Fa En شنبه 26 آبان 1403 ساعت 10 و 29 دقیقه

انسان بی‌نیاز از داستان نخواهد بود

انسان بی‌نیاز از داستان نخواهد بود

همایش ملی ادبیات داستانی و ترجمه در شیراز در حالی برگزار شد که در آن مطرح شد که "در هیچ عصری،انسان بی‌نیاز از داستان نخواهد بود،زیرا که داستان‌ها به‌نوعی تجربه بهتر زیستن را به ما می‌آموزند و در جهان معاصر نیز ما همچنان به داستان و داستان‌خوانی نیازمندیم."

دوشنبه 6 اسفند 1397 ساعت 2:27

، در این همایش که توسط دانشگاه آزاد اسلامی واحد شیراز با همکاری دانشگاه آزاد اسلامی واحد سپیدان در تالار سازمان اسناد و کتابخانه ملی مرکز فارس برگزار شد، مرتضی جعفری، استاد دانشگاه آزاد اسلامی شیراز و دبیر علمی همایش در بخشی از سخنان خود گفت: ادبیات از دیرباز یکی از جذاب‌ترین و گسترده‌ترین مباحثی بوده که همواره در لایه‌های مختلف اجتماع تأثیر و نفوذ غیرقابل انکاری داشته است. تا به امروز، با همه پیشرفتی که در زمینه‌های مختلف زندگی به دست آمده و نویسندگان بسیاری با خلق آثار متنوعی پا به عرصه ادبیات داستانی نهاده‌اند، همواره انسان نیازمند خواندن و شنیدن داستان و انواع گوناگون آن بوده است. بر این اساس، در هیچ عصری، انسان بی‌نیاز از داستان نخواهد بود، زیرا که داستان‌ها به‌نوعی تجربه بهتر زیستن را به ما می‌آموزند و در جهان معاصر نیز ما همچنان به داستان و داستان‌خوانی نیازمندیم.

او در ادامه افزود: ادبیات داستانی باتوجه به اهمیت آن در زندگی امروز جامعه و همچنین به دلیل این‌که زیرساختی برای دیگر ساحت‌های هنر همچون: هنر نمایش و سینما به شمار می‌آید، ضرورت دارد تا به شکلی علمی و دقیق‌تر مورد ارزیابی و توجه قرار گیرد. همایش ادبیات داستانی و ترجمه باتوجه به این رویکرد و اهمیت موضوع داستان و ترجمه‌های عالمانه و هنرمندانه آن با دو محور تالیف و ترجمه برگزار شد تا در ضمن آن بار دیگر داشته‌های خود را کنکاش کنیم؛ به بازبینی یافته‌ها بنشینیم و رسالت خود را در این عرصه یادآور شویم و شاید در قیاسی تطبیقی با آثار خلق‌شده در گوشه‌گوشه این جهان به پاسخی از این پرسش‌ها دست پیدا کنیم که ادبیات داستانی ما در دوران معاصر سکاندار چه اهدافی است؟ در ۹ دهه‌ای که به طور تقریبی بر ادبیات داستانی ما گذشته است؛ چه دستاوردهای نوینی را به جامعه جهانی عرضه داشته‌ایم؟ تحولات پدیدار شده در این عرصه و در این دوران چه بوده است؟ روند طی شده، سیر صعودی داشته یا نزولی؟ افق‌های روی به آینده ما در عرصه ادبیات داستانی چیست؟ وضعیت ادبیات داستانی ما در دنیای معاصر، در قیاس با ادبیات داستانی جهان چگونه است؟ آیا در این چند دهه توانسته‌ایم با کارنامه ادبیات داستانی خود برگی بر کارنامه جهانی آن بیفزاییم؟ آیا حاصل خلق آثار داستانی به بهبود زندگی‌ها و یا تحقق رویاهایمان انجامیده است؟

جعفری در ادامه اظهار کرد: نگاه نویسندگان معاصر ما به‌ مسائل پیرامون خود، نشان‌دهنده عمق‌ توجه‌ آن‌ها به‌ لایه‌های‌ گوناگون‌ شخصیت‌ انسان‌ و روابط‌ اجتماعی‌ است‌ از این رو بررسی‌ این آثار می‌تواند در یک‌ تقسیم‌ بندی‌ علمی‌ نشان‌ دهندة‌ قدرت‌ آفرینش‌ نویسندگان و بازتاب‌ روابط‌ اجتماعی‌ دوران معاصر در ایران‌ باشد. برای نیل به این مقصود ناگزیر از پرداختن و کنکاش در این آثاریم؛ و بر این امیدیم که نشست‌هایی از این دست بتواند در ذهن دوراندیشان و دوستداران این مرز و بوم، جرقه‌ای باشد بر طرح چشم‌اندازی روشن بر حال و آینده ادبیات داستانی ما.

در ادامه مهدی شیخ موحد، ریاست دانشگاه آزاد اسلامی سپیدان ضمن خوشامد به پژوهشگران و علاقه‌مندان این نشست، ابراز امیدواری کرد که نشست‌هایی از این دست منجر به هدایت نوع بشر به سمت‌وسوی آگاهی شود که سرانجامش خیر و سعادت انسانی را در پیش‌رو داشته باشد.

در ادامه و در نخستین نشست علمی، کوروش کمالی سروستانی، مدیر مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس درباره «حلقه داستان‌نویسی فارس» سخنرانی کرد و در بخشی از سخنان خود گفت: جریان داستان‌نویسی در فارس جریانی است که تاریخ و سنت را مهم می‌شمارد و ریشه در ادبیات کلاسیک دارد و از سویی دیگر به فرهنگ عامه و اقلیم توجه دارد. شاخه اول این جریان تاریخ‌گرا و شاخه دیگر بومی‌گرا هستند. جریان دیگر، جریانی است که با نوآوری صوری در فرم و زبان، صبغه‌ای مدرنیستی می‌یابد و اکثر نویسندگان این گروه بر این باورند که ادبیات، زبان محور است و شگرد ساخت داستان در درجه اول اهمیت قرار دارد.

مدیر دانش‌نامه فارس در ادامه از نویسندگان مطرح فارس نام برد و آن‌ها را در چهار نسل بررسی کرد. سپس به بررسی ساختاری و ساختارهای اقلیمی برخی از آثار پرداخت و گفت: در برخی از داستان‌ها می‌توان ویژگی‌های اقلیمی را در سه سطح بازیافت.

کمالی در انتها از سه چهره برجسته حاضر در میزگرد نام برد و افزود: نگاه به کارنامه هر کدام از این افراد می‌تواند نشان‌دهنده قدرت حضور تساهل فرهنگی و تنوع نگاه‌های مختلف در فارس و شیراز باشد.

در ادامه محمد کشاورز با موضوع «جایگاه طنز در ادبیات داستانی معاصر ایران» به مرور وضعیت طنز در ادب داستانی ایران پرداخت، او طنز را نوعی شورش علیه قطعیت دانست و کار طنز را کشف موقعیت‌های تثبیت شده و برملا کردن آن دانست.

او طنز را به دو بخش طنز ژورنالیستی و طنز ادبی تقسیم کرد و افزود: شاخه طنز در ادبیات داستانیِ صد ساله اخیر جریان قدرتمندی نبوده و همواره در حاشیه قرار گرفته است.

کشاورز در ادامه به‌بررسی نمایندگان طنز در ادبیات داستانی پرداخت و از کسانی چون دهخدا، نسیم شمال، جمال‌زاده، صادق هدایت، صادق چوبک، ابراهیم گلستان، رسول پرویزی، غ. داوود، ایرج پزشکراد، بهرام صادقی و… نام برد و به بررسی آثار شاخص طنز هر کدام از ایشان پرداخت.

در ادامه این نشست، صمد طاهری، داستان نویس به موضوع «فضاسازی در داستان» پرداخت و کارکردهای چندگانه فضاسازی را با ذکر مثال‌هایی بررسی کرد.

طاهری فضاسازی را برابر نهاد اتمسفر، جو و حال و هوا دانست.

این داستان‌نویس و پژوهشگر با اشاره به اهمیت رنگ‌آمیزی قصه‌ها خاطرنشان کرد: انسان‌ها از دیرباز چه در تراژدی، چه در ملودرام، چه قصه‌های ترسناک و چه افسانه‌های عاشقانه و حتی طنز و فکاهی، رنگ‌آمیزی داستان را مدنظر داشته‌اند و حکایتی از سعدی را در تأیید این رنگ‌آمیزی ذکر کردند.

در انتهای نشست علمی اول، ابوتراب خسروی به موضوع «ماهیت داستان» پرداخت و گفت: شعر و داستان برخلاف بقیه هنرها مابه‌ازایی در طبیعت ندارند و تنها به ذهن انسان ارجاع داده می‌شوند و اختراعی کاملاً انسانی هستند. تفاوت بین داستان مدرن امروزی با داستان‌های قدیمی چون حکایات سعدی، در داشتن زاویه دید است؛ دستگاه مجازی زاویه دید ابداعی است که در دوره مدرن به وجود آمد و ابزاری شد که نویسندگان از دریچه آن بتوانند جزئیات را شرح دهند؛ چرا که جزئیات در دوره مدرن اهمیت دارد و شرح آن جزئیات به درک مفهوم کمک می‌کند و حاصل آن چیزی جز مفاهمه نیست.

او در ادامه به اهمیت بومی کردن و هویت بخشیدن به اثر و غنای آثار ادبی در جهت زیباشناسی فرهنگ بومی پرداخت.

نشست علمی دوم با حضور امین فقیری، فرشته توانگر و احمد اکبرپور برگزار شد و امین فقیری با خوانش داستانی از مجموعه «ببینم نبضتان می‌زند؟!» به بررسی موردی «نماد در داستان» پرداخت و گفت: لازمه آفرینش هنری تخیل والا است. هنرمند عاری از تخیل راه به جایی نمی‌برد.

فقیری افزود: نماد از دامان تخیل است که پایه جهان هنر اصیل می‌گذارد و به کمک نویسنده می‌آید و نویسنده باید دائماً در جستجو باشد تا مفاهیم را بیشتر درک کند و بعد بتواند آن‌ها را در جاهای اصلی به‌کار گیرد. شخصیت‌ها در نمادسازی بسیار، بسیار مهم هستند.

این نویسنده در پایان نتیجه گرفت که نماد زمانی به وجود می‌آید که نویسنده منظور دیگری جز آن‌که ظاهر داستان نشان می‌دهد داشته باشد و اکثراً نیز همین‌طور است. او نمادها را راهی به سوی تعالی و خوبی داشت و در داستان قرائت شده به توضیح عناصر داستانی چون سوسک پرداخت و آن را نماد حیوانی آدم‌های بی‌چهره دانست.

در ادامه فرشته توانگر، داستان‌نویس، به موضوع «چهره‌های داستانی و جریان معاصر ادبی» پرداخت و گفت: «قرن بیستم همچون قرن نوزدهم هنوز زمانه افراد است، اگرچه، شهرنشینی نسبت به قرن پیشین، پیشرفت بسیاری کرده است و به دلیل ارتباطات جمعی گسترده، افراد مانند یکدیگر می‌شوند. هنوز می‌توان به کسانی برخورد که با دیگران تفاوت دارند و قادرند تأثیری هرچند اندک بر محیط خود بگذارند».

او در ادامه به توصیف چهره‌هایی چون «تامی ویلهلم» از رمان امروز را دریاب، اثر «سال بلو» و هم‌چنین «الزا» در داستان بلند «نجواهای شبانه» اثر ناتالیا گینزبورگ پرداخت.

توانگر در ادامه سخنان خود افزود: این زمانه و موقعیت است که به چهره‌ها معنا می‌دهد. داستان‌نویس امروز قسمت اعظم تجربه‌اش را نه در چالش با زندگی واقعی که از طریق اینترنت موبایل، تلویزیون و غیره به دست می‌آورد و تخیلش از کابل و کانال و این وسایل عبور می‌کند و به بار می‌نشیند.

احمد اکبرپور، داستان نویس کودک و نوجوان، سخنران دیگر این نشست بود که با موضوع «تکنیک‌های پست مدرن افسانه‌ها» سخن گفت.

در بخشی از سخنان خود تکنیک‌های پست‌مدرن را وامدار افسانه‌های قدیمی دانست و ضمن بررسی افسانه‌های بومی و نمادپردازی‌های مختلف در این داستان‌ها، او از تکنیک‌هایی چون «پایان خوش»، «خودفاش‌سازی»، «اغراق» و «وارونه‌سازی» و… نام برد و با توضیح هر کدام از این تکنیک‌ها، مصادیق مربوط به هر کدام را توضیح داد.

اکبرپور افزود: گاه ما با پایان خوش داستان مواجهیم اما با ذوق به آن گوش می‌دهیم چرا که در اینجا چگونگی این پروسه مطرح است نه لزوماً اطلاع از انتهای داستان.

او اشتراک افسانه‌ها با ادبیات پست‌مدرن را در یکسان نبودن نمادها در ادبیات داستانی عامیانه و افسانه‌ها با ادبیات پست مدرن می‌داند و می‌گوید: حیواناتی چون بز، خر و… در افسانه‌ها نمادهایی با معانی مختلفی هستند و به هیچ روی دارای معنای ثابت و یکسانی نیست گاه به معنی فرد حکیم و گاه به معنی خرد نادان و... به کار برده شده‌اند. هم‌چنین او با توضیح تفاوت‌های فرهنگی ملل افسانه‌ها را دارای پشتوانه‌های مختلفی توصیف کرد که در ادبیات پست مدرن تأثیر بسزایی داشته است.

در سومین و آخرین نشست علمی، مریم کهنسال به «پژوهش- ساختاری در آثار جمشید خانیان» پرداخت، او در معرفی جمشید خانیان گفت: جمشید خانیان از نویسندگان صاحب سبک و اثرگذار در شکل گیری جریان ادبیات داستانی معاصر نوجوان در ایران است.

او را در چهار دهه نویسندگی اش با خلق نمایشنامه‌ها، داستان های بزرگسال، آثار پژوهشی در زمینه ی نقد ادبیات داستانی معاصر و البته نمایشنامه نویسی جنگ در ایران می شناسیم. از سال ١٣٧٦ که او آغاز به نوشتن برای نوجوانان کرده است، تاکنون از او ١٥ اثر داستانی بلند به چاپ رسیده است، که هر یک موفق به کسب جوایز ملی و بین المللی شده‌اند.

این استاد دانشگاه در ادامه افزود: آثار او به دلیل رویکرد خاص به فرم و ساختار در داستان‌هایش با دیدگاه پژوهش-ساختاریِ پاتریشیا لوی قابل تحلیل است. آثار او به دلیل رویکرد خاص این نویسنده به فرم و ساختار در داستان‌هایش با دیدگاه پژوهش- ساختاری که پاتریشیا لوی در کتاب خود، " داستان به مثابه پژوهش" مطرح کرده است قابل تحلیل است. "لوی" به این موضوع می‌پردازد که پژوهش و داستان هر دو به نوعی تلاش در فهم و شرح تجربه‌های انسانی دارند؛ از این رو می توان ردّ دانش و پژوهش را در آثار هنری و داستانی دنبال کرد. او از متدی سخن می گوید که بر مبنای رابطه‌ی عمیق پژوهش و هنر شکل میگیرد.

او یکی از شگردهای پربسامد خانیان را کاربرد دانش‌هایی چون فیزیک، ریاضیات، هندسه، موسیقی و … در داستان‌هایش دانست و گفت: خانیان از این دانش‌ها به عنوان رمزگان نهفته متن بهره می‌برد. اشکال هندسی، اعداد و اصول دانش فیزیک در ساختار روایت او و شکل‌گیری فصلهای داستان‌ها، جای می گیرند و از جنس عناصر داستانی او می شوند. تا جایی که می‌توان گفت این دانش‌ها در شکل گیری ساختار زیبایی شناسانه‌ی آثار او تاثیر مستقیم دارند. این ویژگی حتی در کنش‌های درون متن، شخصیت پردازی و تعریف مخاطب نهفته‌ی متن، موثر است.

در ادامه سعید حسام‌پور، استاد دانشگاه و محقق در سخنرانی خود به بررسی «مفهوم دیگری و نقش آن در ادبیات داستانی معاصر ایران» پرداخت و ساختار قدرت و تأثیرگذاری آن بر نگرش جمعی و هم‌چنین تأثیر آن در ساخت دیگری را در ادب داستانی بررسی کرد.

او با ذکر مثال‌هایی به بررسی رمان تاریخی و اجتماعی پرداخت و گفت رمان تاریخی نمود زندگی روستایی مردم ایران است زیرا در این دوره مردم ایران هنوز به فضای شهری وارد نشده‌اند.

حسام‌پور، رمان اجتماعی را گونه‌ای از رمان دانست که با رشد شهرنشینی به وجود آمده است. در این رمان، برخلاف رمان تاریخی، «من» لزوماً برآمده از قشر شاهزاده و قهرمان و… نیست بلکه کارمندان و زیردستان و... در آن مطرح می‌شده‌اند.

در ادامه همایش، فرح نیازکار، استاد دانشگاه و پژوهشگر، به موضوع «داستان‌پژوهی معاصر» پرداخت و گفت: اگرچه نویسندگان بسیاری با نگاهی مثبت و از منظر چشم‌اندازی روشن به وضعیت ادبیات داستانی معاصر ایران دارند اما امروز که ادبیات داستانی ما در مرز صد سالگی خود قرار گرفته است، برآنم تا از منظر تاریخ ادبیات به این مقوله نظر بی‌افکنم؛ چرا که تاریخ ادبیات یادآوری می‌کند که گسترده‌تر بیندیشیم سنت ادبی را در نظر داشته باشیم و خود را محور جهان نپنداریم؛ یعنی برای آشنایی با گذشته و پرهیز از خطاهای فاحش در داوری‌های ادبی و شناخت سنت‌های اصیل و پیروی از مبانی با اصالت ادبی، به تاریخ ادبیات نیازمندیم؛ بنابراین با رویکرد تاریخ ادبی به مقوله ادبیات داستانی معاصر ایران می‌پردازیم.

او در ادامه با اشاره به دوره‌های تاریخی ادبیات معاصر از ابتدا تاکنون به گونه دوره نخست از ابتدا تا سال ۱۳۲۰، دوره دوم فاصله سال‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲؛ دوره سوم دوران پس از کودتا تا ۱۳۴۰؛ دوره چهارم از ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۷ و دوره پنجم از ۱۳۵۷ دوران شروع انقلاب تاکنون گفت: در فاصله سال‌های ۵۹، ۱۳۵۸ به گواهی آمار، ۱۸ رمان و داستان بلند منتشر شده که محتوای اجتماعی و مبارزات سیاسی از وجوه غالب آنها است؛ درون‌مایه‌های عصیان، ظلم‌ستیزی، نمایش فقر و…اما پس از انقلاب و در دهه شصت ادبیات داستانی ماهیت دیگری دارد؛ حاکمیت ایدئولوژی و فرهنگ اسلامی بر آثار موج می‌زند؛ عواملی مثل شور انقلابی، آغاز جنگ و تغییر دیدگاه‌های سیاسی و اجتماعی منجر به پدید آمدن آثاری می‌شود که بر ارزش‌های دینی ملی، مبارزه و مقاومت در جهت حفظ هویت جمعی است. در این دوران از نظر کمّی، تولید آثار داستانی روندی صعودی دارد؛ به‌گونه‌ای که در این دوره حدود ۱۵۰ رمان تولید می‌شود به غیر از انبوه داستان‌های کوتاه منتشر شده در مجلات و مجموعه داستان‌های مستقل که البته یک چهارم از آنها سهم نویسندگان زن است. یعنی با این آمار و ارقام در واقع ادبیات داستانی ما از نظر کمّی «بحران رشد» را پشت سر می‌گذارد اما با وجود فراوانی این آثار از نظر کیفی باید گفت که بسیاری از آنها در گذر زمان از یاد رفته و یا می‌روند و با کمتر آثار شاخصی روبه‌رو هستیم که توان ثبت در تاریخ ادبیات را داشته باشند؛ آثاری همچون آثار دولت‌آبادی، محمود فصیح، درویشیان و شهرنوش پارسی‌پور. به همین دلیل نیز اگر تا بیش از این ادبیات داستانی ایران، مخاطبانی چون روشنفکران و دانشجویان داشت در این سال‌ها با مخاطبان تازه‌ای روبه‌رو شد به دلیل تحولات اجتماعی همچون کم شدن سرگرمی‌ها، تنهاتر شدن آدم‌ها در مسیر دگرگونی زندگی، کاهش روابط اجتماعی، افزایش سواد و تمایل عمومی به درک از مسایل پیرامونی؛ اما طیف وسیعی از این مخاطبان، خوانندگان آثار عامه‌پسند بودند که با اقبال از این نوع آثار، منجر به تشویق نویسندگان آثار عامه‌پسند شدند که سهم بزرگی از آثار را تشکیل می‌داد به ویژه در آثار نویسندگان زن.

او هم‌چنین خاطرنشان کرد: در این دوران آثاری با مضمون جنگ و روایات آن نیز به میزان چشمگیری خلق شده‌اند؛ قاسم‌علی فراست، محسن مخملباف، رضا رهگذر، سیدمهدی شجاعی و… شناخته شده‌ترین نویسندگان این سبک هستند و البته چهره‌های شناخته شده‌ای چون علی اشرف درویشیان، جمال میرصادقی، رضا جولایی، گلی ترقی و سیمین دانشور را در عرصه داستان کوتاه داریم و از آن سوی محمد کشاورز، منیرو روانی‌پور و شهریار مندنی‌پور. اما دهه هفتاد یکی از دوره‌های پربار ادبی است که تنوع در ساختار، موضوع و اندیشه را با خود به همراه دارد. در این دوران آثاری با رویکردهای اجتماعی، جنگ و دفاع مقدس، فمینیسم ادبی و عامه‌پسند تولید شد؛ در این دوران با انتشار حدود هزار رمان روبه‌روییم. ژانر غالب بر آثار، رمانس‌های عشقی احساسی و داستان‌های جنایی است برای آنکه خیال‌بافی‌های این گونه آثار فارغ از فشارهای زندگی اجتماعی، مخاطبان را به جهانی خواستنی‌تر ببرد.

نیازکار در ادامه گفت: در دهه هشتاد آمار تولید رمان به بیش از دو هزار می‌رسد؛ تعداد نویسنده‌ها به چندین برابر دهه گذشته می‌رسد و جریان پر تپش داستان‌های آپارتمانی و شهری به موضوعات پیشین افزوده می‌شود و همین‌طور داستان‌های کافی‌شاپی، مراکز خرید و پارک‌ها....البته آثار برجسته‌ای از نویسندگانی چون ابوتراب خسروی، بیژن نجدی، گلی ترقی و شهلا پروین روح را نیز شاهدیم.

او هم‌چنین دهه نود را دورانی دانست که در آن به نوعی شاهد بازنگری در تاریخ گذشته و مرور تجربه‌های سیاسی و بحران‌های تاریخی اجتماعی هستیم.

این پژوهشگر پس از مروری کلی بر تاریخچه ادبیات داستانی معاصر ایران گفت: اما پرسش اصلی این است که؛ اگر به قول نظریه‌پردازان داستانی بپذیریم که در خلق هر داستان و شخصیت‌های داستانی؛ باید بتوانیم بر جمعیت جهان بیفزاییم و این کاراکترها با هر روزه زندگی ما زندگی کنند و حوادث و رویدادهای این آثار، بر حوادث و رویدادهای جهان ما بیفزایند؛ آیا در مقوله ادبیات داستانی معاصر ما این پدیده روی داده است؟ پرسشی اساسی و در خور تأمل؛ به بیان دیگر آیا داستان معاصر ما از عهده رسالت خویش برآمده است؟ به لحاظ کمّی با آمار قابل قبولی روبه‌روئیم؛ اما به لحاظ کیفی نکاتی وجود دارد که در خور تأمل است؛ ما در یک زمان با آمیزه‌ای از اسم‌ها در آثار مواجه شدیم؛ در اروپا، در زمینه ادبیات، کلاسیسم، رمانیتسم، ناتورالیسم و رئالیسم را گذرانده، سپس به مرحله مدرنیسم و پست مدرنیسم رسیدند؛ هر یک از این دوران را همگام با فیلسوفان و نظریه‌پردازان و با تحلیل این مبانی پشت سر گذاشته‌اند اما ما در یک زمان به گونه‌ای ابتر با همه این ایسم‌ها مواجه شدیم و بی‌آنکه هر یک را به گونه بایسته و دقیقی هضم کنیم و طرز تلقی آنها را از وظیفه ادبیات بشناسیم در حد یک مُد گذرا به کار گرفتیم بی‌آنکه این مفاهیم در دل سنت‌های ملی ما ریشه کند. در چنین حالتی یعنی فراهم نبودن زمینه‌های مناسب ارتباط و کندی رشد و شکوفایی نویسندگان در یک دوره باعث آن می‌شود که مکتب‌سازی‌ها حاصل درک ضرورت‌های زمانه و نیازهای واقعی نباشد و بیشتر دنباله‌روی از مدهای ادبی باشد و عمق لازم را نیابد. ناگفته پیداست که نوگرایی امری مطبوع، مقبول و پسندیده است اما به شرط آنکه با سنت‌های ادبی آمیخته باشد و اصالت بیابد و زمانی اصالت می‌یابد که از حد ظواهر بگذرد و از تغییر شیوه زندگی و نوع نگاه افراد ناشی شده باشد. اگر نویسنده‌ای به جای مدرن بودن، مدرن زده شود، به درکی نادرست از نوگرایی می‌رسد و حتی اصول اولیه داستان‌نویسی را از یاد خواهد برد.

نیازکار در ادامه گفت: از نظر کمی، هر ساله بر تعداد کتاب‌های داستانی افزوده می‌شود اما واقعیت این است که این سیر صعودی در کمیت اتفاق نمی‌افتد. با نوگرایی در فرم و مضمون روبه‌رو نیستیم و بیشتر نویسندگان امروز ما بر اساس نیاز مصرف کننده به خلق آثار عامه‌پسند روی آورده‌اند. این نکته زنگ خطری است برای ما اگر به «وظیفه ادبیات» فکر کنیم؛ اگر ادبیات را جدی نگیریم اگر تعهد نویسنده را نسبت به زبان و شگردشناسی ادبی جدی تلقی نکنیم، نویسنده‌ای که باید به عنوان وجدان بیدار اجتماع از جانب جمع سخن بگوید؛ و به عنوان «روشنفکر متعهدی» که سارتر از آن یاد می‌کند، دیر زمانی نخواهد پائید که در این مقوله با چالشی اساسی روبه‌رو خواهیم شد؛ یعنی به نوعی دچار «جوانمرگی ادبی» خواهیم شد. و به یاد بیاوریم که ادبیات معاصر ما پدیده‌ای بی‌ریشه نیست، بلکه ادامه طبیعی و منطقی ادبیات کلاسیک ماست، شهری است شکل گرفته در دل شهر ادبیات کلاسیک ما که در آن صاحب قله‌های جهانی شده‌ایم؛ سعدی، حافظ، مولانا، نظامی، فردوسی و… شاخصه‌های آن هستند؛ اما آیا به راستی از دل شهر ادبیات معاصر ما و در عرصه داستان‌نویسی؛ قله‌های جهانی در چشم‌انداز آینده خویش داریم؟ از قراینی که در وضعیت کنونی ادبیات معاصر داستانی داریم؛ پاسخ چندان خوشایندی را نمی‌یابیم؛ بحران‌های موجود در این عرصه؛ متوجه دو وضعیت مشخص است: بحران عوامل بیرونی و بحران عوامل درونی.

او در این باره افزود: در بحران عوامل بیرونی باید مسایلی از قبیل نفی هنر و ادبیاتی که خدمتگزار باورهای خاص سیاسی و ایدئولوژی و اجتماعی و ترویج قشری و گروهی آن بود، روی آوری صرف به آثار ترجمه شده و الگوبرداری و تقلید از این آثار بی‌توجه به مناسبات بومی و ملی، افتادن در دام نظریه‌های ادبی غالب جهانی بی‌تحلیل و درک منطقی آنها و تطبیق این مفاهیم با مناسبت‌ها و ساختارها و هنجارهای اجتماعی؛ از آسیب‌ها و بحران‌های جدی بیرونی در این امر به شمار می‌آید؛ از دیگر سوی؛ بحران عوامل درونی متوجه بحران خلاقیت نویسندگان است که خود ناشی از کمبود تجربه زیستی، دانش ادبی و شناخت اجتماعی است. که بی‌شک نقش این عوامل درونی از نقش عوامل بیرونی کمتر نیست.

نیازکار در پایان گفت: باید از هنجارهای متداول و تکراری عبور کنند، نوگرایان زمانه خود باشند، بتوانند با شناخت فرهنگ خود و برخورداری از نوین‌ترین فرم‌هایی که در قابلیت انعطاف‌پذیر زبان فارسی می‌گنجد به اثری خلاق، ماندگار و با اصالت ایرانی دست یابند. بی‌شک هیچ‌یک از این سخنان نفی ارزش‌های آثار خلق شده در خور ستایشی است که از نویسندگان بلندآوازه این سرزمین خوانده‌ایم اما در ترازوی سنجش کیفی به میزان کمیت آثار، با بحرانی جدی روبه‌روییم.

در ادامۀ نشست، مرتضی چرمگی عمرانی، استاد دانشگاه نیشابور به موضوع جریان‌شناسی مضامین انسان دوستانه در رمان «جزیره سرگردانی» نوشته سیمین دانشور پرداخت.

او این رمان را در بردارنده مسائلی مهم و اجتناب‌ناپذیر درباره آدمی دانست و مسائلی چون هویت، آزادی، مدرنیسم، ایمان و اعتقاد دینی، مسئله زنان و مکتب فمینیسم، نقد قدرت و استبداد، عقلانیت، نقد سنت و… را از جمله مسائل مهم مطرح شده در این رمان برشمرد و به تحلیل آن‌ها پرداخت.

مریم زیبایی‌نژاد استاد دانشگاه آزاد شیراز نیز با «نگرشی بر رمزپردازی در داستان‌های مولوی و عطار» به توضیح نمادگرایی در داستان‌های عرفانی و تفاوت آن با استعاره، به اهمیت نمادگرایی در متون عرفانی پرداخت. او داستان‌های نمادپردازانه عارفانه را بستری برای تفکرات ناب عرفانی دانست.

او در ادامه سخنانش افزود: در هر موضوعی که در آن عنصر ناآگاهی حاکم باشد؛ برای پوشاندن و کتمان هدف از نگاه دیگران به طور عمد و غیرعمد از رمز استفاده می‌شود، معنی این واژه در تصوف همان معنی باطنی است که نااهلان را بدان دسترسی نیست. گاهی اوقات عوام یا آنانی‌که قادر به درک رمزها نبوده‌اند، زبان طعن گشوده و آن را وهم دانسته‌اند.

در ادامه همایش احسان نعمت‌اللهی با نگاهی به رمان «آس نحس» محسن شریف به بررسی این رمان کوتاهِ کمتر شناخته شده پرداخت.

او ضمن معرفی نویسنده، این اثر را در چهار بخش بررسی کرد، نعمت‌اللهی فرایند شی‌انگاری این رمان را با فرایند احساس و ادراکِ درگیر با «زمانِ درونی» بررسی کرد و مسیر نویسنده را در ایجاد امکاناتی دیگر در متن پی گرفت.

او تمهید دیگر این نویسنده را زیرکی در روایتگری دانست و در آخرین بخش از سخنان خود به بررسی رابطۀ عِلّی رخدادها در این رمان پرداخت.

نشست روز دوم این همایش با عنوان میزگرد ترجمه نیز در سازمان اسناد و کتابخانه ملی مرکز فارس با حضور مترجمان برجسته فارس، مهدی زمانیان، کیوان نریمانی، علی معصومی و ناهید سلامی برگزار شد. در این نشست که در آن به بحث پیرامون تأثیر ترجمه‌ها در ادبیات داستانی معاصر پرداخته شد؛ کیوان نریمانی با طرح پرسش‌هایی در این حوزه؛ قدرت و توان مترجمان ادبی را به چالش کشید و به تأثیرپذیری‌هایی که مولفان از ترجمه آثار مختلف کسب کرده‌اند، اشاراتی نمود. او در ادامه به مسائلی چون تأثیر ادبیات روس بر داستان معاصر فارس و تأثیر ادبیات کلاسیک و اهمیت آن در آثار مولفان و نویسندگان و… پرداخت.

علی معصومی با بیان این مسأله که شروع کتابخوانی ممکن است با آثاری باشد که ارزش ادبی چندانی ندارد، اما همین آثار دریچه‌ای برای ورود به عرصه کتابخوانی است، اگرچه ممکن است این آثار در تخریب ادبیات نیز سهمی داشته باشند.

او در ادامه افزود: در ترجمه آنچه اهمیت دارد تسلط مترجم به زبان مقصد در کنار تسلط به زبان مبدأ است و مترجمان ادبی باید تأکید بسیاری بر نثر جملات و انتقال فضای کلی اثر و لحن آن داشته باشند.

در ادامه همایش ناهید سلامی به انتقاد از موج ترجمه‌هایی پرداخت که فراگیر شده‌اند و با کیفیت پایین چاپ می‌شوند.

او این امر را ناشی از ترجمه‌های غیردقیق و بازاری شدن ترجمه‌ها دانست و از رمان‌هایی چون: «جوجو مویز» و «ملت عشق» نام برد که در تعداد زیادی به چاپ رسیده‌اند، اما دارای ارزش ادبی کمی هستند.

مهدی زمانیان، استاد دانشگاه نیز با ذکر مسائلی درباره اهمیت ترجمه ادبی به شرح نکاتی پرداخت که ترجمه ادبی خوب را از بد تمیز می‌دهد.

او در ادامه افزود که مکتب‌ها ریشه در همدیگر دارند. برای مثال متفکران گفته‌اند رئالیسم جادویی ریشه در رئالیسم دارد و بدون توجه به ریشه‌ها امر ترجمه محقق نمی‌شود. او تأثیر هر ترجمه در زبان مقصد را مبتنی بر عناصر بی‌شمار دیگری و وظیفه هنرمند را ساختن اثر هنری از امری عادی دانست.

زمانیان افزود: مترجم بایستی بتواند جوهر وجودی خودش را در فرآورده‌اش بگنجاند و آن را تبدیل به چیزی جدید کند در غیر این صورت که ترجمه‌های فراوانی وجود دارد که اثرگذار نیستند.

 این همایش توسط دانشگاه آزاد اسلامی واحد شیراز و دانشگاه آزاد اسلامی واحد سپیدان، با همکاری دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرکرد، دانشگاه آزاد اسلامی واحد کیش، دانشگاه یاسوج، دانشگاه فرهنگیان، سازمان اسناد و کتابخانه ملی مرکز فارس، آستان مقدس حضرت شاه چراغ، انجمن علمی_آموزشی معلمان زبان و ادبیات فارسی استان فارس و انجمن فرهنگ و ادب شیراز در شیراز برگزار شد.

انتهای پیام

تعداد بازدید : 172

ثبت نظر

ارسال