Fa En یکشنبه 4 آذر 1403 ساعت 14 و 14 دقیقه

«بازی تاج و تخت»، فصل هشتم، اپیزود پنجم؛ تنها ۸۰ دقیقه دیگر تا پایان باقی مانده!

«بازی تاج و تخت»، فصل هشتم، اپیزود پنجم؛ تنها ۸۰ دقیقه دیگر تا پایان باقی مانده!

دوشنبه 30 اردیبهشت 1398 ساعت 23:40

اگر کسی از شما بپرسد که در اپیزود پنجم فصل هشتم «بازی تاج و تخت» (Game of Thrones) با عنوان «زنگ ها» یا «ناقوس ها» (The Bells) چه اتفاقاتی رخ داد تنها با یک جیغ بلند می توانید پاسخ او را بدهید زیرا این تقریباً تمام چیزی بود که در طول ۱ ساعت و ۲۰ دقیقه اپیزود رخ داد و تنها یک اپیزود ۸۰ دقیقه ای دیگر از آن باقی مانده! اههههههه! همه چیز خیلی آرام شروع شد. با نبودن میساندی در کنارش خود برای شانه کردن موها و زدن کرم مخفی کننده سیاهی زیر چشم هایش، دنریس با بی حوصلگی و ناامیدی در دراگون استون می چرخید که خبر از یک کشتار جمعی آتشین را می داد. او از جان اسنویش عصبانی بود، از تیریون هم همینطور و البته از واریس که واقعیت دودمان خانوادگی جان را برای سراسر وستروس فاش کرده بود.

به نظر می رسد که «رئیس نجوا کنندگان» به «رییس فاش کردن رازهای مرگبار با تمام توان» تبدیل شده بود و پیش از اینکه به طور کامل برای کشتار بی پایان این اپیزود آماده شوید، همه در ساحل ایستاده و منفعلانه نظاره گر محکوم شدن واریس به مرگ توسط دنریس بودند و در ادامه دروگون با ۳٫۰۰۰ دندان خود ظاهر می شود و اولین کباب اپیزود را رقم می زند. در همان ابتدا یکی از شخصیت های اصلی سریال کشته می شود اما این تازه آغاز کشت و کشتار است. تیریون که درونش پر از ترس و تردیدی است که به هیچ کدام عادت ندارد، جیمی را می یابد که دستگیر و در دراگون استون زندانی شده است. دو برادر همدیگر را به شکلی احساسی بغل کرده و تیریون نقشه ای را برای جیمی بازگو می کند که بتواند همراه سرسی از کینگز لندینگ فرار کرده و زندگی تازه ای را در اسوس آغاز کند، جایی که به وضوح این دو قباحت و مرگ آفرین بودن این رابطه را نادیده می گیرند.

اما ابتدا نوبت جنگ است. تنش در کینگز لندینگ در بالاترین حد ممکن قرار دارد و هزاران نفر از مردم به سمت رد کیپ راهنمایی می شوند. نیروهای ارتش طلایی و ناوگان آهنین نیز در مکان های مقرر مستقر شده اند و نمی دانند که بزودی طعمه شعله های دروگون خواهند شد. اگر قیافه درمانده و چشمان فرو رفته دنریس به اندازه کافی از کشت و کشتاری که در راه بود خبر نمی داد، سکانس های زیادی از مردمان معمولی وستروس را می دیدیم که همراه با فرزندانشان در خیابان ها و کوچه های کینگز لندینگ دنبال مکانی امن می گشتند و این سکانس ها از اتفاقی تلخ که در راه بود خبر می داد. و البته اتفاقی که رخ داد. دروگون مانند یک مرغ دریایی ۱۰ تنی به یکباره از آسمان فرود آمد و در چند دقیقه تمام ناوگان آهنین، ارتش طلایی و تجهیزات غول پیکر کشتن اژدها به خاکستر تبدیل شدند.

کرم خاکستری که به شدت در پی انتقام بود کلاهخودش را فراموش کرده، فرمانده ارتش طلایی را در حال فرار می کشد و بدنبال آن ارتش اخته ها و باقیمانده اندک جنگجویان دوثراکی به داخل شهر هجوم می برند. این یک پیروزی بسیار ساده، سریع و البته مضحک برای دنریس و هم پیمانانش بود. حتی سرسی نیز شاهد این شکست سریع بود در حالی که از بالای برج رد کیپ و در کنار کایبرن نگران نظاره گر ماجرا بود. نکته ای انحرافی که باید به آن اشاره کنیم این است که سرسی باید الان ۵۰۰ ماهه حامله باشد اما چرا هنوز شکم کسی را دارد که تنها ۵ لقمه غذا برای نهارش خورده است؟

به هر ترتیب، او محاصره شده و خودش این را خوب می داند. در حالی که استحکامات شهر در حال تبدیل شدن به خاکستر شده و نیروهای دشمن به رد کیپ نزدیک می شوند، صدای ناقوس تسلیم نیز به صدا در می آید. یک قطره اشک روی صورت مغرور سرسی جاری می شود. دنریس و دروگون دست از آتش زدن و کشتار می کشند. ارتش اخته شدگان و نیروهای لنیسترها با یکدیگر دست داده و انتقال قدرت به شکلی صلح آمیز بین دو طرف آغاز می شود!

شوخی کردیم، دنریس به ملکه دیوانه تغییر نقش داده و همه چیز را با آتش اژدهای خود می سوزاند. بچه های بی گناه؟ تنها با یک دراکاریس! تمام محله های شهر؟ تنها با یک دراکاریس! همه شهر یک دراکاریس دریافت می کنند. ترس و وحشت در نگاه جان اسنو و تیریون از آغاز موج کشتار و ویرانی خبر می دهد. اصلاً قرار نبود این طور شود. دنریس تارگرین دیوانه شده است. اما فکر نکنید تنها به این خاطر که هزاران نفر در کینگز لندینگ زنده زنده کباب می شوند و شهر به طور کامل ویران شده، زمان آن نیست که یک نبرد تن به تن برای اینکه چه کسی معشوق سرسی لنیستر است رخ ندهد. در بحبوحه چنگ، یورون، سوسک مست وستروس، به نحوی جیمی را پیدا می کند و این دو نبردی تن به تن را در سواحل خلیج بلک واتر آغاز می کنند. البته نتیجه چندان بد نیست، جیمی یورون را می کشد که کمتر کسی می تواند بگوید از این اتفاق ناراضی است.

در ادامه به نظر می رسد که آریا و سگ شکاری نیز حسابی اسب هایشان را تازانده اند زیرا آن ها نیز به کینگز لندینگ رسیده اند. سگ شکاری از آریا می خواهد تا وقت هست از آنجا برود. در نهایت این دو به شکلی احساسی از هم جدا شده و به سراغ نقشه های قتل خود می روند. هیچ چیز به اندازه آتش اژدهای آخرالزمانی نمی تواند دختری را از فهرست مرگش غافل سازد و بعد از مدت کوتاهی، آریا نیز مانند دیگر ساکنان شهر، وحشت زده در خیابان ها به دنبال راه فرار می گردد. در این حین سگ شکاری که در فکر انتقام است با سرسی، کایبرن و کوهستان که در حال فرار از رد کیپ هستند مواجه می شود. بعد از اینکه کوهستان کایبرن را به دنیای دیگر می فرستد نبرد کلیگین ها (CLEGANEBOW) آغاز می شود.

این بار نیز همه چیز در حال سوختن است و بهترین زمان برای تسویه حساب شخصی بین دو برادر متنفر از هم. سندور در نهایت ماسک برادرش را بر می دارد و چهره او را نمایان می سازد. آن ها با هم می جنگند، نبردشان خونین و بسیار مهیج است. اما کوهستان در برابر همه چیز مقاوم است حتی خنجری در داخل جمجمه اش. از این رو سگ شکاری آخرین کاری که می تواند انجام دهد را انتخاب می کند و او را همراه با خود از دیوارهای در حال فرو ریختن رد کیپ به پایین پرت کرده و هر دو مرگ در شعله های آتش را تجربه می کنند. جیمی و سرسی در نهایت یکدیگر را پیدا می کنند و اگر این دو شخصیت هایی هولناک  نبودند که گناهان غیرقابل گفتن مرتکب شده و در طی فصل های متوالی شخصیتشان شکل گرفته بود، دیدار دوباره آن ها می توانست شیرین و دوست داشتنی باشد.

برای چند لحظه آن ها را می بخشیم و تصور می کنیم که این دو فرار کرده و زندگی آرامی را در پنتوس تجربه خواهند کرد. اما  برای این فکر تنها چند لحظه وقت دارید. برین را فراموش کردید؟ و میساندی؟ مارجری و هر کسی که تاکنون توسط سه دست مجموع این دو کشته شده است؟ جیمی و سرسی شایسته چنین مرگ شاعرانه و پرمعنایی که انتظارشان را می کشید بودند. در نهایت دنریس دست از کشت و کشتار و کباب کردن مردم شهر بر می دارد و جان می ماند و ملکه ای که دیگر نمی شناسد. با میلیون ها سوال در مورد اتفاقات ادامه داستان، در پایان شاهد فرار آریا سوار بر اسبی سفید هستیم. آریا کجا می رود؟ امیدواریم به استورمز اِند زیرا این دختر به مدتی استراحت و آرامش در کنار لرد آهنگر نیاز دارد.

سوالاتی که پس از اپیزود ماقبل پایانی «بازی تاج و تخت» داریم:

اگر قبول کنیم که دنریس پس از فصول متوالی که شخصیتی قهرمان و انقلابی از خود ارائه داده بود اکنون به ملکه دیوانه تبدیل شده، چرا تنها ۳٫۵ ثانیه پیش از به آتش کشیدن کینگز لندینگ به او وقت ظاهر شدن روی صفحه تلویزیون داده می شود؟

برن اصرار داشت که جیمی برای آمدن به وینترفل دلیل مهمی داشته و یک کار بخصوص را باید آنجا انجام می داد اما این کار مهم غیر از شکستن قلب برین چه می توانست باشد؟

آیا آتش های وحشی که در حین سوختن شهر منفجر شدند معنای خاصی داشتند؟

چرا هیچکس در نبرد نهایی داستان کلاهخود به سر نداشت؟

اکنون که عمه ملکه اش دیوانه شده، جان با او چه خواهد کرد؟

چقدر خود کنترلی لازم است که سانسا در چشم های جان خیره نشده و نگوید «بهت نگفته بودم؟».

آیا اتفاقاتی که در این اپیزود در کینگز لندینگ رخ داد مردمان شمال و دیگر نقاط خارج از کینگز لندینگ را تحت تاثیر قرار خواهد داد یا آن ها مانند همیشه به خوشگذرانی و عیاشی های خود ادامه خواهند داد؟

بهترین سکانس

ممکن است این اپیزود از دیدگاه شما هیجان انگیز یا ناامید کننده باشد اما می توانیم بگوییم که اپیزود «ناقوس ها» از فصل هشتم «بازی تاج و تخت» ترکیبی از این دو بوده است. بهترین سکانس این اپیزود به نظر ما سکانسی است که در آن آریا سندور کلیگین را برای اولین بار با نام کوجک واقعی اش صدا زده و از او تشکر می کند.

مرگ های اپیزود

واریس

یورون

کایبرن

سگ شکاری

کوهستان

جیمی لنیستر

سرسی لنیستر

فرمانده ارتش طلایی که نمی دانست چه در انتظار اوست

ارتش لنیسترها

نزدیک به یک میلیون از ساکنان کینگز لندینگ

در مجموع: حدود یک میلیون نفر

سوال جانبی مهم

چرا دراگون استون باعث می شود همه چشمانشان گود افتاده و رنگشان بپرد و بخواهند دیگران را کباب کنند؟ استنیس را یادتان هست؟ دنریس در فصل هفتم در دراگون استون چنین گفت: «من به اینجا نیامده ام تا ملکه خاکستر باشم».

یک پیش بینی جسورانه

به نحوی دنریس شخصیت شرور پایان داستان نخواهد شد!

در پایان به عنوان نویسنده این مطلب می توانم بگویم که اپیزود «ناقوس ها» به هیچ عنوان راضی کننده نبود و با دریافت نمره ۵۳ درصد از راتن تومیتوز دریافت کرد که کمترین نمره دریافتی از این سایت معتبر در طول کل سریال است. به طور کلی می توان گفت فصل هشتم بسیار ضعیف تر از فصول قبلی «بازی تاج و تخت» بوده و تلاش سازندگان برای به پایان رسانده هر چه سریع تر داستان بیشترین سهم را در این افول داشته است. تنها اپیزودهایی که نمرات پایین مشابهی از سایت روتن تومیتوز دریافت کرده بودند، اپیزود قبلی همین فصل با نام «آخرین استارک ها» (The Last Of The Starks) با نمره ۵۷ درصد و اپیزود «تسلیم نشده، خم نشده، شکسته نشده» (Unbowed, Unbent, Unbroken) در فصل هفتم با نمره ۵۴ درصد بوده است.

تبدیل شدن ناگهانی دنریس به ملکه دیوانه و مرگ ساده سرسی برای طرفداران سریال راضی کننده نبود. مرگ میساندی و واریس نیز بسیار سریع و بدون هیجان بود. در کل می توان گفت که در فصل پایانی نگاه بسیاری از طرفداران «بازی تاج و تخت» به این سریال تغییر کرد زیرا بسیاری انتظار یک نتیجه گیری دراماتیک بر دنیایی پرجزییات و مهیج که ساخت آن نزدیک به یک دهه و ۷ فصل طول کشیده بود را می کشیدند. همچنین بازیگران سریال نیز در صحبت های خود در رسانه ها نارضایتی خود را از چگونگی رخدادها در فصول هفتم و هشتم بیان کرده که نشان می دهد پس از پیش گرفتن سریال از کتاب های مارتین، کیفیت سریال نیز دچار افول شد. به هر ترتیب تنها ۸۰ دقیقه دیگر از سریالی که هر سال (گاهی وقت ها دو سال یک بار) بهار انتظار آن را می کشیدیم باقی مانده که آن هم یکشنبه شب هفته آینده منتشر خواهد شد و پس از آن دیگر باید با وستروس و داستان های شگفت انگیز و مهیج آن خداحافظی کنیم.

تعداد بازدید : 231

ثبت نظر

ارسال