مردم مطیع محض او شوند. این همان بردگی فکری است که خداوند از موحدانش نمیخواهد. بانوی معلمه، جانانه بر این پیام، ایستادگی میکند. کار حاکمیت چنان میشود که عقب نشینی میکند و دستور میدهد کاروان آزاد شده تا مدینه با احترام مشایعت شود.
در بخش پایانی، به ستمهای پنهانی که در سدههای اخیر به این بانوی ایمانی روا شده اشارههایی میشود. از شمار آن ستمها یکی این است که سعی شده در مجالس سوگ آن حضرت، با صفاتی ناروا چون ستم کش و بلاکش، مستمعین را تحت تأثیر قرار دهند و آدمی عاجز و حیران را به جای این شیرزن بنشانند او هرگز زینب کبری (س) نیست. ظلم دومی که بر این بانوی بزرگوار رفته، آن است که صفت «اسوه بودن» او، از نظر مخاطبانش، پنهان مانده است.
مسلماً ستایش انسان بزرگی چون او، حق آن بانوی معظم است اما تعریف و تمجید، معیار درستی میطلبد نه آنکه این منقبت خوانی به شکل غلوآمیز، چنان باشد که هیچ زنی فکر نکند که او هم میتواند «زینبی» شود و سیره آن حضرت را آینه زندگی خویش قرار دهد. اما دین، چیز دیگری از پیروانش میخواهد؛ به طوری که مطابق آموزههای آیات الهی، هر انسانی، در هر زمانهای، میتواند رهرویی چون او شود. این بانوی صبر و استقامت، بشری طبیعی چون دیگران است با این تفاوت که او مومنانه عمل میکند و بر اساس کلام خدا، گام در راه مینهد تا جایی که توفیق مییابد تا به قله شرف و تعالی نائل شود و رضای خداوندی هم در همین ایستادگی معنا مییابد. او با زبان رسای خویش که از تربیت عزت آفرین او سرچشمه میگیرد ستمهای رفته را فاش میکند تا رهروانش آگاه شوند و بدانند که حق آن چیزی نیست که از دهان یک غاصب قدرت بیرون میآید. حضور او در صحنه اجتماع، خود یک سند است تا جامعه به خواب رفته را بیدار کند. سرانجام آن حضرت پس از تحمل سختیها و رنجهای فراوان که وی در نگاهش، آنها را جز «زیبایی» ندیده است به تاریخ پانزدهم رجب سال ۶۲ هجری به سن ۵۶ سالگی در مدینهالنبی به دیدار معشوق ازلی میشتابد. راه نورانی آن حضرت، پر رهرو باد.
انتهای پیام
ثبت نظر