فیلم سینمایی «شبی که ماه کامل شد» تازهترین اثر نرگس آبیار، یکی از آثار پرواکنش جشنواره امسال فجر است که با استقبال نسبی تماشاگران مواجه شده است. غالب منتقدان نیز روی آن نظر مثبت دارند و از آن تمجید کردهاند. «شبی...» عاشقانهای است میان دختر و پسری که از لحاظ خانوادگی، شباهتی به یکدیگر ندارند و فاش شدن راز خانواده پسر، زندگی زوج جوان قصه را بههم میریزد. دلیل مهمی که به این فیلم اهمیتی مضاعف میبخشد، تولید آن در ژانری (تریلر سیاسی) است که در سینمای ایران سابقه چندانی ندارد و غالب فیلمهای ایرانی این ژانر، آثاری چشمگیر نبودهاند.
اجرای دقیقِ یک متنِ سخت
فیلمنامه «شبی...» مملو از صحنههای سخت است که اجرای قدرتمندی را میطلبد. نرگس آبیار که پیشتر سابقه کارگردانی صحنههای اینچنینی را نداشته، جاهطلبانه به هیچ سکانسی «نه» نگفته و نتیجه، اثری در حد برخی از فیلمهای اکشن هالیوودی از آب درآمده است. جالب آن که کارگردانی این صحنهها را نه یک کارگردان مرد با تجربه ساخت فیلمهای جنگی، بلکه یک زن انجام داده که هر سه فیلم قبلیاش، آرام و کمتحرک بودهاند. برخی صحنههای فیلم مانند کمین نیروهای امنیتی برای تروریستها و همچنین حرکت سریع «فائزه» در بازار گوشتفروشها که به نظر ساده میآید، در مقام اجرا پر از ریزهکاری و جذاب هستند و نام نرگس آبیار را به عنوان یکی از مدعیان سیمرغ کارگردانی مطرح میکنند.
ستارههای موفق
هر چهار بازیگر اصلی فیلم، هوتن شکیبا، الناز شاکردوست، فرشته صدر عرفایی و شبنم مقدمی نمایشی سطح بالا ارائه کردهاند. اگرچه سهم کارگردان در درخشش کل گروه بازیگری، انکارناپذیر است اما نباید از درک صحیح این چهار نفر از نقششان غافل شد. در این بین هوتن شکیبا و الناز شاکردوست با تغییرات تدریجی حالات و احساسات کاراکترهایشان، کاری بس سختتر از دو نفر دیگر داشتهاند. منطق «عبدالحمید» او را در گردابی انداخته و هوتن شکیبا تلاش وی برای رهایی از این گرداب را در دستاندازی گاهوبیگاه به عشق، به غایت ملموس نشان داده است.
تحسینهای مخاطبان و منتقدان از بازی او نشان داده که وی در نمایش این تلاش برای رهایی، موفق عمل کرده است. از آن سو الناز شاکردوست نمایشی فراتر از حد انتظار دارد. او روند ناامیدی شخصیت «فائزه» را به شکلی پلهپله و در نقاط عطف شخصیت، در چهره و نگاه خود ارائه داده است. هر دو نفر بیتردید از مدعیان جدی جوایز بازیگری امسال جشنواره هستند.
ضرباهنگ تند
«شبی...» لحظهای مخاطب خود را آرام نمیگذارد. توفان تند اتفاقات که پیدرپی رخ میدهند، اجازه نمیدهد تا زمان طولانی ۲ ساعت و ۲۰ دقیقهای فیلم، به چشم بیاید. گویی فیلم نامه وظیفه دارد تا قصه یک سریال چند قسمتی را در یک فیلم سینمایی خلاصه و برای مخاطب روایت کند. کارگردان برای خوشریتم شدن فیلم، از نگاههای خیره شخصیتها به یکدیگر، صرفه نظر کرده و با میخکوب شدن مخاطبان در سالن سینما، پاسخ این تمهید خود را دریافت کرده است. پرهیز فیلم نامهنویس از شعار و همچنین داستانکهای بیربط، به ضرباهنگ تندتر رخدادهای قصه کمک کرده است.
خلق درخشان انسانهای واقعی
با تمام نکاتی که گفته شد، مهم ترین نقطه قوت «شبی...» شخصیتهای آن است. چهار شخصیت اصلی و یک شخصیت فرعی که در نیمه دوم فیلم نقش مهمی در پیشبرد قصه دارد، به دقت در فیلم نامه پرداخت شدهاند. هر پنج نفر به مدد بازیهای قوی بازیگران به انسانهایی کاملاً ملموس تبدیل شدهاند. فیلم ساز در شخصیتپردازی جانب انصاف را رعایت کرده و از تروریستها، هیولاهای بیمنطق نمایش نداده است. نکته بسیار جذاب و کمسابقه در «شبی...»، آن است که در ابتدای فیلم «عبدالحمید» شخصیت اصلی است و در سیری تدریجی، «فائزه» به عنوان شخصیت اصلی فیلم مطرح میشود. میزانسن در تمام طول اثر، در خدمت شخصیتپردازی و تحول تدریجی شخصیتهاست و برای مخاطب جدیتر سینما، لحظاتی جذاب و قابهایی تماشایی را خلق میکند.
مصطفی قاسمیان
برچسب ها
ثبت نظر