Fa En جمعه 25 آبان 1403 ساعت 20 و 50 دقیقه

عملکرد بهتر مدیران دهه 60 فارابی و زنده کردن سینما

عملکرد بهتر مدیران دهه 60 فارابی و زنده کردن سینما

سینماگران در گفتگو با خبرگزاری برنا انتظارات خود از بنیاد سینمایی فارابی را بیان کردند.

دوشنبه 20 اسفند 1397 ساعت 3:30

بنیاد سینمایی فارابی یکی از ارکان تأثیرگذار در سینمای کشور است که به نوعی بسیاری از کارشناسان و سینماگران آن را مهم‌ترین زیرمجموعه سازمان سینمایی می‌دانند. در گفت‌وگو با چند سینماگر عملکرد بنیاد سینمایی فارابی را طی سال‌های اخیر مورد بررسی قرار دادیم.

شهرام جعفری نژاد: فارابی سینمای ایران را در دهه 60 زنده کرد

شهرام جعفری‌نژاد در گفت‌وگو با خبرنگار برنا، اظهار داشت: مهمترین نقش را در سینمای ایران در دهه 60 بنیاد سینمایی فارابی بر عهده داشت؛ یعنی از سینمای نابوده شده آن زمان با برنامه ریزی های صورت گرفته طی 10 سال، به بهترین نتایج ممکن رسیدیم. این برنامه ممکن بود مانند هر برنامه دیگری نقاط ضعف و قوت داشته باشد، اما مجموعه نتایج مثبت آن به قدری درخشان بود که ضعف ها و خلل ها را می پوشاند. اگر از منتقدان و کارگردانان در خصوص بهترین آثار سینمای بعد از انقلاب بپرسید، نیمی از انتخاب ها متعلق به دهه 60 است و این نشان دهنده اثربخشی آن از چند بعد است؛ یکی اینکه برنامه ریزی دقیقی صورت گرفت تا تولید نابود شده، سرپا شود و این اصلا کار ساده ای نبود، چون با سینمای ویران شده ای مواجه بودیم که عده زیادی بعد از انقلاب امکان فعالیت نداشتند و اصلا آگاه به این نبودند که می توانند کارشان را ادامه دهند یا خیر و این فیلم ها چه مضامینی باید داشته باشد. از لحاظ فنی نیز شرایط به همین نحو بود و خیل پرشماری از افراد شاغل در رشته های فیلمبرداری و طراحی صحنه به صورت پراکنده و خارج از ساختاری به نام سینمای ایران کار می کردند. بنیاد فارابی اولین قدم را برای افزایش کمیت برداشت و مبنا را بر این گذاشت تا تولید را راه اندازی کند و کارگردانان و هنرمندان را گردهم جمع کرد. دوسال تولید در بخش های مختلف خصوصی و دولتی راه می افتد و یکسال بعد مبنا را بر افزایش کیفیت می گذارند؛ یعنی دقت بیشتری در فیلمنامه، ساختار و مسائل فنی شد. بعد از انقلاب، در همان مقطع سینما هویت خود را به دست آورد و بعضی رشته ها مانند مجری طرح و تولید برای اولین بار به وجود آمدند. علاوه بر این، عوامل فنی مانند طراح صحنه و لباس و چهره پرداز که تنها نامی از آن ها داشتیم و چندان نقش و هویتی نداشتند، صاحب تشخص ویژه شدند. 

جعفری‌نژاد خاطرنشان کرد: از اوایل دهه 70 مدیران به دنبال این بودند که با تأسیس خانه سینما خیلی از وظایف را به خانه سینما و بخش خصوصی واگذار کنند که این اتفاق نیفتاد. با تغییر مدیران از برنامه قبلی چیزی نماند و معتقدم از سال 71 به نقطه صفر برگشتیم و مضمحل شدیم و بعد از 30 سال نتوانستیم به آن برنامه ادامه دهیم. اصلا شرایط بعد از جنگ تغییر کرد و اقتصاد خصوصی شد، اما طی دهه 60 بنیاد فارابی کلیدی ترین نقش را داشت. به لحاظ کیفیت آثار و حضور در جشنواره های خارجی هم فارابی پیشتاز است و راه حضورمان در جشنواره های آن سوی آب ها باز شد. ما بیش از هزار جایزه بین المللی داریم و افتخارات زیادی به دست آوردیم و جایزه ای در محافل بین المللی نبود که نگرفتیم و این یکی از دستاوردهای دهه 60 بود. درخشان ترین دستاورد فارابی در مجموع به رغم ضعف هایی که داشت، احیای مجدد سینمای ایران بود. 

وی افزود: در مورد عملکرد مدیران مختلف در بنیاد سینمایی فارابی نیز فکر می کنم با اختلاف زیادی مهندس بهشتی در صدر می ایستد، چون بنیان گذار و برنامه ریز این سینما بود و هنوز کسی به این میزان برنامه ریزی در مدیریت مجموعه نرسیده است. بررسی بعد از آن به دلایلی دشوار است، چون از دهه 70 به بعد قرار نبود فارابی ادامه حیات بدهد و به یک معنا مسیر تغییر کرد و اگر آن سیستم و مدیریت بود و بعد از تأسیس خانه سینما اهدافی که مد نظر بود، ادامه پیدا می کرد، شاید اصلا بنیاد فارابی وجود نداشت.

این منتقد در ادامه گفت: هدف مدیران راه اندازی و احیای این سینما بود و چندسال نقششان به قدری کمرنگ شد که اصلا حذف شدند یا به عنوان بنیاد فرهنگی هنری کنار فعالیت های فرهنگی باشند. متأسفانه فارابی همان نقش دهه 60 را در وام دهی و مشارکت در فیلم ها و در اختیار قرار دادن تجهیزات ادامه داد و به شکل بی معنایی از دهه 70 ادامه پیدا کرد. 

جعفری‌نژاد خاطرنشان کرد: معتقدم مدیرانی که بعد از این سال ها نیز آمدند یا اشتباهی این مسیر را ادامه دادند یا نخواستند یا درک نکردند باید این وضعیت را تغییر دهند. در نتیجه با مدیرانی رو به رو شدیم که یا عملکردهای خیلی ضعیفی داشتند که در مقاطعی به سیاسی کاری پهلو می زدند و در بعضی دوره ها نیز مدیرانی داریم که یکی به نعل و یکی به میخ می زنند و نه کار مهمی انجام دادند و نه عملکرد منفی داشتند؛ مثل دوره آقایان محبی و کمی مثبت تر عسگرپور. البته مدیرانی مانند آقای تابش فعالتر هستند. بعد از دهه 70 این مسیر آن قدر فراز و نشیب کمی دارد و غلط است که نباید این نقش به آن معنا ادامه پیدا می کرد. شاید اگر برنامه ریزی دهه 60 ادامه پیدا می کرد، نباید شاهد مدیران فعلی باشیم و قیاس بین مدیران دهه 60 و الآن مع الفارغ است، چون از مقطعی به بعد در مکان اشتباهی ایستادند. به جز این زمان و دولت های مختلف طوری پیش رفت و شرایط به گونه ای رقم خورد که نتوانستند مأموریت و مسیر قبلی را ادامه دهند. به همین دلیل شاهد بنیادی هستیم که در سال 97 اصلا قرار نبود این طور باشد. 

وی در پایان گفت: در حوزه بین الملل، معرفی سینمای ایران در خارج از کشور می تواند یکی از اهداف فارابی باشد و به نظرم کمترین آسیب متوجه این بخش شده است. در تمام این دوره ها و مدیریت ها حتی اگر فارابی هم خیلی کمرنگ بود، بخش بین الملل می توانست به فعالیت خود ادامه دهد و همین طور شد و انصافا در دوره آقای اسفندیاری تلاش خیلی زیادی کردند و نتایج آن را دیدیم. تا امروز بخش بین الملل کمترین بخشی است که آسیب دیده، چون ربطی به تولید ندارد و جزو همان اهداف فرهنگی-هنری است که باید ادامه پیدا کند. منظورم از کمرنگ شدن نقش فارابی ادامه دادن تولید بود که این کارسینما را دولتی کرد و این تنها در دهه 60 معنا می داد که کمک کنیم سینما روی پای خود بایستد. در همان دهه اگر سینمای گلخانه ای نبود اصلا سینما زنده نمی ماند و راه این بود که طوری از گلهای سینما حراست کنیم که سر پا بماند و اصلا قرار نبود ادامه پیدا کند، اما ادامه این سیاست در زمان فعلی غلط است. در حال حاضر یکی از غلط ترین کارها حمایت گلخانه ای و مشارکت دولت در تولید بعضی فیلم هاست، چون دولت تنها باید بسترسازی کند و باید دنبال کارهایی باشد که به بهبود کیفی سینما کمک می کند، نه تولید فیلم. 

 

رضا درستکار: مدیران دهه 60 به دلیل استمرار در برنامه ریزی عملکرد بهتری داشتند

رضا درستکار منتقد سینما در گفت‌وگو با خبرنگار برنا، اظهار داشت: شاید دهه 60 برای فارابی به دلیل برنامه مدون ده ساله ای که داشتند، تنها دهه سرنوشت ساز و تأثیرگذار بود. با توجه به این برنامه 10 ساله همه چیز را پیش می بردند و به همین دلیل دهه طلایی فارابی بود و هرکاری انجام دادند در همان دهه بود. تغییراتی که در سینما و روند سیاسی- اجتماعی و فرهنگی در کشور به وجود آمد و گستره رسانه ها باعث شد، بنیاد فارابی تأثیرگذاری اولیه خود را از دست بدهد. یکی از مهمترین مسائلی که فارابی در آن نقش اساسی داشت، توزیع درست منابع بود؛ یعنی چون فارابی بازوی اجرایی معاونت سینمایی بود، تخصیص منابع را نیز در دست داشت و به همین دلیل سعی می کردند رفتار عادلانه ای داشته باشند. 

درستکار خاطرنشان کرد: در مقطعی هم سینمای گلخانه ای ایجاد شد و این یعنی؛ نگه داشتن سینما در شرایط حساس. سینما از منظر خودش به عنوان کالایی که خرید و فروش می شود، شناخته می شود و کالای خرید و فروش باید بازار عرضه مستقیم خودش را داشته باشد و در بازار عرضه و تقاضا رفتار گلخانه ای معنا نمی دهد. آن دوره اقتضای خاصی داشت و در حال باز تعریف سینما بودند و رفتار گلخانه ای معنی پیدا می کرد، اما از دهه 70 به این طرف، هم در تعریف های کلان فارابی موقعیت خود را از دست داد و هم افرادی که وارد فارابی شدند، سعی کردند از امکانات آن به نفع خود استفاده کنند. 

وی افزود: در دوره ده ساله اول مدیریت، آقایان بهشتی و انوار بودند و انسجامی وجود داشت، اما الآن نسبت به آن دوران نقدی وارد است. در دهه 60 سازوکار خود را داشتند و درست است که برای توزیع منابع این کارها را انجام می دادند، اما عملا برای توزیع منابع دچار زیان های بزرگی شدند، طوری که آقای اسفندیاری گفت ما دیکتاتورمأبانه رفتار کردیم، اما دیکتاتورهای دلسوزی برای سینما بودیم و این به نوعی نقض غرض است. معتقدم عملکرد آن دوران نه خوب بوده و نه بد؛ خوب به این دلیل که سعی کردند کاری انجام دهند و بد به این دلیل که از فضای بسته دهه 60 نهایت استفاده را می بردند. 

این منتقد در ادامه گفت: اگر به کسانی که در آن دوره فعالیت می کردند، به طور منصفانه نگاه کنیم، می توانیم بازخواست کنیم و گریبان آقای بهشتی را در دهه 50 بگیریم. ایشان در خصوص بدی فیلم های دهه 50 در کتابی صحبت می کند که خاصیتی نداشت، اما اگر این طور بود، انقلابی صورت نمی گرفت. به عنوان مثال، ایشان به فیلم «یک اتفاق ساده» و «طبیعت بی جان» سهراب شهید ثالث و «دایره مینا» مهرجویی انتقاد وارد می کرد که جز سیاه نمایی کاری نمی کند، اما اگر این طور نبود، 10 سال بعد شاید هرگز بر مسند سینما نبود. به نظرم در ارزیابی هایشان نوعی شتاب زدگی و خسران وجود داشت و تعدادی از هنرپیشه ها به دلیل ممنوعیتی که اعمال کردند، نمی توانند به کشور خود بازگردند. در دهه 70 بنیاد فارابی به بانک تبدیل شد که زمانی محمد رجبی و زمانی دیگر آقای عسگرپور مدیرعامل آن بود؛ یعنی به فیلم ها پول می دادند و 90 درصد پول ها بازگشت نداشت. در دهه 80 با مجموعه ای طرف بودیم که نه قدرت اجرایی و نه سیاستگذاری ثابت داشت، چون سیستم سیاسی ما به سمت نئولیبرالیسم حرکت کرد و در حال اجرای اقتصاد بازار آزاد بود و فیلم های کمتری برای گرفتن پول مراجعه می کردند. در حقیقت دستگاه عریض و طویلی که هزینه نگهداری کارمندانش سنگین تر از کمک هایی بود که می کرد و به همین دلیل اثرگذاری و اثربخشی از فارابی نمی بینید. در دهه اخیر و حضور آقای روحانی و علیرضا تابش نمی توانیم ارزیابی رو به جلویی داشته باشیم، اما برخورد آقای تابش نسبت به قبل محترمانه تر شده است و عملا فارابی نقش مهمی در روند سینمای ما نداشته است. 

درستکار خاطرنشان کرد: در مقایسه با تمام دهه ها مدیران دهه 60 بهتر بودند و به دلیل استمرار ده ساله عملکرد قابل دفاعی داشتند و قابل اندازه گیری بود، چون فیلم های ما در آن مقطع که چندان مطرح نبودند، وارد جشنواره های بین المللی شدند. 

وی در پایان گفت: به طور کلی در بخش بین الملل نیز از اوایل دهه 80 تا به امروز فارابی نمره منفی می گیرد. شاید بزرگترین نقیصه فارابی و نظام سینمایی ما این باشد که در زمینه مارکت سینمایی و جایی که سنجش قابل اندازه گیری و اثربخشی به وجود می آید، کاملا سکوت برقرار بود و قد دوستان به این نرسیده که بخواهند مارکتی به وجود بیاورند. اکثر موفقیت های بین المللی به صورت فردی مثل آقایان فرهادی و کیارستمی بوده است. اگر از وجود فارابی و دولت 10 فیلمساز بین المللی به وجود می آمد، یقین داشتیم که حتما اتفاقی در جریان است.

 

جمال شورجه: تمرکز فارابی روی مباحث استراتژیک باشد

جمال شورجه، کارگردان فیلم «33 روز»، در گفت‌وگو با خبرنگار برنا درباره عملکرد فارابی گفت: مقطعی که با بنیاد سینمایی فارابی کار کردم مربوط به فیلم «33 روز» بود و همین طور سال گذشته کاری را با بنیاد فارابی با نام «اعتراف با دور تند» انجام دادم. این دو فیلم مربوط به دو دوره مدیریتی متفاوت در فارابی بود و زمانی که «33 روز» را کار کردم، دولت نهم و دهم روی کار بودند و کاری که اخیرا در سال گذشته انجام دادم، مربوط به دولت حاضر با مدیریت جدید فارابی است.

شورجه اظهار داشت: در این دو دوره هیچ مانعی بر سر راهم نبود و مشکلی برای گرفتن وام و کمک نداشتم. پروژه «33 روز» سنگین و تمام قصه در خارج از کشور بود و کل سرمایه گذاری را بنیاد سینمایی فارابی برعهده گرفت. البته تهیه کننده برنامه آقای همایون فر بود و ایشان بهتر از جزئیات باخبر است. فقط هزینه ها بیشتر از برآورد اولیه بودجه پیش بینی شده تمام شده بود و شاید با مشکلاتی رو به رو شدند، اما در طول کار مانعی نداشتیم. 

کارگردان فیلم «حماسه مجنون» بیان کرد: در دوره اخیر هم وامی را از بنیاد سینمایی فارابی دریافت کردیم که مسئولیت آن بر عهده آقای نقاش زاده بود و طبق معمول فیلمنامه بررسی شد و دوستان نظر مساعدی نسبت به فیلم داشتند و ما را به صندوق هنرمندان معرفی کردند و در نهایت فیلم را ساختیم و در این رابطه مشکلی نداشتیم. 

او در خصوص ضعف و قوت های بنیاد سینمایی فارابی گفت: بد نیست این را یادآوری کنم که اگر بنیاد سینمایی فارابی بیشتر روی مباحث استراتژیک تمرکز کند، شرایط بهتری رقم می خورد.

 

احمد طالبی نژاد: تنها سید محمد بهشتی توانست مهار سینمای ایران را به دست بگیرد

احمد طالبی‌نژاد، منتقد سینما، در گفت‌وگو با خبرنگار برنا، اظهار داشت: اگر ما امروز صاحب صنعت سینما هستیم، بیشتر آن را مدیون تأسیس بنیاد سینمایی فارابی در دهه شصت هستیم. در آن زمان بخش خصوصی از میدان به در شده بود و بخش های دولتی، بنیاد مستضعفان و حوزه هنری با نگاه خاصی به سمت سینما می آمدند و توقع ویژه‌ای از آن داشتند. بنیاد سینمایی فارابی با یک رویکرد همه جانبه آمد و از متوقف شدن صنعت سینمای ایران جلوگیری کرد و تا 10 سال اول خیلی خوب برای معرفی سینمای ایران، کشف استعدادهای جوان و توسعه نشریات سینمایی پیش آمد و گام های موثری برداشت.

طالبی‌نژاد خاطرنشان کرد: در زمینه مدیریت، تنها یک مدیر از بنیاد سینمایی فارابی توانست مهار سینمای ایران را در دست بگیرد و او سیدمحمد بهشتی بود و کاری کرد که طی 10 سال مدیریت، بنیاد سینمایی فارابی تبدیل به مرکز ثقل فعالیت های سینمایی شد؛ یعنی معاونت سینمایی هم تحت تأثیر بنیاد بود و امور اصلی سینما را انجام می داد. دلیل، این بود که بهشتی تحصیلکرده معماری بود و صرف نظر از دیدگاه های خاص، دیکتاتور محبوب بود و با نظم و انضباط آنجا را اداره می کرد. بهشتی خیلی از آدم های افسارگسیخته آن زمان مانند محسن مخملباف و ابراهیم حاتمی کیا را کنترل و بسیاری از فیلمسازان قبل و بعد از انقلاب را کشف کرد. وقتی بهشتی رفت، فارابی هرگز جایگاه قبلی خود را به دست نیاورد و متأسفانه کسانی به مدیریت انتخاب شدند که هیچ شناختی از مناسبات سینمای ایران نداشتند و فارابی به عنوان یک نهاد تعطیل شده به فعالیت خود ادامه می داد. گاهی بعضی از مدیران کارهایی انجام می دادند، اما انسجام نداشت. همچنین مدیران دیگر قدرت نفوذ کلام و توانایی بهشتی را نداشتند و حالت سرپرست موقت داشتند تا مدیرعامل مقتدر!

وی افزود: می توان گفت خود بنیاد فارابی از چرخه تولید کنار گذاشته شد. متأسفانه شرح وظایفی برای آن تعریف کردند که این نهاد را به نابودی کشاند. از جمله وظایف این بود که در تولید فیلم هایی هماهنگ با اهداف کلی نظام سرمایه گذاری کند و به بقیه فیلم ها کاری نداشته باشد. اگر در این فاصله بخش خصوصی تقویت می شد، اشکالی نداشت، اما تقویت نشد و بنیاد سینمایی فارابی به دلیل ضعف مدیریت کنار گذاشته شد و به طور عملی یک نهاد پر قدرت سینمایی را که می توانست سینمای ایران را حمایت و هدایت کند، از دست دادیم. البته دو سال اخیر با ورود علیرضا تابش ظاهرا تغییراتی روی داده، اما این بنیاد دوره های خیلی بدی را از سر گذرانده است. 

این منتقد در ادامه گفت: در حوزه بین الملل، شرایط در سینمای ایران به شیوه ای رقم خورد که همیشه یک فیلم از ایران در جشنواره های خارجی حضور داشت. خیلی از فیلمسازان داخلی ما مانند عباس کیا رستمی و محسن مخملباف جهانی شدند که اساسا توسط فارابی به جهان معرفی شدند. البته فارابی در یک زمینه ناکام ماند و آن اینکه صنعت سینمای ایران در چرخه پخش و توزیع جهانی جایی پیدا نکرد. در حال حاضر نیز فیلمسازان به همت خود در جشنواره ها حاضر می شوند و کسی از طریق فارابی وارد این معادلات نمی شود. 

تعداد بازدید : 218

ثبت نظر

ارسال