نغمه دادور، استاد زبان و ادبیات فارسی از رازهای ماندگاری «شاهنامه» میگوید و به دلایلی اشاره میکند که تکلیف حفظ این اثر ملی را برای آیندگان واجب میکند.
، در سده اخیر، شاهنامهپژوهی یکی از اهداف رشته ادبیات و ایرانشناسی بوده اما پیش از این سده نیز عواملی باعث شده تا این اثر مکتوب کهن حفظ شود و به نسلهای اخیر برسد تا بالاخره شاهنامهپژوهی، در ابعاد تخصصی، از زمان ظهور دانشگاه در ایران مرسوم شود.
عواملی که باعث شده متن «شاهنامه»، که بهگونهای سند حیثیت و هویتی کشور ماست، در این سالها کامل و بیتغییر محفوظ بماند چیست؟ نغمه دادور علت دوام طولانی این اثر را خوانده شدن مداوم «شاهنامه» طی این هزاره میداند و درباره دلایل این جذابیت سخن میگوید.
به اعتقاد این استاد ادبیات، یکی از دلایلی که «شاهنامه» در دوران مختلف مورد علاقه مردم قرار گرفته این است که به نسبت سایر آثار ادبی زبان سادهای دارد و در خوانش این اثر کمتر به فرهنگ لغت احتیاج است و درصد بالایی از ابیات این اثر هم بدون هیچ جابهجایی و آسانسازی قابل فهم است.
او با خوانش ابیاتی برای تصدیق این ادعا گفت: فردوسی از زبان مردم زمان استفاده کرده، نه زبان دربار و زبانی که با عربی آمیخته شده باشد. از طرف دیگر، به همین جهت که مردم شاهنامه را به خانههای خود راه دادهاند، زبان شاهنامه تا این دوره همراه ما بوده و زبان ما به این متن نزدیک مانده است.
به گفته دادور و بنا بر پژوهشهای اخیر، حدود ۷۲۶ واژه عربی در ۵۰۰۰ بیت «شاهنامه» وجود دارد. فردوسی در سرایش این اثر از زبان مادری خود، فارسی بهره برده و غیرت او بر ایران و زبان ایرانی باعث جدیت او در انجام این امر شده، ضمن اینکه منابعی که در دسترس او بوده، عموماً کهن و کمتر به واژگان بیگانه آغشته بودهاند.
این ادبیاتپژوه در ادامه صحبتهایش درباره راز ماندگاری «شاهنامه» اظهار کرد: «شاهنامه» همواره عفت کلام و حدود فرهنگی را حفظ کرده است. در هیچ کجای «شاهنامه»، فردوسی پای خود را از دایره ادب فراتر نگذاشته و در گفتن از ویژگیهای بد، تنها به اشارهای غیرمستقیم کفایت میکند، درحالیکه در آثار شعرای دیگر، بعضاً موضوعات، داستانها، واژگان و مفاهیمی وجود دارد که خواندنش مناسب تمام اعضای خانواده نیست.
او افزود: ویژگی دیگر «شاهنامه» که باعث ماندگاری آن طی قرون بوده، بلاغت «شاهنامه» است؛ یعنی تشبیهات، کنایات، استعارات و دیگر ارکان ادبی که این اثر را خواندنی کرده است. پیش و پس از «شاهنامه»، منظومههای اساطیری زیادی سروده شده اما اثر فردوسی از همه ماندگارتر بوده و هیچکس نتوانسته حتی بعد از فردوسی، اثری مشابه آن را ایجاد کند.
به اعتقاد دادور، تنوع موضوعی از دیگر دلایل ماندگاری این اثر است. همچنین درونمایه قوی «شاهنامه»، انسان را با سه جهان اساطیری، تاریخی و پهلوانی آشنا میکند که حد و مرز این سه جهان در طول داستانها مجزا و قابل تفکیک نیست. هیچکدام از کتابهای کهن، بهخودیخود بهاندازه «شاهنامه» کامل نیستند؛ ضمن اینکه زبان «شاهنامه»، زبان شعر است و دیگر کتابها بهاندازه «شاهنامه» جذاب نبودهاند.
به گفته این استاد ادبیات، «شاهنامه» علاوه بر داستانی بودنش، یک دایرهالمعارف پویا از آداب کهن ایران است و همانطور که یک جد محبوب و مرحوم داریم و میخواهیم بدانیم که چه ویژگیهایی داشته و کدام از ما به او شبیهتر هستیم، خواندن «شاهنامه» هم برای ایرانیان همین کارکرد را دارد و ما همواره کنجکاو بودهایم بدانیم که آداب آن روزگار چه بوده و چه آدابی از بین آنها باقی مانده است.
این استاد ادبیات به آدابورسوم کفنودفن ایرانیان باستان که از اشعار «شاهنامه» قابل استخراج است نیز اشاره کرد و در توضیح آداب دیگری که امروزه کمتر متداول است، گفت: ما از خلال داستانهای «شاهنامه» میفهمیم که در غالب موارد، زن خواستار مرد میشده؛ چه در داستان بیژن و منیژه، چه در داستان تهمینه و رستم و زال و رودابه و بهنوعی در داستان گشتاسب و دختر پادشاه روم. این میتواند ارتباطی با آدابورسوم آن زمان داشته باشد و حداقل میتوان گفت که خواستگاری زن از مرد در آن دوره عیب محسوب نمیشده است.
از نظر او، «شاهنامه» اگر مورد استقبال مردم هم قرار نمیگرفت باز بهواسطه نامش، حفظ میماند، چرا که این اثر همواره در تمام دوران، در دربار محفوظ بوده اما اندرزگونه بودن این کتاب هم خود دلیلی بر توجه بیشتر به این اثر بوده است؛ از جمله این اندرزها میتوان به بیت «اگر پشه از شاه یابد ستم/ روانش به دوزخ بماند دژم» اشاره کرد.
دادور در ادامه شرح ویژگیهایی که «شاهنامه» را ماندگار کرده، گفت: «شاهنامه» تخیل را قوی میکند و فردوسی چنان بهدقت ظرایف را توصیف کرده که بهراحتی قابلیت تبدیل داستانهای «شاهنامه» به آثار نمایشی و نمایشنامه وجود دارد، کاری که کشورهای خارجی انجام دادهاند و متأسفانه خود ما از آن غافل هستیم.
بنا به گفته این استاد ادبیات، «شاهنامه» دارای نوع عالیِ روایت است و فردوسی چگونگی روایتها را همراه با جزئیات شرح میدهد. همین امر باعث میشود که تخیل گامبهگام با این کتاب همراه شود. «شاهنامه» در خود طنز هم دارد. راویِ آن قضایا را بهگونهای تعریف میکند که مخاطب میداند چه اتفاقی در داستان افتاده اما هیچکس در داستان نمیداند و خواننده خوانش خود را ادامه میدهد تا ببیند شخصیتها چگونه میفهمند که چه اتفاقی افتاده است.
او ادامه داد: «شاهنامه» یک تراژدی به مفهوم نبرد خدایان با یکدیگر در سبک یونانی و هندی و در سبک ایرانی، جنگ انسان با قضا و قدر است. در کنار تمام عناصر گفتهشده، فردوسی متکلم وحده نیست و سخن را از زبان خود پهلوانان بیان میکند، ضمن اینکه فردوسی در شخصیتپردازی بسیار قوی عمل کرده، تا آنجا که مخاطب با شناختش از شخصیتها حتی میتواند تصور کند که اگر هر کدام از آنها در روزگار ما باشند چه خواهند کرد؟
به گفته دادور، دلایل فرامتنیای هم وجود دارد که «شاهنامه» را در روزگار ما خواندنی میکند؛ «شاهنامه» شادیافزاست و خواندن آن در روزگار ما بهنوعی رواندرمانی است. «شاهنامه» تصویر عظمت جهانی است که یکسره شاد و آباد است و خواندن و تصور کردن این آبادانی به ما آرامش میدهد؛ یادمان میآورد ما در ایرانی زندگی میکنیم که زمانی اینگونه بوده، آباد و سرشار از زنان و مردانی که تمام تلاششان حفظ ایران بوده، کیان ایران، کیان آنها بوده و اگر هر جنگ و شری برای آنها پیش میآمده، در نهایت گذرا بوده است.
این استاد ادبیات ابراز امیدواری کرد که اگر الان روحیه خود را از دست دادهایم شاید با خواندن «شاهنامه» قدری به اینکه شاید ما هم بتوانیم به آنها شبیه شویم ایمان بیاوریم.
او در ادامه، «شاهنامه» را «کتاب گریه» هم دانست و گفت: آبادانی و شادی ایران تا حمله به ایران ادامه پیدا میکند و «شاهنامه» از این پس، کتاب مویه و نوحهای بر ایران و تمدنی میشود که از بین رفته است.
به نظر دادور، حداقل دلیلی که میتوان برای حفظ «شاهنامه» در نظر گرفت این است که متنی که بعد از اینهمه سال توان داشته ما را بخنداند، بگریاند و ذوق و آتش در دل ما ایجاد کند ارزش حفظ کردن را هم دارد.
به اعتقاد این ادیب و پژوهشگر، «شاهنامه» تنها متن ادبی ماست که موضوع آن از ابتدا تا انتها ایران است و در داستانهای مختلف آن نیز مناقشه بر سر ایران است. نویسندگان دیگر متون ادبی، یا در موارد محدود به ایران ابراز ارادت کردهاند و یا آثارشان تلاشی برای شبیه بودن به «شاهنامه» شده و فقط در «شاهنامه» با این نوع وطن روبهرو میشویم که باید کیان آن را حفظ کرد.
او مسئله هویت در «شاهنامه» را یک مفهوم مدرن دانست و گفت: ایران، سرشار از زبانها و قومیتهای مختلف است، اما چیزی که همه ما را متحد کرده، اجدادمان هستند که به شیوه زیبایی در «شاهنامه» تصویر شدهاند و با یافتن این مضمون میتوان به این شعار تکیه کرد که «شاهنامه، شناسنامه مردم ایرانزمین است.»
دادور با اشاره به گفته آلن دو باتن، نویسنده و فیلسوف، گفت: ادبیات یک ابزار برای حساس کردن ما به چیزهای مختلف است، پس نباید خوانشی منفعلانه از آثار ادبی داشته باشیم. لازم است که ما نیز «شاهنامه» را غیرمنفعلانه بخوانیم و آن را در زندگی خود انعکاس دهیم.
این استاد ادبیات افزود: «شاهنامه» در دربار سلطان محمود تولید و مانا شد، اما فردوسی عینک آزادگی ایرانیان را بر چشم گذاشته بود و همتراز شعرای دیگر شعر گفت. او آزاده زیست و با پشتکار سیساله، در حفظ آزادگی، «شاهنامه» را خلق کرد. در اصل، «شاهنامه» حاصل تأثیری است که فردوسی خود بهعنوان نخستین مخاطب از «شاهنامه» گرفته است.
او با جمعبندی مطالب گفتهشده اظهار کرد: پس «شاهنامه» را میخوانیم؛ اول به دلیل این که یک شاهکار ادبی است و دیگر این که لازم است تا با اسطورههای کهن آشنا شویم، با زبان ملی «شاهنامه» خو بگیریم و دایره واژگانمان را غنی و واژگان تازه به آن اضافه کنیم. میخوانیم تا با سنتها و رسوم ایران کهن آشنا شویم و داستانهای ملی خود را یاد بگیریم. میخوانیم، تا این داستانها را بهعنوان سرمایههای ملی به نسل آینده انتقال دهیم و در آخر، میخوانیم تا با عینک «شاهنامه» به پیرامون خود نگاه کنیم و بتوانیم زندگی آزاد و بهتری داشته باشیم.
انتهای پیام
ثبت نظر