این روزها همزمان با سالگرد درگذشت مولانا در ترکیه فستیوالهای گوناگون موسیقی برپا شده است. هر سال علاقهمندان به مولانا از سرتاسر دنیا برای شرکت در سالگرد این شاعر فارسی زبان که در قونیه دفن شده به ترکیه میروند. این فستیوال به جز منافع فرهنگی برای این کشور همسایه، منافع فراوان اقتصادی هم در پی دارد. حال سوال این است که چرا ایران با داشتن ذخائر ادبی و فرهنگی بسیار، از این ظرفیتها استفاده نمیکند؟
هر سال در خلال روزهای اول تا هفدهم دسامبر، قونیه میزبان گردشگرانی است که از سرتاسر دنیا به این شهر میآیند تا در فستیوالهای موسیقی که به مناسبت درگذشت مولانا برگزار میشوند، شرکت کنند؛ مولانایی که حتی یک بیت شعر به زبان ترکی در میان اشعارش وجود ندارد! حالا ترکیه تنها به دلیل اینکه این شاعر پارسی در خاک قونیه دفن شده، از آن نهایت استفاده را میکند تا در کنار یک حرکت فرهنگی، با برگزاری کنسرتهای موسیقی و مراسمهای گوناگون، گردشگران را از تمام دنیا به کشورش بکشاند تا بتواند هم فرهنگ خود را صادر کند و هم در کنار آن از مزایای اقتصادی ورود این گردشگران نهایت استفاده را ببرد. بسیاری از ایرانیان هم در این ایام عازم قونیه هستند و با خود به جای چمدانهای رنگارنگ ساز میبرند و به جای لباسهای ترک هم، فرهنگ و شعر سوغات میآورند.
از مقبره مشکوک شمس استفاده میکنند از مولانا نکنند؟
ایران از گذشته به سرزمین علم، فرهنگ و ادب شهرت داشته است. بسیاری از مفاخر ادبی بزرگ ایرانی آوازه جهانی دارند، شعرایی مثل حافظ، سعدی، فردوسی، خیام و ... موسیقی اصیل ایرانی هم با اشعار این شعرا زیبایی دوچندان یافته است اما چرا تا به حال همزمان با سالگرد یا روز بزرگداشت هیچ یک از این بزرگان ادب، هیچ جشنواره موسیقی در کشور برگزار نشده است؟
بهداد بابایی، نوازنده سهتار که در همکاری با خود خوانندگان برجستهای مانند محمدرضا شجریان، ایرج بسطامی، حمیدرضا نوربخش، شهرام ناظری و ... را در کارنامه خود دارد، با تاکید بر وجود مفاخر بسیار ادبی در ایران به «ابتکار» میگوید: دیرزمانی است که در بسیاری از کشورها علاوه بر ارج نهادن به مفاخر علمی، فرهنگی و هنری سرزمینشان و قدردانی و پاسداری از شان و جایگاه آنها، به معرفی، نمایاندن و نشر آثار و اندیشههای ایشان اهتمامی تمام دارند و از این راه، ویترینی ارجمند و اوجمند از داشتههای تاریخی، علمی، فرهنگی و هنری دیارشان برپا کردهاند که هم نقش سازنده کشورشان در بنای علم و فرهنگ و هنر بشری را گوشزد کنند و هم موجبات فخر و سربلندی میهن و مردمشان را فراهم بیاورند.
در بسیاری از شهرهای اروپا خانههایی را میبینید که بر سردر آنها این جمله نقش بسته است که «در اینجا ... میزیسته است». همچنین به خوبی دریافتهاند که نامهای بزرگ و صاحبان اندیشه و تالیفات موثر در سیر حکمت و هنر و .. میتواند با جذب علاقهمندان و رهروان نظام و اندیشگاهشان محلی باشد برای کسب درآمدی هنگفت و قابل اعتنا.
این استاد دانشگاه با اشاره به استفاده کشور ترکیه از چنین ظرفیتی میگوید: کشور ترکیه در این زمینه یدی طولانی داشته و جدای از چنین رفتار خردمندانه، چنانچه راه را باز ببیند، در مصادره بزرگان و ناموران دیگر اقلیمها کوتاهی نمیکند. راه بهرهبری از آنها را هم به خوبی میشناسند! چنانکه همگان میدانند، محل دفن شمس تبریزی از قرن هفتم تاکنون مکانی مجهول بوده و هیچ نشانی از آن برجا نبوده تا اینکه چند سال پیش ناگهان مدعی شدند، مکانی را یافتهاند که حفرهای در آنجا وجود دارد و آنجا بیتردید همان مقبره شمس تبریزی است!
بنده شاهد تجمع افرادی از دور و نزدیک بودم که در آن مکان و برای دیدار و زیارت جمع شده بودند و امروز آن مکان با وجود ابهامات بسیار، زیارتگاه خیل فراوانی از صوفیان و اهالی عرفان برآمده از آن نوع نگاه شده است. در جایی که مکانی مبهم و موهوم ناگهان ارج و منزلت مییابد، دیگر وضعیت مقبره جناب مولانا و در کنار او، مریدانی چون حسامالدین و صلاحالدین ناگفته روشن است.
رونق گردشگری ترکیه در سالگرد درگذشت مولانا
بابایی درباره نقش و اهمیت چنین مراسمی در جذب گردشگران و رونق اقتصاد ترکیه میگوید: زیست و وفات مولانا در قونیه چنان برکتی را برای آن کشور فراهم آورده که در سفری که به قونیه داشتم از زبان مدیر و مسئول وقت موزه مولانا شنیدم که میگفت درآمد سالانه این موزه (البته به نسبت مساحت) بیشتر از موزه وسیع توپکاپی استانبول است و استقبال از مراسم سالانه مولانا چنان چشمگیر بوده و خیل عظیم علاقهمندان به این فرزانه ایرانی و حضور هرساله آنها در قونیه باعث شده که دولت ترکیه زمان مراسم را از ۱۲ تا ۱۷ دسامبر به ۷ تا ۱۷ دسامبر افزایش داده و محل برگزاری مراسم از سالنی با ظرفیت سه هزارنفر به سالنی با ظرفیت ده هزارنفر تغییر کرده است.
او با اشاره به حضور ایرانیان در این مراسم میافزاید: هر سال تنها از ایران بیش از سه هزار نفر برای شرکت در این مراسم به قونیه رهسپار میشوند و سیل توریست و بازدیدکنندگان از سراسر جهان از شمارگان بسیار بالایی حکایت میکند و درآمد سرشار حاصل از این رخداد در هر سال رونقی قابل اعتنا به اقتصاد کشور ترکیه و شهر قونیه میبخشد.
دغدغه بیفروغ مدیران برای برگزاری چنین جشنوارههایی
با وجود چنین دستاوردهایی چرا ایران برای مفاخرش چنین جشنوارههایی را ترتیب نمیدهد؟ بابایی میگوید: در ایران با وجود برخورداری از مفاخر نامدار با اندیشههایی شناختهشده در سطح جهان و با آثاری ترجمه شده به زبانهای مختلف و پتانسیل بهرهوری معنوی و مالی بسیار فراوان، به نظر میرسد دغدغه مدیران فرهنگی در این زمینه امری است کمرنگ و بیفروغ. چه بسا و شاید اساسا بودجهای برای برگزاری مناسباتی چون مراسم مولانا برای مفاخر بیشمار این سرزمین در نظرگرفته نشده باشد.
طبیعتا برپایی چنین فستیوالهایی میتواند در شناخت و آشنایی مردمان دیگر سرزمینها با فرهنگ، ادبیات و موسیقی ریشهدار این کهندیار و مرز در رونق آن و گسترش و جلب حمایتهای فراگیر فرهنگی و آکادمیک جهان در امر پژوهش در این هنرها کارساز باشد. اما هنگامی که نشان دادن ساز از فراگیرترین رسانه ملی ممنوع است و در بعضی شهرستانها از حضور بانوان نوازنده بر صحنه ممانعت میشود، تکلیف خواست و اراده برای برپایی چنین فستیوالهایی روشن است.
هفتخوان پیش پای هنرمندان
علی مغازهای، پژوهشگر که مدیریت هنری پنجمین فستیوال موسیقی نواحی «آینهدار» را نیز به عهده داشت، در پاسخ به این سوال که چرا در ایران برای مفاخر ادبی بزرگی چون حافظ، سعدی، فردوسی و.. فستیوالهای موسیقی شبیه به آنچه که در ترکیه برای مولانا شاهد آن هستیم، برگزار نمیشود، به «ابتکار» میگوید: حوزه فرهنگ در تمام کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه جهان، توسط حکومت و دولتشان مورد توجه است و به عنوان یکی از امکانات جذب سرمایه به کشورشان به آنها نگاه میشود، خصوصا موسیقی. در ترکیه بعد از دگردیسی کمالی، حتی موسیقی شکل ارزشی به معنای جلبکنندگی پیدا کرد.
در ادوار مختلف موسیقی شامل پیام صلحآمیز ترکهای عثمانی به جهان شد و جهان به آن توجه بسیار پیدا کرد. اما متاسفانه در کشور ما، فرهنگ نهتنها به شکلی که بتواند توجه جهانیان را به خودش جلب کند، نبوده بلکه برخی از حوزههای فرهنگی-هنری با بیمهری بسیاری مواجه بوده است، به طوری که گاهی با ممانعت و ممنوعیت هم روبهرو میشده است. اگر ما برای مناسبتهای مختلف در جا و جایگاههای مناسب، موسیقی واقعی اقوام خودمان و موسیقی سنتی کلاسیکمان را اجرا کنیم، یقین دارم جهان شگفتزده خواهد شد اما این موضوع در توان و جزو اختیارات هنرمند، موسیقیدان و افراد فرهنگی نیست.
او با اشاره به برخورد اخیر با نوازندگان خیابانی در رشت، ادامه میدهد: وقتی گاهی با نوازندگان خیابانی مثل یک موجود مزاحم و با پسگردنی روبهرو میشوند، چه اهمیتی برای هنرمند وجود دارد که بخواهد چنین حرکتی را در کشور انجام دهد؟ اگر هم بخواهند انجام بدهند، باید از هفتخوان رد شوند. در نمونههای اجرا شده هم شاهد برخوردهای نامناسب بودهایم. به همین دلیل فکر میکنم رویکرد فرهنگی سازنده باید از سوی نهادهای دولتی در چنین موضوعاتی ساطع شود و هنرمندان مورد حمایت قرار بگیرند، آنگاه شاهد قدم برداشتن جانانه هنرمندان خواهیم بود.
ما فقط شعار میدهیم!
موسیقی کلاسیک سنتی و همچنین موسیقی اقوام ما که از اشعار مفاخر بزرگ و مطرح ادبی بهره بردهاند، با نام موسیقی فاخر یاد میشود، موسیقیای که همواره شعار حمایت از آن از سوی نهادهای دولتی ذیربط شنیده شده است. برگزاری فستیوالهای موسیقی به بهانه مفاخر ادبی بیشک دربرگیرنده همین نوع از موسیقی خواهد بود. در کنار این موضوع با وجود منافع بسیار اقتصادی چرا نهادهای دولتی عزم چندانی برای برپایی چنین جشنوارههایی ندارند؟ مغازهای میگوید: ما خوب شعار میدهیم، در موسیقی، اقتصاد، و ... موضوع دقیقا همین است که ما فقط میخواهیم شعار بدهیم اما گفتهاند «دو صد گفته چون نیم کردار نیست».
مسئولان باید این شعارها را کنار بگذارند و یک فستیوال با حفظ شئونات اسلامی و مقدسات برگزار کنند و هنرمندان از همه جهان در تهران به مدت ۱۰ روز جشنواره موسیقی برگزار کنند. خواهند دید که از تمام دنیا گردشگر به ایران میآید تا از این جشنواره بازدید کنند تا هم با جاذبههای ایران و هم با موسیقی ما آشنا شوند. هر وقت دولت نیمجو عمل نشان دهد، هنرمندان بدون اینکه حتی مطالبه مالی داشته باشند، حاضرند تا پای جان برای کشورشان قدم بردارند.
فاطمه امینالرعایا
ثبت نظر