جوری از دوران کودکی و کوچه باغهای روستای زادگاهش که تا شش سالگی در آن زندگی کرده تعریف میکند که حس میکنی تو هم پا به پایش درآن کوچه باغها دویدهای.
از بوی گلهای روییده در حیاط خانه پدریاش سرمست شدهای و از صدای پرستوهای مهاجری که لای درختان انبوه روستا آمدن و رفتن بهار را جار میزدند به وجد آمده و غمگین شدهای.
شاید زندگی در دل یک طبیعت زیبا و خوش ذوقیهای برادرانش در خوشنویسی و پرترهنگاری بود که او را چنان نازک طبع و نازک خیال بار آورد که روزی به یکی از برترین اساتید نگارگری ایران تبدیل شود.
به گزارش خبرنگار ایسنا، محمد باقر آقامیری بعد از چندین دهه کار و خلق آثار بدیع و ناب هنوز خودش را استاد نمیداند و میگوید دوران شاگردیش در هنر تا عمر دارد به پایان نمی رسد. آقامیری که بخشی از هویت نگارگری ایران است، سالها برای این سرزمین افتخار آفرینی کرده و با خلق آثاری روح نواز و تربیت شاگردانی که حالا هر کدام در نقاشی و نگارگری حرفی برای گفتن دارند، نام خود را در تاریخ هنر و فرهنگ این سرزمین ماندگار کرده است.
او که آوازه هنرش نه تنها در ایران بلکه در سایر کشورها هم پیچیده، دل پردردی دارد و از غریب بودن هنرمندان در سرزمینی که روزگاری مهد فرهنگ و هنر بوده گلایه مند است. میگوید هنرمندان در هیچ جای دنیا مثل ایران غریب نیستند و چه حیف از دلی که در وطنش غریب باشد.
با استاد آقامیری همکلام شدیم تا از حال و روز این روزهایش بیشتر با خبر شویم:
تعریف شما از نگارگری؟
نگارگری یعنی نقاشی اصیل ایرانی. ما ایران را با نگارگری میشناسیم نگارگری ما برگرفته از هنر شرقی است. چینیها چیزهایی را در نقاشی از ما گرفتهاند و ما ایرانیها هم چیزهایی را از آنان اقتباس کردهایم.
زمانی که نقاشی در ایران رایج شد چون کشیدن چیزی عین واقعیت، توهین به خلقت بود، با الهام از طبیعت و تلفیق آن با فکرشان به ایجاد اثر پرداختند که در نتیجه نگارگری که نقاشی ویژه ایرانیان باشد بهوجود آمد و به همین دلیل است که در نگارگری اغراق و مبالغه زیاد دیده میشود.
علاقه مندی شما به این رشته از کجا آغاز شد؟
اغلب اعضای خانواده بزرگ ما دستی در نگارگری داشتند اما ریشه پیگیری این هنر در من در دوران دبستان و به واسطه معلمان خوبی که داشتم محکم شد.
بزرگ ترین نگارگران ایرانی را چه کسانی می دانید؟
«رضا عباسی» ، «سلطان محمد» و «میرزا علی» را جزو نگارگرهای تراز اول قدیم و «محمود فرشچیان» را هم جزو بزرگان نگارگری جدید میدانم.
وضعیت درآمدی این رشته چطور است؟
بهترین و در واقع تنها راه درآمد برای یک نگارگر این است که یک آموزشگاه تاسیس کند و در آن به سایر هنرجوها نگارگری آموزش دهد و برای این آموزشها از هنرجو شهریه دریافت کند، در غیر اینصورت با فروش آثار نگارگری نمیشود امرار معاش کرد.
با توجه به گران شدن رنگ و ... استقبال علاقه مندان از این هنر چه تغییری کرده است؟
بدون اغراق باید بگویم هنرجویان من در این رشته طی دو سال گذشته نصف شده اند چون مثلا رنگی که قبلا هفت هزار تومان می خریدی 25 هزار و قلم موی سه هزار تومانی 30 هزار تومان شده است.
بدیهی است با این وضع درآمد و شرایط نامناسب اقتصادی، مردم به جای پرداختن به هنر دغدغه امرار معاش دارند و برای سیرکردن شکم خود ناچارند از علایقشان بزنند. ما جوانان با استعداد زیادی در این هنر داریم ولی متاسفانه بسیاری از این استعدادها به واسطه تنگناهای مالی به هدر می رود.
فکر نمی کنید بهتر باشد به جای تدریس وقتتان را برای خلق آثار جدید بگذارید؟
من هم دوست دارم زمان بیشتری به کارم اختصاص دهم ولی من بعد از 30 سال تدریس در هنرستان هنرهای تجسمی پسران کمتر از دو و نیم میلیون تومان حقوق می گیرم. وقتی ذهنت درگیر معیشت باشد، دست و دلت به کار نمی رود و مدام به فکر درآمدزایی برای گذران امور زندگی هستی.
من هنرمندانی را می شناسم که برای گذران زندگی حرفه خود را کنار گذاشته و به مسافرکسی روی آوردهاند چون بسیاری از آنها به این باور رسیده اند هنر برای آنها پول کرایه خانه، آب ، برق و ... نمی شود.
حمایت مسئولان از هنرمندانی همچون شما چطور بوده است؟
هنرمندان در کشور ما به غریبانه ترین شکل زندگی می کنند و اغلب از کمترین حمایت مسئولان برخوردارند. اغلب ما حتی از نگاه وزارت ارشاد به عنوان متولی فرهنگ و هنر کشور ناامید شده ایم.
اغلب هنرمندان افرادی قانعی هستند و چشمداشتی به حمایت مادی مسئولان ندارند ولی متاسفانه دست اندرکاران امر حتی حمایت معنوی از انها را هم فراموش کرده و درگیر دلمشغولیهای خود هستند. این بی تفاوتیها باعث شده بسیاری از هنرمندان گوشه گیر شوند و دلشان از وضع موجود بگیرد.
با توصیفاتی که می کنید چرا از ایران نمی روید؟
ایران بخشی از هویت من است و علی رغم دعوت نامه های زیادی که برای تدریس و زندگی از کشورهای دیگر داشتم، هرگز دلم راضی به جدایی از وطن نشد. من به بیش از 60 کشور جهان سفر کردهام ولی دلم در هیچ جا به اندازه ایران آرام و قرار ندارد. ای کاش مسئولان قدر هنرمندان را بیشتر می دانستند و اینهمه علاقه و شور آنها برای اعتلای هنر ایرانی را نادیده نمیگرفتند.
تا به حال به فکر فروش آثارتان در حراجیهای بزرگ تهران افتاده اید؟
این حراجیها داستان خاصی دارند که من خیلی از آنها سردر نمی آورم. گاه شاهد فروش چند میلیاردی برخی آثار در این حراجیها هستم که به جرأت باید بگویم بسیاری از آنها سنخیتی با هنر، فرهنگ و هویت ایرانی ندارند و فقط جایگاه واقعی هنر را تنزل می دهند.
چرا نباید در کرج نمایشگاه دائمی یا موزه ای باشد که افرادی مثل من بتوانند آثار خود را در آن عرضه کنند؟ حراجیهای این چنینی نه تنها ذات هنر را زیر سوال می برد بلکه سلیقه مردم نسبت به هنر را هم تغییر می دهد.
آثارتان را کجا نگه می دارید؟
من بخشی از زیرزمین خانهام را به گالری تبدیل کردهام و بخشی از آثارم را قاب کرده و در آنجا نگه می دارم. این فضا بسیار کوچک است و همین باعث شده بسیاری از آثارم را بدون اینکه قاب کنم در گوشهای قرار دهم. چه حیف است که کلانشهری مثل کرج فضایی دائمی برای نمایش آثار هنری ندارد و این آثار باید در گوشه و کنار خانه هنرمندان خاک بخورد.
حستان نسبت به آثارتان چیست؟
همه آنها مثل بچه هایم دوست داشتنی هستند. من با آثارم زندگی می کنم و وقتی قرار است یکی از آنها را بفروشم حس خوبی ندارم ولی خوب برای گذران زندگی چاره ای نیست. مرداد ماه بانک ملی 25 مورد از آثارم را برای نمایشگاهی به امانت گرفت. طی سه ماهی که از آثارم دور بودم آرام و قرار نداشتم و منتظر بودم سریع تر به خانه برگردند.
از مدیریت شهری چه انتظاری دارید؟
مدیریت شهری در تمامی کلانشهرها دو وظیفه مهم به عهده دارد که یکی ارائه خدمات مناسب به شهروندان است و دیگری زیباسازی چهره شهر است.متاسفانه در کشور ما توجه چندانی به مبلمان و زیبایی شهری نمی شود و همین باعث شده کلانشهرهای امروزی چهره ای خاکستری و عبوث داشته باشند.
در شهرهای توسعه یافته حتی برای نصب مجسمه در میدان های شهر شورای هنری متشکل از مجسمه سازان، مدیران شهری و ... تشکیل میشود تا خروجی کار به نفع شهر و شهروندان تمام شود ولی در شهرهای ما برای نصب المان و سازههای هنری اغلب رابطه به جای ضابطه حکم فرماست.
بارها و بارها در کرج اتفاق افتاده مجسمه و المانی در قسمتی از شهر نصب شده ولی به دلیل اینکه فاقد محتوا و حتی زیبایی بصری بوده، بعد از مدتی برداشته شده است. اگر شورای هنری برای نصب المان و سازه های هنری در شهر وجود داشته باشد هم از هدر رفت سرمایه ودوباره کاری در تولید آثار هنری جلوگیری می شود.
و حرف آخر؟
هنر نمی خرد ایام و غیر از اینم نیست/ کجا روم به تجارت بدین کساد متاع/ خدای را به می ام شست و شوی خرقه کنید/ که من نمیشنوم بوی خیر از این اوضاع...
گزارش از المیرا دادمهر، خبرنگار ایسنای البرز
انتهای پیام
ثبت نظر