اسبها در طول تاریخ در آثار هنری زیادی ظاهر شده اند. آنها را در نقاشیهای غارهای ماقبل تاریخ، در معابد و مقبرههای مصر و یونان باستان و به شکل مجسمه در دوران کلاسیک میبینیم. این تصاویر دانش بالای آناتومی اسب را نشان میدهد. جورج استابس، نقاش انگلیسی قرن هجدهم، با کالبدشکافی جسد اسب به این دانش بیشتر کمک کرد. نقاشیهای آناتومیک استابس به هنرمندان بعدی هم کمک زیادی کرد.
هنر نقاشی از اسب در قرن نوزدهم به اوج خود رسید، زمانی که مسابقات سوارکاری ورزش محبوب مردم بودند. در تلاش برای نقاشی کردن صحنههای مسابقه بود که بسیاری از هنرمندان متوجه شدند به اندازه کافی اسبها را نمیشناسند، به خصوص نحوه حرکتشان هنگام چهارنعل رفتن را.
اسبها آنقدر سریع میدوند که چشم انسان نمیتواند حرکت پاهایشان را تفکیک کند؛ بنابراین آثارحدسی زیادی وارد دنیای نقاشی از اسب شدند. برای نقاشی اسب در حال دویدن معمولا پاهای جلوی را رو به جلو و پاهای عقب را رو به عقب میکشیدند و هر چهار پا بالاتر از زمین بودند، حالتی که از نظر فیزیکی غیرممکن است. تصویرگران و نقاشان احتمالا با دیدن سگها به این نتیجه رسیده بودند و فکر میکردند اسبها هم به این شکل میدوند.
اواخر قرن نوزدهم اتفاقی افتاد که نقاشی هنرمندان از اسب را تغییر داد. در سال ۱۸۷۲ کارخانه دار آمریکایی لیلند استنفورد، بنیانگذار دانشگاه استنفورد، عکاس آمریکایی-انگلیسی، ادوارد مایبریج را استخدام کرد تا از اسب مورد علاقهاش حین دویدن عکاسی کند. در آن روزها، عکاسی فرآیند آهستهای بود، بنابراین سوژه باید چند ثانیه بیحرکت مینشست. هرچیزی که حرکت میکرد باعث تار شدن عکس میشد.
مایبریج ابتدا فکر میکرد که گرفتن عکس خوب از اسب در حال حرکت غیرممکن است، اما بعد از چند آزمایش با تجهیزات و موادشیمیایی مختلف، توانست به نتیجه رضایتبخشی برسد. به دلایلی او مجبور شد آزمایشها را دو سال به تعویق بیندازید.
مایبریج کار برای استنفورد را از سال ۱۸۷۶ از سر گرفت و پیوسته پیشرفت میکرد. او بعد از مدت کوتاهی توانست از حادثهای در مسابقه اسبدوانی عکس بگیرد به شکلی که هر چهار پای حیوان روی هوا بودند. استنفورد مجذوب این عکس شد و او را قانع کرد که از چند دوربین استفاده کند تا بتواند دنبالهای تولید کند که حرکت یورتمه رفتن اسب را به صورت کامل نمایش دهد. او این بار از مایبریج خواست تا از اسب دیگرش «سالی گاردنر» عکاسی کند.
مایبریج برای ثبت حرکت اسب، باید چند عکس در مدت کوتاه میگرفت که هیچ یک بیش از چند هزارم ثانیه طول نکشد. برای دستیابی به این غیرممکن، مایبریج از ۱۲ دوربین بسیار پیشرفته استفاده کرد که خودش طراحی کرده بود و آنها را به موازات مسیر حرکت اسب چید. شاتر هر دوربین توسط سیمهایی کنترل میشد که در مسیر حرکت اسب قرار داشتند و با پا گذاشتن اسب رها میشدند، بنابراین همان طور که اسب حرکت میکرد صدای شاترها یکی پس از دیگری شنیده میشد.
نوارفیلم کوتاه مایبریج برای اولین بار جزئیات زودگذری را ثبت کرد که چشم نمیتوانست در چنین سرعتی ببیند، مثل موقعیت پاها و زاویه دم. همچنین پاسخ سوال داغ آن روزها را داد، آیا لحظهای در دویدن اسب هست که هر چهار پا همزمان بالاتر از زمین باشند؟ اثر مایبریج ثابت کرد که این لحظه وجود دارد، اما نه مثل تصویرسازیهای آن زمان. وقتی اسب کاملا بالاتر از زمین است، پاهایش زیر بدنش جمع میشوند و رو به جلو و عقب نیستند.
همچنین مایبریج یک کلیپ متحرک کوتاه با استفاده از ۱۲ تصویر ثابت تهیه کرد. این کلیپ متحرک حدود ۲ ثانیه بود و اولین عکس متحرک جهان محسوب میشود.
کار بزرگ مایبریج در همه جهان پیچید و افراد زیادی مایبریج را جادوگر عکاسی نامیدند. استنفورد وقتی دید مایبریج موردتوجه قرار گرفته، سعی کرد او را بیاعتبار کند و در کتاب خود از مایبریج صرفا به عنوان کارمندش یاد کرد. در نتیجه انجمن سلطنتی هنر بریتانیا، که پیشنهاد کرده بود بودجه بیشتری برای مطالعات عکاسی از حرکت حیوانات در اختیار مایبریج قرار دهد، از این کار صرفنظر کرد. مایبریج از استنفورد شکایت کرد که شهرتش را از بین برده،. اما دادگاه شکایتش را رد کرد.
مایبریج به دنبال جای دیگری برای کمک مالی گشت و در نهایت از سوی دانشگاه پنسیلوانیا حمایت شد. مایبریج تحت نظارت دانشگاه دهها هزار تصویر از انسان و حیوانات در حال حرکت و سایر فعالیتها تولید کرد. کار مایبریج به پیشرفت و تحول علم بیومکانیک و مکانیک ورزشی کمک کرد. برخی از کتابهای او هنوز منتشر میشوند و به عنوان مرجع هنرمندان، انیماتورها و دانشجویان حرکت انسان و حیوان استفاده میشوند.
ثبت نظر