نشست خبری سه فیلم تیغ و ترمه، درخونگاه و بنفشه آفریقایی در سومین روز جشنواره فیلم فجر سال ۹۷ برگزار شد.
پوراحمد: فیلم بیهویت نساختهام
در ابتدای این نشست، کیومرث پوراحمد صحبت کرد و در مورد آخرین اثر خود گفت: نمیدانم تاکنون چند فیلم ساختهام، شاید بیش از ۵۰ فیلم باشد اما هر بار که میخواهم فیلم بسازم، بهاندازه ساخت اولین فیلم خود، استرس دارم و نگران هستم. شبهای تصویربرداری بسیار سخت و پراسترس است اما باید بگویم که در این فیلم، هر جا که احساس میکردم به بنبست رسیدهام، یک دلگرمی داشتم و آن هم علیرضا زریندست بود. او در تمام تصویربرداریها بهترین پیشنهاد را میداد و از این نظر، سهم زیادی در این فیلم داشت. باید بگویم که صحنههای خوب و ناب این فیلم، ماحصل هوش و زحمات علیرضا زریندست بود.
پژمان بازغی در مورد حضور خود در این فیلم گفت: خوشحالم که یکی از بینظیرترین همکاریهایم را کنار یکی از بزرگترین کارگردانان سینمای ایران داشتم.
دیبا زاهدی، بازیگر نقش اول این فیلم در مورد تجربه کارکردن با کیومرث پوراحمد گفت: ایشان کارگردان دوران کودکی من است و حس نوستالژی نسبت به کارهای ایشان دارم، از همین منظر، کارکردن با ایشان برایم تجربه فوقالعادهای بود.
رضا یزدانی، خواننده مشهور که تیتراژ این فیلم را خوانده است، در مورد همکاری با کیومرث پوراحمد گفت: من خوشبختانه با بسیاری از کارگردانهای بزرگ سینمای ایران کار کردم و برایشان تیتراژ خواندم اما باید بگویم که در کارنامه کاریام کیومرث پوراحمد را کم داشتم که توانستم با ایشان کار کنم.
در بخش دیگری از این نشست، کیومرث پوراحمد در پاسخ به سؤالی مبنی بر شخصیتهای منفعل در این فیلم و حذف ناگهانی پژمان بازغی در روند فیلم گفت: این فیلم در فیلمنامه خود پایان دیگری داشت و در پایان، دو سکانس دیگر نیز فیلمبرداری کرده بودیم. در یکی از این سکانسها امیر را میدیدیم که میآید و از ترمه خداحافظی میکند. ازآنجاکه این سکانسها بنا به نظر خودمان حذف شد، امیر هم بهصورت ناگهانی حذف شد. البته باید بعد از جشنواره یک فکر اساسی راجع به این دو سکانس بکنیم.
او در مورد اقتباس از یک رمان برای نوشتن فیلمنامه آن گفت: عمدتاً ماهی یکبار به یک کتابفروشی میروم و کتاب میخرم، در این بین، توجه زیادی به رمانهای ایرانی و جوانان ایرانی دارم. یکی از همین رمانها، کتاب «کی از فلک پیاده میشوم» بود که توسط نشر چشمه منتشر شده بود. فیلمنامه این فیلم، عیناً مانند همین رمان است که البته یک تفاوت بزرگ دارد. در رمان، آن دختر هیچ واکنی نسبت به خیانتها نداشت اما با خود گفتم که شخصیت فیلم من هیچگاه نمیتواند چنین باشد، اما باید واکنش نشان بدهد و حرف بزند.
پوراحمد در پاسخ به سؤالی مبنی بر بیهویت بودن این فیلم گفت: این فیلم بیهویت نیست. وسواس من برای ساخت این فیلم بهاندازه وسواسم برای ساخت فیلمهای قبلیام بود. دقت کنید که فیلمنامه این فیلم سینمایی بهمدت یک سال زیر نگارش بود. در فیلمهایم، همیشه بهدنبال سینمای باهویت و ایرانی بودم. اگر به تاریخ سینمای من نگاه کنید میبینید که شخصیتهایی را خلق کردهام که بسیار باهویت بودهاند. داستانهای مجید، سرنخ و... از جمله همینها است. حال این که گفته میشود، فیلم «تیغ و ترمه» بیهویت است، احتمالاً به این دلیل است که من عیب و ایرادی در این چند سال پیدا کردهام.
کارگردان فیلم داستانهای مجید در مورد تغییر ایده سینمایی خود از «اتوبوس شب» به «تیغ و ترمه» گفت: بهنظر خودم، هیچ تغییری نداشتهام. در ابتدای ساخت به من مجوز ندادند و گفتند که "مگر میشود یک مادر اینقدر بد باشد؟"، همچنین به من گفتند که "تو اسطوره مادری یعنی بیبی را خلق کردهای چگونه میتوانی چنین مادری را بسازی؟"، در مورد نقش مادر باید بگویم که خانم اسکندری بسیار فوقالعاده آن را بازی کرد. بسیاری از خانمها چنین نقشی را قبول نمیکردند اما ایشان آن را پذیرفت و بهبهترین نحو اجرا کرد.
پژمان بازغی در پاسخ به سؤالی مبنی بر بیهویت بودن نقش خود گفت: بهنظرم، نقش امیر اصلاً بیهویت نیست بلکه او دارد جهان یک جوان را تصویر میکند و یک بخشهایی از زندگی پدر و مادر ترمه را بهتصویر میکشد. اتفاقاتی که پیرامون امیر رخ میدهد دقیقاً همان اتفاقاتی است که روزگاری برای پدر و مادر ترمه رخ داده است. باید بگویم که این فیلم، یکی از بینظیرترین کارهای آقای پوراحمد است.
علی قائممقامی در انتهای این نشست خبری و در پاسخ به سؤالی مبنی بر هزینه ساخت این فیلم گفت: تمام هزینههای ساخت این فیلم در ۲ میلیارد تومان تمام شد. البته هزینه ساخت آن از جیب شخصی خود من و آقای پوراحمد بود. ۶۰ درصد از این رقم را من دادم، ۳۰ درصد را آقای پوراحمد داد و ۱۰ درصد مابقی را یکی از دوستان آقای پوراحمد که دوست داشت در سینما سرمایهگذاری کند، پرداخت نمود. این فیلم نه با پول رانت ساخته شده است و نه باندبازی دارد.
نشست خبری «درخونگاه»| اسعدی: مگر میشود که فیلمی علیه هویتم بسازم؟
نشست خبری فیلم سینمایی «در خونگاه» با حضور عوامل این فیلم در پردیس سینمایی ملت برگزار شد.
اولین سخنران این جلسه، سیاوش اسعدی بود. او در پاسخ به سوال مجری جلسه مبنی بر این که چرا این فیلم را ساخته است، گفت: به نظرم چنین سوالی، سوال درستی نیست. من فیلمساز هستم و حرفهام این کار است بنابراین طبیعی است که فیلم بسازم. این سوال زمانی معنا پیدا میکند که یک نفر که سالها فیلم کمدی میساخته است، بیاید و به صورت ناگهانی فیلم اجتماعی بسازد. من همیشه فیلمهایم موضوعات اجتماعی داشته است و تغییری در این راستا نداشتم. همه فیلم سازان آثار خود را براساس دغدغه اجتماعیشان یا یک ضرورت میسازند اما این که کارگردان بیاید و راجع به دلایل خود برای ساخت اثرش حرف بزند، باعث میشود که آن فیلم تبدیل به بیانیه بشود که اصلا موضوع خوبی نیست.
امین حیایی در مورد همکاری خود با همایون اسعدی گفت: فیلم «درخونگاه»، براساس فیلمنامهای بود که وقتی آن را خواندم برایم بسیار جذاب بود و دیالوگهای بسیار خوبی داشت. وقتی برای اولین بار راجع به این فیلمنامه با آقای اسعدی صحبت کردم، جذب نقش رضا میثاق شدم و احساس کردم که این نقش، یک کاراکتر متفاوتی نسبت به آن چیزی که تاکنون بازی کردهام میباشد. من همیشه این چنین کاراکتری را در فضای طنز بازی کرده بودم اما در این فیلم، این کاراکتر را در فضایی بسیار جدی بازی کردم. البته رگههایی از طنز در آن وجود داشت. برای مثال، سکانسهایی وجود داشت که وقتی آن را بازی میکردم، میخندیدم و این باعث تعجب همه عوامل فیلم شده بود.
نیما نادری، نویسنده فیلمنامه این اثر گفت: فیلمنامه این اثر با توجه به این که قرار بود از یک نمایشنامه تبدیل به فیلمنامه بشود، دشواریهای زیادی داشت و ما را به شدت درگیر خود کرد. من و سیاوش اسعدی، ماهها درگیر این فیلمنام بودیم چرا که پروسه تغییر نمایشنامه به فیلمنامه بسیار سخت و طولانی بود. در این پروژه، برای اولین بار بود که چنین کاری را انجام میدادم و بسیار یاد گرفتم.
مهراوه شریفی نیا، بازیگر این فیلم در مورد حضور در این فیلم گفت: از آغاز تا انتهای این کار، چند ماهی درگیر آن بودم و به همین دلیل کارهای دیگری را از دست دادم که البته از این موضوع بسیار خوشحال هستم چرا که چیزی را به دست آوردم که بسیار دوست دارم. آقای اسعدی دقت زیادی دارد و حضور در کنار افرادی نظیر آقای حیایی و .... باعث شد تا چیزهای زیادی یاد بگیرم.
نیما نادری در مورد استفاده از نمادهای منفی در این فیلم و زیرپا گذاشتن بعضی ارزشها گفت: این فیلم، اصولا فیلمی است که نشانه زیاد دارد. البته منظورم، نشانه و نماد به معنای بد آن نیست بلکه با فیلم روبهرو هستیم که دارای ابهام، استعاره و .... است.
ژاله صامتی در مورد تفاوت سن نقش خود با سن واقعیاش گفت: با بازی کردن این نقش و این تفاوت سنی، میخواستم جسارتم را محک بزنم. من به فیلم نامه و به آقای حیایی اعتماد کردم و این کار را پذیرفتم. البته باید بگویم که بازیگران توانایی در این سن و سال داریم که بتوانند این نقش را بازی کنند اما انتخاب من توسط آقای اسعدی، من را به فکر فرو میبرد. مطمئنا یک هوشی در پشت این ماجرا قرار داشته است. من هم این هوش را فهمیدم و از آن به عنوان یک فرصت استفاده کردم. تاکنون، نقش مادران زیادی را بازی کردم و از ۲۷ سالگی مادر بودم. از همین منظر، فکر میکنم که تا آخر عمرم میتوانم نقش مادران زیادی که هیچ کدام شبیه به هم نیستند را نیز بازی کنم.
منصور سهراب پور، تهیهکننده این فیلم در پاسخ به سوالی مبنی بر این که چرا این فیلم در جشنواره سال گذشته شرکت نکرد، گفت: این فیلم در سال گذشته و در ایام جشنواره آماده نبود. در جمع بندی با آقای اسعدی به یک حرکت تبلیغی رسیدیم که به نظرم موثر نیز بود. ما احتمال میدادیم که این کار به جشنواره سال قبل نمیرسد اما با این وجود، نام کار را فرستادیم تا هم اسم آن شنیده شود و هم تبلیغی برای آن صورت بگیرد. در حقیقت، تلاش کردیم تا با استفاده از فضایی که به وجود آمده بود، اسم را برای مخاطبان آشنا کنیم.
امین حیایی در مورد نقش خود در این فیلم گفت: من در چند فیلم اخیرم به تجربه بسیار خوبی رسیدم و آن هم این است که فهمیدم نگاه کارگردان و فیلمنامهنویس نسبت به نگاه من به خودم بسیار عمیقتر است. این مساله از فیلم ناردون شروع شد و در دارکوب و بقیه فیلمها نیز ادامه پیدا کرد. بنابراین تلاش میکنم تا هر آنچه که کارگردان از من میخواهد را به صورت دقیق و مو به مو انجام بدهم. در این جا هم همین کار را تکرار کردم چرا که دیدم متن دیالوگها بسیار درست و دقیق نوشته شده است. بنابراین همان متنها را حفظ و فقط آن را اجرا کردم. البته در مورد میزان حساسیت به نقش با آقای اسعدی گفتگو میکردم.
سیاوش اسعدی در واکنش به سوالی مبنی بر این که این فیلم، موضع مشخصی نسبت به جنگ نداشت، گفت: در مقطع آن فیلم، جنگ به مدت ۳ سال بود که تمام شده بود و طبعا نباید خیلی راجع به آن حرف میزدیم.
او در مورد نقش مادربزرگ بیکلام در فیلم خود گفت: در فیلمهایم، همیشه یک سری پیرزنهای بامزه وجود دارد. این که به چه دلایلی از آنان استفاده میکنم، قطعا نشانههایی دارد اما پرهیز میکنم که آن نشانهها را بیان کنم. مطمئنا منتقدان، این قدر باهوش هستند که این نشانهها را پیدا کنند.
او در مورد موضع خود نسبت به دفاع مقدس و حضور آن در این فیلم گفت: من اعتقاد دارم که اصولا جنگ چیز خوبی نیست و از همین منظر ضد جنگ هستم. این که میگویند در این فیلم، استفاده از عبارت ۸ سال کار کردن در ژاپن ربطی به ۸ سال دفاع مقدس دارد، بیمعنی است چرا که میتوان این عدد را به هر موضوعی ربط داد.
این کارگردان در مورد پایان باز فیلم گفت: فیلم درخونگاه، پایان باز هنری فرانسوی ندارد بلکه پایانی دارد که معلوم نیست شخصیت رضا آن بچه را تحویل گرفته است و با او تفنگ بازی میکند یا واقعا سکته میکند و میمیرد.
سهرابپور در مورد هزینه ساخت این فیلم گفت: هزینه ساخت این فیلم کاملا خصوصی بوده است و تحت هیچ حمایتی از هیچ ارگانی نبودیم.
در بخش انتهایی جلسه، سیاوش اسعدی نسبت به سوال یکی از مخاطبان مبنی بر ضد ایرانی بودن این فیلم واکنش نشان داد و گفت: مگر میشود که فیلمسازی که متولد بعد از انقلاب است، بیاید و فیلمی ضد هویت خود و ضد مملکتش بسازد؟ من نمیدانم که چرا عدهای با این حرفها میخواهند همدیگر را تخریب کنند. همان قدر که شما ایران را دوست دارید، من نیز دوست دارم. فیلم درخونگاه، یک فیلم کاملا ایرانی و دلسوزانه برای سرزمینم است. من عاشق سرزمینم هستم؛ مگر میشود که فیلمی علیه هویتم بسازم؟ خدا آن روز را نیاورد. این موضوع بد است و باید این روحیه را کنار بگذاریم. من عاشق مملکتم هستم و هیچ وقت فیلمی نخواهم ساخت که باعث خوشحالی عدهای در جای دیگر بشود. اگر هم نقدی وجود دارد، نقد دلسوزانه است.
نشست خبری «بنفشه آفریقایی»| شجاع نوری: دنبال ساخت فیلمی بودم که به دل ایرانیها بچسبد
نشست خبری فیلم سینمایی «بنفشه آفریقایی» با حضور عوامل فیلم و بازیگران، در دومین روز جشنواره فیلم فجر برگزار شد. فاطمه معتمد آریا، بازیگر این فیلم نیز در ارتباطی زنده و تصویری با سالن برنامه، به مهمانان خوشامد گفت.
در ابتدای نشست، مونا زندی حقیقی، کارگردان این فیلم صحبت کرد و در مورد ۱۳ سال غیبت خود گفت: بعد از فیلم «عصر جمعه»، یکی دو فیلمنامه پشت پروانه ساخت داشتم که شنبه مهمترین فیلمنامه من نیز پروانه نگرفت. در این سالهای غیبت، مستند کار کردم، تله فیلم و سریال کار کردم و .... با همین روند، این ۱۳ سال گذشت.
رضا بابک، بازیگر این فیلم گفت: خوشحالم که بعد از غیبتهای طولانی، فرصتی پیدا کردم که کاری را بازی کنم که دوستش داشته باشم. مهمترین نکته برایم این بود که در فیلمی حضور داشته باشم که آن را دوست داشته باشم.
مونا زندی حقیقی در مورد انتخاب بازیگران در این فیلم گفت: آقای بابک از ابتدا گزیه ۱۰۰ درصد و اولی بودند. در ارتباط با آقای آقاخانی و معتمدآریا چون احساس میکردیم که سن ها بالاتر از اکنون باشد، به گزینه دیگری فکر میکردیم اما به این نتیجه رسیدیم که سنها خیلی هم نباید بالا باشد بنابراین به گزینه قطعی خانم معتمدآریا رسیدیم. همچنین به توصیه ایشان، آقای سعید آقاخانی نیز به تیم ما پیوستند که تصمیم بسیار خوب و درستی بود. باید بگویم که یکی از مشکلات جدی ما در کار این بود که از آقای بابک بخواهیم که کمی بیجان باشند و بیمار بشوند. در حقیقت، سختی بزرگ این فیلم این بود که آقای رضا بابک، تکیده بشوند ایشان این قدر سرحال هستند که درخواست چنین چیزی بسیار سخت بود.
زندی حقیقی در مورد واقعی بودن ماجرای این فیلم گفت: باید بگویم که بخشی از این فیلم، واقعی بود و بخشی دیگر برگرفته از ذهن خلاق فیلمنامه نویس و من به عنوان کارگردان بود. داستان واقعی این فیلم، مربوط به کسی است که همسر اول خود را بازگرداننده است و در خانه همسر دوم خود وارد میکند. همچنین در یک سفر، او به رحمت خدا میرود. این کلیات، واقعی بودند و مابقی داستانی بود.
این کارگردان، در پاسخ به سوالی مبنی بر استقبال بینندگان از این فیلم گفت: شب گذشته در سینما آزادی، اکران مردمی داشتم که خیلی خیلی بازتاب خوبی داشت و بابت آن بسیار خوشحال هستم اما نمیدانم که بقیه اکرانها و واکنشهای مخاطبان چگونه باید باشد.
شجاع نوری در مورد بازار جهانی نمایش این فیلم گفت: از ابتدا قصد داشتیم که فیلمی را بسازیم که با دل خودمان و ایرانیها ارتباط برقرار کند. در حقیقت، دوست داشتیم که سینمایمان چیزی باشد که آن را بفهمیم و با جز جز آن ارتباط برقرار کنیم. به نظرم، اگر میخواهیم سینمای جهانگیری داشته باشیم، باید بیشتر به سمت روایت زیست خودمان برویم. البته، این روایت باید در شکل درست و دلنشین آن صورت بگیرد. در نمایشهای آزمایشی که با دوستان خارجی داشتیم، همه شان احساس نوستالوژی و دلتنگی را بیان کردند و دوست داشتند که روزی در چنین فضایی زندگی کنند. به نظرم اگر بتوانیم فیلمی بسازیم که طعمی از ایران را داشته باشد، بسیار خوب خواهد بود. اگر دقت کنید، میبینید که وقتی یک توریست به کشورمان میآید، حسی پیدا میکند که برایش دلنشین است بنابراین اگر در فیلم هایمان بتوانیم این حس را با رنگ و بوی نزدیکتری ایجاد کنیم، مطمئنا با مخاطب جهانی ارتباط برقرار خواهد کرد. در حقیقت باید واسطهها را برداریم و به صورت شفاف و زلال، کوچه و پس کوچههایمان را به تصویر بکشیم. البته این موضوع یک شبه اتفاق نمیافتد و باید با فیلمهای گوناگون، تجربههای زیادی کرد.
مونا زندی حقیقی توضیحاتی را در مورد تغییر نام این فیلم داد و گفت: نام این فیلم، دوبار تغییر پیدا کرد. نام آن در ابتدا، باران تابستان بود و سپس به زنگاری تغییر پیدا کرد. در دل زنگاری یک قصه وجود داشت اما به دلیل این کمبود وقت، نتوانستیم آن را بیاوریم و به همین دلیل نام فیلم به بنفشه آفریقایی تغییر پیدا کرد. در حقیقت، بنفشه آفریقایی به صورت ناخودآگاه بیرون آمد و جا گرفت. این گیاه، گیاه ویژهای است، پرورش و گل دهی آن ویژه است بنابراین احساس کردیم که کاراکتر شکوه به این گل بسیار نزدیک است.
موسیقیساز این فیلم، در بخشی دیگری از این جلسه گفت: اگر قرار بود که هر کاراکتر نسبت به کاراکتر دیگر مزیت ویژهای داشته باشد، برای هر کدام یک ساز جداگانه انتخاب میکردم اما من احساس میکنم که روابط بین کاراکترها یک مجموعه منسجم است که هیچ چیزی نمیتواند خللی در آن وارد کند.
شجاع نوری در انتهای این جلسه راجع به لوکیشن این فیلم توضیحاتی را داد و گفت: برای انتخاب محل تصویربرداری، لوکیشنهای بسیاری را گشتیم و در نهایت آمل را انتخاب کردیم. این محله، در ابتدا یک خرابه بود و قرار بود که پارکینگ شهرداری بشود اما از آنان خواهش کردیم که کمی دست نگه دارند، در آنجا ساخت و ساز داشتیم و صحنه را طراحی کردیم.
ثبت نظر