Fa En جمعه 25 آبان 1403 ساعت 20 و 46 دقیقه

آیا ماساژ در تایلند ایراد دارد؟

آیا ماساژ در تایلند ایراد دارد؟

یادداشت ـــ مجتبی احمدی

چهارشنبه 1 خرداد 1398 ساعت 9:35

اصولا فیلمی که در سینمای بدنه تولید می شود، قرار است با نگاه جدی به بخش بیزینسی، موضوع اقتصاد سینما را سر و سامان دهد، و در واقع بیش از آنکه نگاه هنری در ساخت این دست آثار مد نظر باشد، تفکر سازندگان بر این مبناست که تمام متریال لازم جهت کشاندن مخاطب به سالن های سینما فراهم گردد و بدیهی است که سینمای بدنه با فرمول‌های مختلفی به این مهم دست پیدا می کند. برخی به ستاره ها دل می بندند، برخی سوژه خاص انتخاب می کنند، برخی به سمت کمدی سخیف می روند، برخی برای فیلم ایجاد حواشی می کنند، برخی از لوکیشن خاص استفاده می کنند و البته برخی هم بر اساس موقعیت قصه و داستان بکر به این جمع بندی می رسند که فیلم می تواند خوب بفروشد .

اینکه گاهی به تگزاس می رویم، گاهی به هند، گاهی به تایلند، گاهی به کامبوج، گاهی به آلمان و ... نشان از این دارد که می توان با ورود به جغرافیای دیگر و نزدیک شدن به فرهنگ های مختلف موقعیت های جذاب را برای روایتی حتی معمولی مد نظر گرفت و البته از سوی دیگر این تغییر لوکیشن کمک می کند تا بتوانیم از خط قرمزهای عرفی و مرسوم جامعه مان فاصله بگیریم و با ممیزی های کمتری کار کنیم.

اما گاهی اوقات با تکیه بر توانمندی‌های بازیگران یک فیلم در بداهه گویی، یک قصه معمولی می‌تواند دقایقی مخاطبش را نگه دارد. فیلم «خانم یایا» با حضور بازیگران بفروش سینما به اقبال دست نیافت و فیلم «چهار انگشت» نیز با حضور جواد عزتی و امیر جعفری مسیر «خانم یایا» را طی کرد با این توصیف که هیچ‌کدام قصه جذابی را دست مایه قرار نداده بودند اما «چهار انگشت» با پتانسیل دو بازیگرش توانست موقعیت هایی را برای خنداندن مخاطبش ایجاد کند.

فیلم «چهار انگشت» از چند زاویه قابل بررسی است. نکته اول اینکه موقعیت‌هایی را ایجاد می‌کند که از آن نهایت استفاده را نمی برد جز لوکیشن معبد که بسیاری از اتفاقات بامزه فیلم در آنجا شکل می گیرد تقریبا هیچ استفاده مفیدی از موقعیت ایجاد شده فیلم به لحاظ لوکیشن نشده است. به طور مثال تنها از لوکیشن باغ وحش که می تواند بامزه‌گی‌های زیادی ایجاد کند برای بلیعدن کیف توسط تمساح‌ها و یک شوخی با فیل‌ها استفاده شد و این یعنی مشخصا فیلم با هدفمندی انتخاب لوکیشن نکرده است و تنها به قوت و قدرت بازیگرانش بسنده کرده است.

هر جا بازیگران فرصت بازی و شوخی دارند تماشاگر درگیر می شود اما در خیلی از لحظات فیلم اتفاقات رخ داده خیلی دم دستی و سرسری شکل می گیرد، طوری که حتی از ارتباط تصویری داماد پورصباغ (شخصیت فاتحه ای) با بازی امیر جعفری با همسرش با بازی مونا فرجاد هم که می‌تواند موقعیتی ملتهب برای کل فیلم باشد هم به راحتی رها می شود و خیلی سفت  محکم گرفته نمی شود.

قرار است بخندیم و قرار نیست هیچ تناسب دراماتیکی رخ بدهد، پس حالا که قرار نیست هیچ اتفاقی  بر هیچ دلیلی چیره شود، بهتر است حداقل فیلمنامه پُر موقعیت تر و پر اتفاق‌تر طراحی می‌شد تا با استفاده از توانمندی بازیگران در بداهه گویی لحظات خالی فیلم نیز پر شود.

«چهار انگشت» دو بازیگر دارد و یک سفر، و این یعنی می شود با امکاناتی منطقی تر از کار خیلی از کارگردانان نیز فیلم ساخت اما جای خالی فیلم نامه جذاب کمدی در اثر خالی است.

احتیاط در بخشی از لحظات و مراقبت در نزدیک نشدن به خطوط قرمز، اینجا یعنی از کمترین‌های فیلم هم بهترین استفاده نشده است. این در حالی است که فیلم، خوب فروخته و می‌تواند حتی با فیلمنامه قوی‌تر مثل نمونه‌های مشابه به فصل دوم هم برسد.

تعداد بازدید : 243

ثبت نظر

ارسال